2014-04-03، 01:22
2014-04-08، 02:10
عامل اصلی در شکست خوردن هایم وجود شرایط و دوستان همبازی و رفاقت با این افراد باعث شد که هیچ وقت نتوانم خودم را از گرداب وسوسه یکبازی دیگر رها سازم. در اصل وجود محلهای قمارخانه و بازی چنان شوق و شعفی در من ایجاد میکرد که برای واردن شدن به آن حد و حریمها برایم خیلی مهم شده بود. من نیاز به هیجان داشتم و قمارکردن و بردن در شرطبندیها چنان هیجانی به من میداد که توانایی کنار گذاشتنش را نداشتم. چندین بار توبه کردم و برای مدتی قمار و شرط را قطع کردم. اما وسوسه یک بازی کلان و برد بزرگ اجازه نمیداد و کار اشتباه دیگرم این بود که با دوستان ورق بازی و شطرنج و تخته بازی میکردم آن هم بدون پول و برد و باخت مالی بود. در همانحال که بازی میکردم وسوسه شدید برد و باختن و هیجانی کردن بازی بودم. اما چون توبه کرده بودم مقاومت میکردم. اما عاقبت وسوسه برد کلان و هیجانات برد و باخت که آدرنالین زیادی وارد خونم میکرد. باعث میشد که توبه بشکنم و دوباره مشغول بشم. خصوصاً در موقع حنابندان و نزدیک عیدنوروز و اعیاد دیگر انگار وسوسه قمارکردن باقدرت زیادتر توی سرم مشغول خرابکاری میشد . اما شرط بستن زیاد برایم مهم نبود چون آنرا جز قمار و کارهای خلاف نمیدانستم. چون بیشتر شرط بستنم روی ورزشکاران و فوتبال و روی دست دیگران را فکر نمیکردم مهم باشد. اما انجام میدادم و درست مانند قمار هیجان بردن در شرطبندی عمل میکرد.