انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: سخنان حسین پناهی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند !
مگه اشک چقدر وزن داره…؟

که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…
جالب است ثبت احوال همه چيز را در شناسنامه ام نوشته است به جز احوالم
به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل درای کهنه ی دل را
از خاطر چشمها و پاها پاک کنم
دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند
و آسمان غبارآلود این دشت را
طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد
چقدر خنكای پائیز را دوست دارم
عزیز دل بیدار شو
نفس عمیق بکش
""""بسم الله """ بگو
و
به شڪرانه هرآنچه داده و نداده مهربان باش
خدا مهربانی را دوست دارد
پاداشش با او.
تنت همیشه سلامت
دلت همیشه گرم
زندگی ات همیشه آرام
خدا همیشه پناهت.
بی شمارند آنهایی که....
نامشان "آدم" است ادعایشان"آدمیت"کلامشان"انسانیت"
من دنبال کسی میگردم که...
نه "انسان" باشد نه "دوست" نه" رفیق صمیمی
" تنها "صاف"باشد و"صادق"
پشت سایه اش " خنجری "نباشد برای"دریدن"
هیچ نگوید
همان باشد که"سایه اش"می گوید
"صاف و یکرنگ"
ﺯﻣﯿـــﻦ ﻗﺎﻧـﻮﻥ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﻫــﻔﺖ ﻣﯿﻠﯿـــﺎﺭﺩ ﺁﺩﻡ!
ﻭ ﻓﻘـﻂ ﺑـﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬــﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻨﻬـﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ

ﺧﺪﺍ ﻧﮑـــﻨﻪ ﮐـﻪ ﺁﻥ ﯾـﮏ ﻧﻔـــﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﺑﮕــــﺬﺍﺭﺩ،
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻫـــﻢ ﻏﺮﯾﺒـﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ . . . . .

حسین پناهی

 
[تصویر:  pic56_www.3et.ir-9.jpg]
[تصویر:  eshgh.gif]
گلوله نمی دانست..تفنــگ نمی دانست..
شکارچی نمیدانست..
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد..!
خــدا که می دانست! نمی دانست؟!!
 
حسین پناهـــی

[تصویر:  603272_AePSp9S3.jpg]
 
و رسالت من این خواهد بود ...
 
تا دو استکان چای داغ را ...
 
از میان دویست جنگ خونین ...
 
به سلامت بگذرانم ...
 
تا در شبی بارانی ...
 
آن ها را ...
 
با خدای خویش ...
 
چشم در چشم هم نوش کنیم ...
 
[تصویر:  399179_731.jpg] 
آزارم مـی دهـد دیـدن آن منظـره ای کـه مـادری کـودکش را سـیلی مـی زنـد ،ولـی کـودک بـاز دامـانش را رهـا نمـی کنـد ؛کجاسـت آن قاضـی تـا حکـم کنـد کـه سرچشـمه محـبت ،مـادر اسـت یـا فرزنـد ؟
صفحه‌ها: 1 2 3 4