انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: ایل بختیاری
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
  
ایل بختیاری ؛ ایل آریایی اصیل
اقوام ایرانی اصیل می توان به ایل لر ( لر بزرگ ؛ ایل بختیاری و لر کوچک اهالی لرستان) کرد ، بلوچ و  نام برد که همگی از زیر شاخه ها یا تیره های پارت هستند. 
ایل بختیاری با جمعیتی بالغ بر 4 میلیون نفر به تنهایی بزرگ ترین ایل جهان و ایران است ( البته کرد ها آن قدر زیاد هستند که یک قوم شناخته می شوند) که لر ها تنها در استان های چهار محال و بختیاری ، خوزستان ، کهکیلویه و بویر احمد ، پارس ( ممسنی پارس) شاهین شهر اصفهان لرستان ، بوشهر(سپید پوستان) و ... زندگی می کنند . این ایل یکی از زیر شاخه های تیره پارت  نژاد آریا و از نزدیکان آن میتوان به پارت هاي گلستاني و شمال خراسان  اشاره کرد. که روزگاری را در کنار دریای کاسپین ( خزر ) به گذرانده اندو نام خود را بدان دریا دادند ، این ایل به همراه لر های کوچک ( اهالی لرستان ) و کرد ها بعد از مهاجرت از جنوب سیبری ( کوچ معروف و بزرگ هندواروپایی) در استان کونونی پارتيانا ( خراسان ) نشین شدند . تا اینجا تیره آنان بسیار کوچک بود و رفته رفته بر جمعین آنان افزوده شد . آنان حکومت اشكاني را قبل از اسلام  به راه انداختند البته پدران آنان از بزرگان فرمانروایی هخامنشیان بودند ( لباس و پوشاک آنان ) و هم چنین بعد از اسلام  ، حکومت زندیه به دست آنان تشکیل یافت . لر ها ( بختیاری ها ) تا  پيش از زمان حمله  اشكانيان به سلوكيان بيگانه و يوناني در آستر آباد ( گرگان ) بودند  و براي پاسداري از مرز ها و پيروزي بر جنگ ها به كوه هاي بختياري كنوني آورده شدند.پس  از حمله اعراب مسلمان به همراه کرد ها و لر های کوچک و دربار ساسانی ( البته در آن زمان هنوز تقسیم بندی لر ها وجود نداشت) به کوه های زاگرس ( استان کنونی چهار محال و بختیاری و کهکیلویه ) گریختند و به جنگ چریکی با اعراب پرداختند . آنان در کوه ها به جنگ با اعراب می پرداختند تا جایی که پارس ها به آنان لقب بختیاری ؛ دارای شانس و بخت همیار دادند . آنان که زرتشتی بودند بعد از شناخته شدن اسلام ؛ مسلمان شدند و مذهب شیعه را برگزیدند . 
ایل بختیاری به 2 شاخه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم شده است این تقسیم ناشی از مالیات های زمان خود بوده است ( حدود 1000 سال پیش ) 11 برادر و پسر عمو بودند که بر سر زمین های اجدادی به جنگ و ستیز پرداختند که در نهایت 4 لنگ ها توانستند زمین های بیشتری را تصاحب کنند که خود باعث میشد مالیات افزور تری بپردازند و هفت لنگ ها کمتر. 
جدایی ؛
جدایی لر ها ( اعم از بختیاری { لر بزرگ } و لر کوچک { اهالی استان لرستان کنونی } ) از کرد ها به جنگ و ستیز برای تصاحب جایگاه خان بر می گردد. همان طور که از پایتخت استان چهار محال و بختیاری ؛ شهر کرد پیداست نشان می دهد که روزی کرد ها در آنجا بودند که سپس با پیروزی لر ها ( اعم از بختیاری و لر کوچک) بر آنان بیرون رانده شده و راه به سوی شمال زاگرس را در پیش گرفتند و ساکن شدند که بسیار بر جمعیت آنان افزوده شد . از برهان های ( دلایل ) افزایش شمارگان ( جمعیت ) آنان خوبی آب و هوا ( بهتر از چهار محال ) و بارش باران و حاصل خیزی خاک بود. انان که در کشور ها ایران عراق ترکیه سوریه لبنان و ... زندگی میکنند آریایی نژادند و زبان آنان از زیر شاخه های زبان هندواوروپایی است . لر ها هم که جمعیت زیادی را شامل می شدند دارای تیره ها ( طوایف ) زیادی بودند که همین باعث جدایی لر های بزگ ( بختیاری ) از لر های کوچک شد لر بزرگ نام خود را از دارایی خان های زیاد میگیرد و به همین صورت لر کوچک . لر های کوچک هم را ه شمال غرب را در پیش گرفتند و جداشدند.
زبان ؛ پارسی دری
زبان بختیاری ها پارسی دری است که بسیار به پارسی کنونی نزدیک می باشد ولی تفاوت آنان به تلفظ حروف و واژگان بر می گردد مثلاٌ آنان حرفی مبتی بر "ق" ندارد و معمولاٌ غ ( خ و ق قاطی ) تلفظ میکنند و پارسال اصیل ترین زبان باقی مانده از پارسی شناخته شده است مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری ( پارسی دری) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف می گویند : گفت ندارد ( حرف ندارد ) و کمترین میزان مخلوطی با زبان برادران عرب را دارد . بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است . آنان برای گفتن شعر می گویند (( بیت یا بیتی)) ( مثلا ٍ می گویند یارو بیت بست بمان { مسخره کرد } ) یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است. آنان به آتش قسم می خورند و نان و نمک را مقدس می دارند و یکدیگر را نمک گیر میکنند. زبان ما بختیاری ها از قوانینی محکم بر خوردار است و جمع بستن آن بسیار شبیه به پارسی است ولی در بعضی جاها تفاوت نیز دارد. 
پوشاک 
از پوشاک و لباس آنان می توان به چوخا ( چوغا ) اشاره کرد که پوشاک مردان است . این لباس شبیه به کردین است البته نه با سر شانه های تیز و دراز بلکه بر روی شانه ها افتاده است . از جنس موی بز است و نقش و نگار های آن از روی پاسارگاد ( مقبره کورش بزرگ ) تقلید شده است . و به آیین زرتشت بر میگردد . چرا که سپنتا مینو ( مخالف شیطان یا اهریمن ) با رنگ سفید مشخص شده است و با ایجاد راه راه هایی از میان خط ها سیاه ( انگره مینو = شیطان یا اهریمن ) به سوی بالا و برتری بر شومی و بدی قرار میگرد و بر عکس خط های سیا یا انگره مینو به سوی پایین آمده و تنزل پیدا می کنند . مردان بختیاری نیز شلوار هایی با دمپاچه بسیار گشاد می پوشند و به رنگ سیاه است که به آن شلوار دبیت می گویند که نشان دهنده مردانگی است . کلاهی نیز از جنس نمد به رنگ سیاه یا سفید بر سر می گذارند . این لباس در گذشته های کهن با تیر و کمن و اکنون با تفنگ ( معمولا برنو ) مزین می شده و خواهد شد . حتا اکنون هم بختیاری ها ی شهری نشین که شمارشان به حدود 3 میلیون نفر می رسد ،از فرزندان پسر ( به لری پسر کٌر گفته می شود ) با لباس محلی ( که بسیار هم گران است !) و تفنگ اسباب بازی ، سیما ( عکس ) می گیرند.
آنان همواره به فرزندانشان اعم از دختر و پسر می اموزند که راست بگویند ( کرداری ) راست بنشینند ( روی اسب ) و راست تیر بیاندازند ( کمان و تفنگ ) .
از پوشاک زنان می توان به مینا که همان نوعی روسری است ( چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ) نام برد . این مینا بیشتر به شکل مقنعه زیبا و بزرگ رنگی است . آنان این نوع روسری را با سکه هایی از زر ( طلا ) یا نقره همان دوران تاریخ مزین میکنند و بدان مفتخرند که به آن لچک می گویند و به دور پیشانی میبندند ؛ 98% دختران اکنون بختیاری از مادر بزرگانشان به ارث برده اند ( ارث مردان ، چوغا و کردین و کمان یا کمن و تفنگ است ) اغلب بختیاری ها هم زبانشان را تمام و کمال بلدند وظیفه خود میدانند چرا که جز این از بین خواهد رفت . ( اینجا آریاویچ ؛ آریانا ؛ آریه ورته ؛ اران ؛ و در نهایت ایران به معنای سرزمین آریایی ها است ) زنان ایل اصیل بختیاری دامنی که بدان دامن غری می گویند نیز می پوشند که همانند شلوار مردان ؛ دبیت بسیار گشاد است و همین طور بسیار شبیه به لباس زنان هخامنشی و شمالی ها نیز هست. ( همانند لباس مردان ) زنان هم دوش مردان می جنگیند.
درون و بیرون 
آنان مردمانی مهمان نواز و مهمان دوست هستند که با قلبی مهربان ، همواره نگذاشته اند تا صمیمیت ها پایمال شوند آنان همواره دوشا دوش دیگر برادران خود از کشور مقدس خود دفاع کرده اند و آخرین دفاع آنان در دفاع مقدس بود . یکی از بهترین و موفق ترین جنگ ها در زمان مشروطه بود که به وسیله برادران خود ستار خان و باقر خان توانستند حکومت نظامی تشکیل دهند و تهران را فتح نمایند . 
بیرون : ( ظاهر ) آنان مردمانی قد بلند و هیکل دار هستند ؛ سفید پوست هستند و رنگ موی یک بختیاری اصیل قهوه ای یا زرد است که البته به آب و هوا هم بستگی دارد مثلا در خوزستان و در نزدیکی پارسوماش( مسجد سلیمان ) منطقه ای در یکی از دره ها وجود دارد که به آن" دره بوری " می گویند و مردمانی بور و زیبا داشت علت را که جویا شدیم گفتند که ""اووٍس "" owes یعنی آبش . مردمان قدیم بختیاری قبل از سوختگی نژاد بر اثر آب و هوا چشمانی سبز و آبی داشتند که اکنون شمارشان در بختیاری ها بسیار زیاد است و معمولا در هر خانواده 65 نفری ( پدر بزرگ و مادر بزرگ و دایی عمه عمو و...) همواره حداقل 28 نفر آنان بدین شکل هستند البته بقیه چشم و مو ی قهوه ای دارند. 
رسوم 
آنان بقیر از جشن نورور ، 4 شنبه سوری ، 13بدر ، جشن شب یلدا (در جشن شب یلدا شاهنامه خوانی رواج دارد ) و جشن سده ، مراسمی مانند شاهنامه خوانی ( در شب یلدا ) گاه گریو ( غم از دست دادن عزیزان ) دیوان حافظ خوانی و ... نیز دارند:
شاهنامه خوانی : یکی از رسوم مهم است که در شب یلدا توسط خان یا ریش سپید یا پدر فامیل که آن یا قسمت هایی از آن را از بر بود ؛ خوانده می شود . که پیشین توسط با سوادان خوانده می شد ولی بعدا بدلیل عقب مادنگی ناشی از عدم ارتباط چندین ساله در کوهستان شاهنامه را افرادی سینه به سینه حفظ و منتقل میکردند البته دیوان حافظ هم مرسوم بوده است.
گاه گریو : موسیقی غم ناکی است که توسط توشمال ها ( تیره ای از هندی ها که در دوران بعد از اسلام به ارتش آن زمان یعنی بختیاری ها برای ایجاد شور و غرور ارتشیان توسط حکومت افزوده شد که البته آن ها با هم هم نژاد هستند) نواخته و خوانده می شود که بسیار اندوهگین بوده و هنوز هم در میان بختیاری های شهری به صورت رسم و نماد در آمده و حتما هم باید اجرا شود. 
البته بر عکس این مراسم هم در عروسی رواج دارد که باز هم توسط توشمال ها نواخته و خوانده میشود. 
تازیدن : بعد از عروسی گروهی از جوانان پسر با همراهی کل زدن ( نوعی آوای ایجاد شده توسط دختران و بانوان که در تمام ایل های ایرانی الاصل رواج دارد و در بسیاری از آهنگ ها پاپ امروزی نیز هست ) دختران و بانوان به سوی دره یا دشت با اسب و تفنگ نوعی ورزش دوستانه انجام می دهند که همیشه با خروش تفنگ و در گذشته با کمان همراه بود.
از عقاید این ایل ( بختیاری ) مانند دیگر مسلمانان اعتقاد به خدای یگانه قرآن، محمد ( ص ) ،علی ولی الله ( ع ) ، و نان و نمک و آتش است که به همه آنان قسم می خوردند و یاد می کنند.
اسب خوب ، پسر خوب ( از لحاظ جنگ جویی ) داشتن نیز افتخار 
است . اینجا ایران است.
اسامی طوایف و شعب ایل بختیاری
 
[تصویر:  OverviewBakhtiariFighter.jpg]بحث درباره نام و تقسیم بندی های قبایل و طایفه ها در ایران بسیار پیچیده است و نیاز به کار علمی جدی دارد اما ابتدا باید  اسنادی را که در این زمینه وجود دارد گردآوری و طبقه بندی کرد. در این راه در زیر یکی از اسنادی را که درباره شرح طایفه های بختیاری  از زبان سردار اسعد بختیاریوجود دارد می آوریم.هفت لنگهفت لنگ بختیاری به چهار طایفه تقسیم می شود
1-دورکی 2- دینارونی 3- بابادی 4-بختیاروند
دورکی 7طایفه است
1- زراسیوند  2- اسیوند 3- موری 4- قندعلی 5- بابااحمدی 6- عرب 7 – آسترکی
1-1-زراسیوند
سهی – سزار – نورآباد
             سهی      
ایهاوند- کورکور
سزارو و نورآباد شعبی ندارد
ایهاوند
احمد خسروی –توشمال -  عمله جات – چقاخورنشین –ایها- الاسوند- سهو-میر-زنبور
کورکور
خدرسرخ – خدری- گرگه- باپیر- سیف الدین وند
    1-2-اسیوند    
بردین – پل – خواجه – گاودوش-سهماروند
1-3- موری
بابایی- علی جان وند- بٌوری – بَوری
1-4- قندعلی
خلیل وند- ورناصری – صالح باوری
1-5- بابااحمدی
کشکی – سراج الدین – درویش آدینه
1-6- عرب
کنگرپر- اولاد علی بیگ
1-7- آستریکی
چاربری – گاییوند
دینارونی چهار طایفه دارد
1- اورک 2- طوایفی که در مال امیر هستند 3- بابادی4-بختیاروند
2-1- اورک
موزرمویی – خواجه – زنگی – غلام – کشی خالی – اولاد حاجی علی – غریبی – جلالی – ممسنی – چهار بینی چه
2-2- طوایفی که در مال میر (سوسن) هستند
نوروزی – بویری- سرقلی – لجمیر اورک – گورویی- شیخ عالی وند- شالومال – امیری – کورکور- عالی محمودی – علی محمد خانی – عالی محمودی علی مردان خانی – بندونی – شالو
2-3- بابادی
عالی انور – عکاشه – راکی – کله – ململی -
عالی انور
نفی عبدالله – عالی ور- آرپنایی – میر قاید- رهزا
عکاشه
مراد- عالونی – چوی – شهرویی – کلامویی – کله سن – سله چین
راکی
کلاوند- قاسم وند- ارزویی وند- مد ملیل
کله
گله – پبدنی – احمد محمدی
ململی
سله چین – کوراوند- لیموچی – حلوایی – شهنی – نصیر – گمار
2-4- بختیاروند
بختیاروند- عالی جمال – جانکی سردسیر
بختیاروند
منجزی – علاءالدین وند- بلیوند- وه ناشی – استکی – سرو- لروزیی – مشهدی مرداسی
عالی جمالی
یردی- برام عالی
جانکی سردسیر
جلیلی – معموری – ریگی – بارزی – بروبرو- هلوسعد- شیاسی – سوتک – بوگر
 ________________________________________
 
چهار لنگ بختیاری
مشتمل بر 5 طایفه بزرگ است
1- محمد صالح 2- کنرسی 3- موکویی 4- زلقی 5- ممی وند
1- محمود صالح
به 8 تیره تقسیم می شود
1- اورش 2- مم جلالی 3- کاقلی 4- عادکار 5- ال داود 6- قلی 7- آردپنایی 8- ممزایی
8-1 ممزایی به 16 شعبه تقسیم می شود
1- خلیل 2 تساروند 3- دویروند – 4- فرخ وند 5- جمال وند 6- خون باوا 7- چهار بره  8- دریالایی 9- بدرقه  10- گورویی 11- موزرمینی 12- اورک 13- بادا 14- هارونی 15- گشول 16- دودنگه
2- کنرسی
به 24 تیره تقسیم می شود
1- محمد جعفری 2- پاپا جعفری 3- عالی جعفری 4- غریب وند 5- هر کل 6- گشتیل 7- سندلی 8- ایش گشاس 9- گریجه 10- سیلان 11- جانکی گرمسیر 12- پوستین بکول 13- اسفرین 14- بوربورون 15- ورمحمید 16- استکی 17- عاشوروند 18- عالی وند 19- برون 20- تمبی 21- شیخ 22- سهونی 23- زنگنه 24- گل گیری
2-11 جانکی به شش شعبه تقسیم می شود
1- مکوند 2- زنگنه 3- کردزنگنه 4- بلواسی 5- آل خورشید 6- ممبینی
2-22 سهونی به شش شعبه می شود
1- باورساد 2- حموله 3- کهیش 4- مترک 5- سنگی 6- ساد
3- موکویی
به 6 تیره تقسیم می شود
1- شیخ سعید 2- پیرگویی 3- خوی گویی 4- دیویسی 5- شیاس 6- مهدور
4- زلقی
به چهار تیره تقسیم می شود
1- دوغ زنی 2- جاوند 3- میمون جایی 4- سادات احمدی
5- ممی وند
به پنج تیره تقسیم می شود
1- بسحاق 2- پولاد وند 3- عبدال وند 4- حاجی وند 5- عیسی وند
5-1 بسحاق به 11 شعبه تقسیم می شود
1- بری 2- گرگیوند 3- جلیل وند 4- خانه قاید شهر وسوند 5- ملک محمودی 6- آدینه وند 7- شهر وسوند 8- خانه صلاتین 9- میزه وند 10 – اتابک 11- صوفی
5-2  پولادوند به 5 شعبه تقسیم می شود
1- هیودی 2- سالاروند 3- خانه جمالی 4- خانه قاید 5- گراوند
5-3  عبدال وند
به 8 شعبه تقسیم می شود
1- گوشاردی 2- بیران وند 3- درویش 4- زرین چقایی 5- تونی 6- ماهرودی 7- ده قاضی 8- چکان
5-4 حاجی وند
 به چهار شعبه تقسیم می شود
1- غالبی 2- زیدقاید 3- هیل هیل 4- الیاسی
5-5 عیسی وند
به هفت شعبه تقسیم می شود
1- خانه قاید 2- گیرویی 3- ورکی 4- زیبایی 5- اواوی 6- گورویی 7- جعفر وند

 
 
آداب شكار جوانان بختیاری
سالهاست كه در بین بختیاری ها رسم شكار وجود دارد و هنوز هم پس از گذر سالیان سال به اجرا در می آید. در ایل بختیاری رسم بر این است كه جوانان برومند بختیاریها كه به سن ازدواج رسیده اند قبل از عروسی، برای تهیه گوشت مورد نیاز جهت غذای مراسم شادی به شكار می روند. بر طبق این سنت قدیمی مادر جوان آماده شكار مشغول تهیه نان سنتی می شود، خواهران و دختركان بختیاری مشك می زنند تا جوان شكارچی دوغ تازه و كره محلی را همراه خود ببرد در این بین نامزد جوان شكارچی هم بیكار نمی ماند و مشغول دوختن لباس شكار می شود. در بختیاریها روز شكار، به كمر جوان شكارچی شال شكار می بندند كه معمولاً توسط برادر بزرگتر، دائی یا پدر انجام می شود. جوان باید به كوه كلار برود و بزكل شكار كند بزكل، بز یكشاخی است كه بسیار چالاك و تیز می باشد و شكار آن بسیار سخت است، شكار بز كل افتخار بختیاری ها و دلیل بر شجاعت، رشادت و دلیری آنهاست. جوان توسط افراد فامیل و خویشان بدرقه می شود و راهی شكار می گردد.
بعد از چند روز كه پیروزمندانه به ایل بازگشت مراسم عقد و ازدواج جوان صورت می گیرد و گوشت شكار جهت تهیه غذای عروسی استفاده می شود. رسم شكار سنتی قدیمی است كه ریشه در آداب اصیل بختیاری داردو بسیار دیدنی است.
آداب سوگواری بختیاری ها
از آنجا كه مردم بختیاری ذاتاً مردمی مهربان و غمخوار هستند به محض از دست دادن عزیزی ار اقوام، برای دلداری و تسلی خاطر بازماندگان به خانه آنها می روند و با تمام وجود به همدردی و عزاداری می پردازند- بر طبق سنتی قدیمی پیرزنان بختیاری در غم از دست دادن جوانان ترانه ای غم انگیز و سوزناك را به زبان شیرین  بختیاری زمزمه می كنند و بقیه زنان هم او را همراهی می نمایند این آواز غم انگیز به نام «گاگریو» معروف كه نوای حزن انگیز آن به همراه ساز چپ خبر از روزی غم انگیز دارد. رسم است كه اقوام هم در پرداخت هزینه های مراسم سوم – هفته و چهلم به بازماندگان كمك مالی كرده و تا جائیكه در توان دارند به بازماندگان یاری می رسانند. اگر به سرزمین بختیاری سفر كرده باشید حتماً شیرهای سنگی را بر مزار آنها دیده اید كه بازهم بر طبق آدابی قدیمی بر سر خاك مردان دلیر بختیاری به نشانه دلاوری آنها شیر سنگی را نصب می كنند كه به نام «بردشیر» معروف می باشد.
آداب مخصوص مردان بختیاری در پوشش
سالهاست كه مردان بختیاری از چوقا كه گاهی هم چوخا نامیده می شود استفاده می كنند كه نوعی عبای دهقانی است و زنان بختیاری با سلیقه خاصی آنرا از پشم سفید طبیعی می بافند و در بافت آن از خطوط عمدی آبی تیره یا مشكی استفاده می كنند، یك قرن پیش یكی از خوانین بختیاری چوقا را به میان مردم بختیاری آورد كه پیرزنی از توابع لرستان به او هدیه داده بود و پس از آن پوشیدن چوقا در بین مردمان بختیاری متداول شد.
مادة اولیه چوقا پشم است كه زنان بختیاری آن را به گونه ای نازك و ظریف می ریسند و روی دستگاههای ساده بافت، نواری با عرض حدود 50 تا70 سانتیمتر و طول 5/2 متر می بافند كه این نوار از دو قسمت مساوی و متفاوت تشكیل می شود. قسمت بالا را «تهده نشقه» و قسمت پایین آنرا «تهده ساده» می نامند. بلندی چوقا حدوداً تا سر زانو می رسد و جلوی آن كاملاً باز است در حال حاضر بهترین نوع چوقا توسط زنان طایفة «كیارسی» بافته می شود. بافت یك چوقا حدود 20 تا30 روز طول می كشد.
شلوار دبیت هم از دیگر اجزا لباسهای محلی مردان بختیاری است شلواری بسیار گشاد از جنس دبیت سیاه رنگ كه در دوخت آن5/2 متر پارچه استفاده می شودو خیاطان محلی آنرا به صورت كیسه ای دولنگه می دوزند كه در بالای آن سه راه كش دارد و 3متر كش را درآن می كنند.
شال مردان بختیاری به اندازه 8متر از پارچه چلواری سفید است كه به صورت شال در آورده و دور كمر می پیچانند و گره های ریزی برای نمای آن از سر خود همان پارچه درست می كنند. كلاه نمدی هم یكی دیگر از اجزای لباس محلی مردان بختیاری است همینطور گیوه ملكی كه برای پوشش پاها مورد استفاده قرار می دهند.
و اما زنان پر تلاش بختیاری هم از لباسهای محلی زیبایی استفاده می كنند، كه از بهترین پارچه ها دوخته می شوند برای دوخت پیراهن زنان بختیاری 4متر پارچه استفاده می شود كه به صورت مدل چاك دار آنرا می دوزند كه از دو قسمت كمر چاك دارد و پایین آن به صورت كلوشی است. شلوار زنان بختیاری به قدری چین دار د گشاد است كه مثل دامنی به چشم می خورد در دوخت این شلوار 10 متر پارچه استفاده می شود از دیگر لباسهای محلی می توانیم به می نا و لچك و جلیقه و كلجه كه به صورت كت است و از بهترین و از بهترین مخملها درست می شود اشاره كنیم.
ایزابلا بیشوت سفرنامه نویس اروپایی در خصوص آداب لباس پوشیدن بختیاریها در كتاب از بیستون تا زردكوه بختیاری می نویسد:
«معمولاً مردان بختیاری از نوعی پارچه زیركتانی پیرهن می پوشند و از یك پارچه مشكی رنگ شلوار به پا می كنند كه هر پارچه شلوار تقریباً دویاردو بلندی آن تا روی گیوه می رسد. آنان یك عبای قدی هم روی لباس خود می پوشند كه كه به زبان محلی چوخا نام دارد همه بختیاریها یك نوع كلاه غدی به سر می گذاردند كه رنگ آن یا قهوه ای – مشكی و گاهی شیری می باشد.»
آداب عقد و ازدواج در بختیاری
به طور كلی ازدواج در قوم بختیاری رسومی دارد یا به صورت ناف بران كه دختر و پسر را از همان كودكی برای هم نامبر می كنند و وقتی به سن ازدواج رسیدند رسم و رسوم نامزدی و عقد را به جا می آورند كه امروزه آداب ناف بران كم رنگ شده، امروزه بستگان داماد برای نامزدی به خانه عروس می روند و رسماً مراسم خواستگاری انجام می شود و مادر داماد روسری زیبایی روی سر عروس خانم می كند كه مانند همان انگشتری نامزدیست و نشانه نامزدی آنان است. خانواده عروس هم نبات و شیرینی را به معنی قبول پیشنهاد به اقوام داماد می دهند، یكی از رسوم قدیمی بختیاریها هنگام ازدواج این است كه دختران نامزد شده شروع به بافتن قالیچه می كنند تاهنگام عروسی همراه خود به خانه داماد ببرند، نوع قالیچه، كیفیت و زیبایی آن حكایت از هنرمندی عروس خانم دارد برای همین دختركان بختیاری سعی می كنند این قالیچه را در نهایت زیباییو خوب ببافند.
یكی دیگر از آداب كهن ازدواج در بختیاری مربوط به شب عروسی است كه اقوام و بستگان داماد پس از صرف شام به خانه عروس خانم می روند و در حین اینكه آئینه و شمعدان آنها به دستان اقوام عروس خانم را با شور و نشاط و هلهله راهی خانه داماد می كنند كه در بیشتر روستاهای بختیاری عروس را سوار بر اسب می كردند و بقیه پیاده به طرف خانه راه می افتادند.در مراسم ازدواج بختیاری ها صدای ساز و دهل- رقص محلی و تركه بازی- خواندن ترانه های شاد آهای گل و دوال آل هم از دیگر آداب اصیل این مراسم است، یكی دیگر از آداب اصیل كه هنوز هم در بعضی دهات بختیاری انجام می شود اینست كه و قتی عروس را به خانه داماد می برند اطرافیان به طور شوخی دستبردی به اثاثیه منزل عروس یا داماد می زنند كه دقت و هوش اقوام طرف مقابل را امتحان می كنند مثلاً وقتی اقوام داماد به دنبال عروس خانم می روند یكی از زنان بستگان داماد لیوان یا سینی و یا گلدانی را از خانه عروس خانم دستبرد می زند، اگر اقوام عروس خانم متوجه نشوند آن شی را با خود می برند و فردای آن روز به خانه عروس می فرستند وقتی عروس به درخانه داماد رسید – آتش بزرگی را فراهم می كنند و عرو.س خانم را چندبار به دور آتش می چرخانند و سپس خونریزی می كنند و سر میش یا بره ای را می برند.
اما فردای شب عروسی مراسم پشت پرده یا پاتختی اجرا می شود به این صورت كه مادر عروس ظرفی از برشتوك و غذاهای تزئین شده و خلعتی را برای عروس و داماد به خانه داماد می فرستند كه همراه این هدایا چند نفر از بستگان عروس هم به خانه عروس و داماد می روند.
داراب افسر بختیاری از جمله شاعرانی است که در سرودن اشعار به زبان فارسی و گویش لری بختیاری بقدری متبحر و استادانه عمل نموده که ملک شعرای بهار را وادار به اذعان این حقیقت نمود که :« کاری که فردوسی در زبان فارسی کرد افسر در زبان بختیاری انجام داده‌است» .  سروده بیش از 250 بیتی همیلای داراب بدون شک پس از «خدائیه» و « عمرویه » از شاهکارهای ماندگار زنده یاد داراب در زبان و ادب پارسی است که همزمان با نمایاندن سه ویژگی بارزش برای مخاطب (۱- طراوت و تازگی ان پس از گذشت ۵۷ سال ۲- رعایت و الگودهی قواعد شعر و ادب پارسی ۳-مهارت و تسلط سراینده به هر دو زبان فارسی و گویش لری بختیاری) چالش و مباهله ادبی افسر را چهار دهه پس از وفات وی همچنان بدون رقیب نگاه داشته است و خواهد داشت .    داراب افسر بختیاری در تاریخ ۱۲۷۹ در چغاخور بختیاری متولد شد. پدر وی اصلان احمد خسروی از بزرگان طایفه احمد خسروی (هفت لنگ بختیاری) و مادرش بی بی گوهر دختر حسینقلی خان ایلخانی می‌باشد. داراب افسر از سن سی سالگی شروع به سرودن شعر نمود و آنچنان در سرودن اشعار بختیاری به شیوائی و استواری اهتمام نمود که اینک فرهیختگان دیار بختیاری او را پدر شعر بختیاری می‌نامند .    داراب افسر دوبار ازدواج کرد که حاصل آن پنچ فرزند می باشد.همسراول وی دخترعمویش بی بی فاطمه و همسر دومش عطیه خضوعی دختر موسیقیدان معروف اصفهانی میرزا حسین ساعت ساز بود. داراب افسر در سال 1337 شمسی به علت سکته ، نیمی از بدنش فلج و خانه نشین گردیدو همسر نازنینش از او پرستاری می کرد. در وصف حال خود می سراید:
 من کیستم به غیر ز پا افتاده ای........ بیچاره ای ضعیف و دل از دست داده ای
در کشتی شکسته هجران نشسته ای........ در بحر بیکرانه محنت فتاده ای
 با پای لنگ راه به منزل چسان برم ........ با شهسوار حسن نپاید پیاده ای
افسر اگر که روز سپیدت سیاه شد.......... بود عجب از آن که سیه بخت زاده ای
 داراب افسر در یکی از روزهای پاییز سال1350 شمسی در اصفهان چشم از جهان فرو بست و در تخت فولاد اصفهان ، تکیه میر بخاک سپرده شد، در حالی که بدرستی سروده بو
د:
 (مناظره پسر لر و دختر فارس)
 پسر:
 ای وای یوکینه که منی حوربهشته
 ئی دهدره کینه که چنو حور سرشته
 تیها پلی و پاک همه دلهان برشته
 حکمی ز پی قتل همه خلق نوشته
 پاهاس اگوی شاخ بلور منه ظرفن
 دستاس منی غنچه کلوس دم برفن
 دختر:  
ای وای پس این کیست ز ما وصف نماید
 با لهجه شیرین زچه ما را بستاید  
‏ این کیست که هر لحظه به صد رنگ درآ ید
 خواهدکه به نیرنگ دل ما بـربایــــد
 یک ذره ز مهرش به دلم هیچ اثر نیست
خاکم به سر ای وای خدا این سرخرکیست
 پسر:  
گپ با مو بزن ای مو به قربون زبونت
 قربون هم او زلف کرنج سر شونت
 قربون سر و زلفت وکج زیدن شونت
 ‏ قربون کُپا تنگت و او خال لو ونت
 ئی خال سیاه توکه تش زیده به جونم
 وار پیسه شه پیر منی بست زبونم  
دختر:
  هشدار سر وکار تو با سیمبران است
 صد تیر جگرسوز به یک عشوه نهان است
 ‏ اینجاست که یک بوسه ز ما قیمت جان است
 ‏ آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
 ای لر به حذر باش که ما سخت کمانیم
هرکس که ز ما تیر خورد ما نگرانیم
 پسر:  
یه بوسه ز لوهای تو ار قیمت جونه
 هرگز تو تصور مکن او بوسه گرونه  
جون دادن و استیدن جون کار لرونه
 جون حاضره بستون که نگوی کار زبونه
 یالا بـــــــــــــــــــــــده بســــــــــــــتون
 یــو بــوســه یــو هـــــــــــم جــــــــون
 دختر:  
بسیار چو تو بر سرکویم بدویدند
 بسیار دویدند و به جائی نرسیدند
 یک تار ز کویم به جهانی بخریدند
 گــفتنــد سخنهـا و جوابــی نشنیدنـد
 با مهر و وفا چون گل ما را نسرشتند
 در دفتر ما حرف محبـــت ننوشتنـــد
 پسر:
  بهتــــــر ز تیا تــو بـــه خدا قبله نما نهد
 سروم چوکد صاف تو ای طور رسا نهد
 ولله که بهشتم چو تو پرسیل و صفا نهد
 هلن خته تک ره به روی مر که پیا نهد
 تـا خیـــز بونــــده منـــه لـوات ببوســه
  گــم بـت بـزنــه و سرگپـات ببــوسه  
دختر:
  ای لر اثر نرگس شهلا تو ندیدی  
‏ خم در خم آن زلف چلیپا تو ندیدی
 چون سرو چمن با قد رعنا تو ندیدی
 ای لر بچه گویا زن زیبا تو ندیدی
 کاین سان سر راهم بگرفتی به دل زار
 رد شو ز سر راه من ای مست خبردار
 پسر:
  کج بستن دسمال زلیخا نه تو نیدی
 قر دادن شولار همیلا نه تو نیدی  
اشپیدی پستون و پس پانه تو نیدی
 دیدم همه جا سونه و هیچ جا نه تو نیدی
 بدبخت مو نهدم مگو ای مست خبردار
 بدبخت هونونن که ندینه قر شولار
 دختر:
  گر عرصه قامت بکنم روز قیامت
  قامت چو نمایم بشود باز قیامت
 از معجزه حسن نماتم چو کرامت
 اندر صف خوبان بنشبم به امامت
 گه زلف برافشانم یا رخ بفروزم
 همچو همیلا به یکی عشوه بسوزم
 پسر:  
نیدی تو همیلا چو بیاهه و سر او
 ور گردن اسپید اونه مهره شوتو
 سینس اگوهی مرمره یا سینی ورشو  
چی کوگ بهاری ازنه قهقهه و قوقو
 مشکسه اور دارم انم ور سر شونس
 یه تیت هواری انهم ور پس رونس
 دختر:
  از چین سر زلف من آشوب به چین است
 بتخانه چینم من و بیتخانه چنین است
 از تابش رویم که به خورشید قرین است
 گویی که صفای رخ من خلد برین است
 رویم بنگر پیشرو فصل بهار است
 مویم بنگر راهزن مشک تتار است
 پسر:
 گر عقد بوندن به فلک ماه و ستاره
 مشکل چو همیلا دی یه فرزند بیاره