انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: انتظار
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
تک تک فاصله ها در گذر تلخ زمان می ميرند!
در همه جای دلم شوق ديدار تو جان می گيرد
اشک در چشم ترم می ميرد
خانه ی تنگ دلم بوی تو را می گيرد


گاهگاهی که تو و روی تو را می جويم
گويی از اين لجناب عطر گلی می بويم
من به تو در گذر خاطره ها غصه ی دل می گويم
من از اين خانه ی کمرنگ دلم هرچه غم است می شويم


گاهگاهی که شبان خواب تو را می بينم
در خيال خوش خواب، دست تو را مي گيرم
من برای تو و آن خنده ی مستانه و خوش می ميرم
من به پای اين نگاه آفتابی تا ابد می شينم


گاهگاهی من به شوق تو و ديدار رخت تا دم در می آيم
من غروب مهر را مطلع تو می دانم
من تو را معجزه ی خنده ی دل می خوانم!
تو مرا تلخ گزيدی تو مرا هر دفعه راندی ،
من عاشق اين را می دانم!


گرچه می دانم نمی آيی
که می دانم گذرگاهت همه جا هست جز کوی من آواره ی راضی
که می دانم همه کس جز منِ عاشق همان هستند که می خواهی
که می دانم گذر از کوچه ی عشقم نمی دانی
افسوس! که خوب می دانم نمی آيی!!!


گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
اب از کاسه ی صبر دل من مي ريزد
نفسم می گيرد!!
انتظار عاقبت جان مرا مي گيرد!!!
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”

وقتی یه سنگو تو دریا میندازی

فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه

وبرای همیشه محو میشه

ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره

و سعی می کنم مثل دریا باشم

فراموش کنم سنگ که به دلم زدن

با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم....
ساعت های نبودنت روی مچم بسته نمیشود
حلقه می شوند دور گردنم !
به روز وصل چه دلبسته ای؟ که مثل ِ دو خط  به هم رسیدن ِ ما نقطه ی جدایی ماست 
[تصویر:  pa-berahne1.jpg]
دیر آمدی...

تمام شده ام دیگر...

بس که بلعیده ام اندوه نبودنت را...

اما!!!!!!

می بخـــــــــشمـــــــــت!

با آنکه هزار شب بی خوابی طلب دارم از تــو
                  
با نگاه دل فرازش در دلم جا كرد و رفت ...
با شرار عشق و مستي شعله بر پا كرد و رفت ...

 ماه من مهمان من شد در شبي روشن ز نور .....
 مدتي با من نشست و رو به صحرا كرد و رفت ...

 من چو مجنون رو به صحرا او سرابي پيش روي !!...
 با فراق جانگدازش ، ديده دريا كرد و رفت ....

 بعد از او دنيا سيه شد ، روزگارم بي فروغ .....!!
  او مرا گوشه نشين ، در كنج شبها  كرد و رفت ....
 
بهش بگی دوسش داری
پرو میشه میره
بهش بگی ازش بدت میاد
ناامید میشه میره
محبت  کنی
خوشی میزنه زیر دلش ومیره
 محبت نکنی
از یکی دیگه محبت میگیره ومیره
خلاصه میره...
خودت را خسته نکن
انتظار بد چیزی هست

 
کل دنیا را هم داشته باشی باز هم دلت میخواد

بعضی وقتها………بعضی وقتها

برای یک لحضه هم شده همه دنیای یک نفر باشی
قايقي خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتي ساخت،
عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتادساليان طول کشيد،عاقبت اما ساخت 
پس بگو اي سهراب ... 
شعر نو خواهم ساختبيخيال قايق ....
يا که ميگفتي .... 
تا شقايق هست زندگي بايد کرد؟ 
اين سخن يعني چه؟
با شقايق باشي.... 
زندگي خواهي کرد 
ورنه اين شعرو سخن
يک خيال پوچ است 
پس اگر ميگفتي ... 
تا شقايق هست، 
حسرتي بايد خورد 
جمله زيباتر ميشد 
تو ببخشم سهراب ... 
که اگر در شعرت، نکته اي آوردم، انتقادي کردم 
بخدا دلگيرم،
از تمام دنيا، 
از خيال و رويا 
بخدا دلگيرم، 
بخدا من سيرم، 
در جواني پيرمزندگي رويا نيست 
زندگي پردرد است
زندگي نامرد است، 
زندگي نامرد است!
صفحه‌ها: 1 2