من در رنج هایم آموختم صبور باشم، تحمل بیشتری داشته باشم، برای محدودیتهایم را ه حل بهتری پیدا کنم،
با یادآوری رنجها و سختیهایم یاد گرفتم و تجربه کسب کردم که خیلی از کارها را دیگر انجام ندهم ، خلاصه خیلی خیلی چیزهایی که میشه گفت رنجهای گذشته گنجهای امروزم شده اند
اموختم که بهبودی باعث نمیشه مشکلاتم کلا از بین بره و باید به خدا توکل کنم.گفتنش راحته و عملکردنش سخت.یاد گرفتم بیشتر مشکلاتم برمیگرده به خودم.به اعتمادای بیجایی که داشتم به ترسها به رنجشها ئ به تمام چیزایی که بلد نبودم
همیشه دير میفهميم!
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد:
يک لحظه آفتاب در هوای سرد غنيمت میشود.
خدا در مواقع سختيها تنها پناه میشود.
يک قطره نور در دريای تاريکی همهی دنيا میشود.
يک عزيز وقتی که از دست رفت همه کس میشود.
پاييز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگتر میشود…امروز به همه چیز خوب بنگر،
قدر داشتههایت را بدان و سپاسگزار پروردگارت باش!
عزیزانت را در آغوش بگیر، بگو که چقدر آنها را دوست داری!
به زندگیات عشق بورز و زیبا زندگی کن…
فرصتها را از دست نده!
زندگی آنقدرها هم طولانی نيست…
شاید فردایی نباشد!
قدرش را بدان!
در رنجها امووختم كه از صداقت باخود و اعتماد به ديگران درست و به اندازه استفاده كنم و براي اينكار سعي كنم خود واقيم را بشناسم ، بپذيرم و دوست داشته باشم ...تا اعتماد به نفس و عزت نفسم بره بالا ....
من در سختيها آموختم خودم را با شرایط وفق دهم
و جایگاه زندگي خود را در آن زمان بپذیرم
اولين قدم بهبودي براي من سختيهايم بوده است قبلا در سختيها روش خودم را انجام ميدادم ولي نشد كه نشد
و بعد در سختيها ترقي كردن ، شهامت جلو رفتن، و .... ياد گرفتم
در سختي ها آموختم که:
نه ديگران ميدانند که صلاح ما در چيست؟
نه ما ميدانيم که صلاح ديگران در چيست؟
وظیفه هر کس است که خودش صلاح خودش را تشخیص دهد
بهترین درس ها را در زمان سختی آموختم؛و دانستم صبور بودن یک ایمان است؛و خویشتن داری یک عبادت؛فهمیدم ناکامی به معنای تأخیر است، نه شکست؛و خندیدن یک نیایش است ...