انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: چرا کوروش کبیر ذوالقرنین است
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
 
ورود نخستين اعلاميه حقوق بشر در دنيا به ايران- منشور کوروش - و به نمايش گذاشتن آن در موزه ملي شور و شوقي وصف ناپذيري را در کشور سبب شد.

گروهي براين باورند که اين ميراث ارزشمند ملي از اين رو که در تحقيقات روان شاد علامه آيت الله استاد طباطبايي، استاد شهيد مرتضي مطهري اثبات شده که ذوالقرنين، همان کوروش هخامنشي است يک ميراث گرانبار اسلامي نيز به شمار ميرود .

قرآن مجيد،کتاب شريف مسلمانان درآيه‌هاي 83 تا 99 سوره کهف، ذوالقرنين را فردي يکتاپرست، صالح، دادگر و انسان دوست و از بندگان شايسته و برگزيده خداوند نام برده و از او به نيکي ياد مي کند.[تصویر:  171702_420.jpg]

گروهي از فقها و بزرگان ذوالقرنين را کوروش هخامنشي مي‌دانند چنانکه آيت الله طباطبايي و پروفسور عبدالکلام آزاد (دانشمند شهير هندي) با دلايل متقن به اثبات رسانده اند که ذوالقرنين، همان کوروش کبير، بنيانگذار امپراتوري بزرگ هخامنشي در ايران است.

نظر قطعي علامه طباطبايي درالميزان بنا بر شواهد تاريخي محکم نيز بر اين مهم تاکيد دارد که ذوالقرنين قرآن همان کوروش کبير هخامنشي است.

استاد علامه طباطبايي درتفسيرالميزان آورده است : اگر ذوالقرنين قرآن، مردي مومن به خدا و به دين توحيد بوده، کوروش نيز اين چنين بوده و اگر ذوالقرنين، پادشاهي عادل و رعيت پروربوده، کوروش نيز چنين بود؛ اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردي سياستمدار بوده او نيز بود؛ اگر دين، عقل، فضايل اخلاقي و ثروت و شوکت داشت، کوروش هم داشت؛ همان گونه که قرآن فرموده کوروش نيز سفري به سوي مغرب کرد، بر ليدي و پيرامون آن مسلط شد و بار ديگر به سوي مشرق سفر کرد. آنجا مردمي ديد صحرانشين و وحشي که در بيابان زندگي مي کردند. براي همين، به آنها کمک کرد، سدي ساخت در مقابل قبيله و قومي که آنها را آزار مي دادند؛ در تنگه داريال ميان کوه هاي قفقاز و نزديک به شهر تفليس.

اما مهم آنکه نام بنيانگذار نخستين و بزرگترين امپراتوري دنيا، نه تنها در قرآن مجيد بلکه حتي در کتاب هاي عهد عتيق مانند تورات نيز به عنوان يک انسان برگزيده و بلند مرتبه ثبت شده است.

چرا کوروش کبير ذوالقرنين است ؟

يکتاپرستي، نيکوکرداري، رأفت و انسان دوستي از صفات گفته شده ذوالقرنين در کتاب آسماني مسلمانان است.

بنا بر فرموده قرآن مجيد، ذوالقرنين، پادشاهي دادگر بود و نسبت به رعيت عطوفت داشت و هنگام کشورگشايي و غلبه قتل و کينه ورزي را اجازه نمي داد. از اين روي، هنگامي که بر قومي در غرب چيره شد، پنداشتند، اوهم مانند ديگر کشورگشايان خونريزي آغاز خواهد کرد، ولي او بدين کار دست نبرد، بلکه به آنان گفت: هيچ گونه بيمي پاکان شما در دل راه ندهند و هر يک از شما که عملي نيکو کند، پاداش آن را خواهد ديد .

با آن که آن قوم بي ياور و دادرسي در چنگال قدرت او بودند، با ايشان شفقت کرد و به دادگري و نيکوکاري دل آنان را به دست آورد.

بر پايه شواهد انکارناپذير تاريخي، همگي اين ويژگي ها بر کوروش هخامنشي منطبق است که نمونه بارز خوي انساني و رأفت و مداراي کوروش را در رفتار او با مردم بابل پس از فتح اين سرزمين، در تاريخ مي بينيم .

با اين حال، برخي تلاش مي کنند چنگيز و آتيلا و يا اسکندر مقدوني را ذوالقرنين معرفي نمايند، در حالي که هيچ يک از صفات آمده در قرآن مجيد بر اين جهانگشايان ظالم خونريز قابل انطباق نيست.

به گفته مورخان يوناني کوروش کبير از چنان جايگاه بزرگي برخوردار بوده که حتي اسکندر با وجود يورش وحشيانه به ايران و تسخير و آتش زدن تخت جمشيد به پاسارگاد مقبره کوروش رفته، در برابر مزار آن بزرگ مرد زانو زده و مراتب احترام خود را به کوروش کبير بجا آورده است.

بنا بر فرموده قرآن مجيد، ذوالقرنين مي گويد: «هذا فتح من ربي»؛ يعني «همه فتوحات من نتيجه لطف خداست» و ما هيچ گاه در تاريخ، نه از اسکندر و نه از مغول ، چنين گفتاري را سراغ داريم .

علت دوم آن که واژه ذوالقرنين در قرآن مجيد به معناي فردي است که دو شاخ در بالاي سر او قرار دارد. همان گونه که در تصوير حجاري شده کوروش کبير در تخت جمشيد ديده مي شود؛ کلاهي با دو شاخ در بالاي سر او به خوبي نمايان است.

در ترجمه تفسير الميزان جلد 13صفحه 539آمده است: « در کتاب دانيال هم خوابى که وى براى کورش نقل کرده، به صورت قوچى که دو شاخ داشته ديده است».

از ديگر نکاتي که شاهدي بر ذوالقرنين بودن کوروش کبير است مي توان به اين نکته اشاره کرد که در قرآن مجيد آمده ذوالقرنين در آغاز فرمانروايي خود، به منطقه اي که آفتاب غروب مي کند، حمله کرده و پيروزي‌هاي بزرگي به دست آورده است. سپس به سوي شرق شتافت و در آن سامان، هم به پيروزي دست يافت و پس از آن، به مکاني رفت که آفتاب از آن طلوع مي کرد؛ يعني شرق و آنان پوششي براي محافظت خود نداشتند.

مقابل آفتاب سوزان اشاره به اين که منطقه بياباني بوده و سکنه چادرنشين و کوچ رو براي آب و غذا و اشارت به سکنه مغولي و سکايي آسياي ميانه دارد.

همان گونه که مي دانيم، نخستين حمله بزرگ کوروش کبير به غرب ايران و سرزمين ليدي (در باختر آسياي کوچک يا ترکيه امروزي) بوده که به پيروزي کوروش و تابعيت ليدي به امپراتوري ايران انجاميد. فرمانروايان ليدي که با بابل و مصر و حکومت هاي آسياي صغير متحد شده بودند ،براي تصرف بخشي از ايران، در صدد ضربه زدن به کوروش برآمدند. کوروش پس از آگاهي از اين توطئه، سپاهيانش را به طرف سارد، پايتخت ليدي گسيل داشت.

وي در اين نبرد نيز پيروز بود. در نتيجه اين حمله در 547ق.م سارد و شهرهاي آسياي صغير، يکي پس از ديگري به دستان پرتوان کوروش کبير سقوط کرد.

در تاريخ به اين نکته اشاره شده که کوروش کبير، پس از نبرد موفقيت آميز در غرب ايران زمين (ليدي) براي سر و سامان دادن به شورش اقوام بيابانگردي که متجاوز، وحشي و خونريز بودند، به شمال شرق ايران بزرگ لشکرکشي کرد و موفق به فرو نشاندن آنان و تأمين امنيت مرزهاي شرق و شمال شرق ايران شد.

يکي ديگر از مشخصات ذوالقرنين در قرآن، عزيمت او به مناطق شمالي و رويارويي با قوم يأجوج و مأجوج بوده است و علاوه بر اين، ايجاد سد يأجوج و مأجوج که در ساخت آن از آهن استفاده شده نيز در قرآن به ذوالقرنين نسبت داده شده است. جالب اين که در تورات هم به ساختن سدي از جنس آهن اشاره شده است؛ آنجا که از قول کوروش خطاب به خداوند يکتا مي گويد: «من اي کوروش، پيش روي تو خواهم خراميد ... جاي ناهموار را برايت هموار مي کنم، درهاي برنجين را مي شکنم، پشت بندهاي اهنين را خواهم بريد...»

در تعيين محل استقرار اين سد، گمانه زني هاي متعددي شده و حتي برخي آن را همان ديوار بزرگ چين تصور کرده اند، در حالي که کليد حل اين معما در خود قرآن نهفته که کاربرد آهن در ساخت اين سد مورد تأکيد قرارگرفته که با توجه به اين که در ساخت ديوار بزرگ چين هيچ گونه مواد آهني به کار گرفته نشده، اين نظريه مردود است.

در سرزمين ميان درياي کاسپين و درياي سياه، سلسله کوه‌هاي قفقاز به صورت ديواري راه هاي ميان شمال و جنوب را بسته است؛ مگر يک راه که باز گذاشته و آن تنگه اي است که در ميان رشته کوه‌هايي واقع شده و شمال و جنوب را به هم متصل مي سازد و اين تنگه در عصر حاضر، تنگه دارالا ناميده مي شود و در نقشه هاي موجود ميان شهر ولادي قفقاز ـ پايتخت جمهوري اوستياي شمالي، شمالي ترين منطقه ايراني نشين و فارسي زبان قفقاز که هم اکنون يکي از جمهوري هاي روسيه است ـ و تفليس نشان داده مي شود در همان جا که تاکنون ديوار آهنين باستاني موجود است و شک نيست که اين ديوارهمان سدي است که کوروش بنا کرده، زيرا اوصافي که قرآن بيان کرده، درباره سد ذوالقرنين کاملا بر آن منطبق است و همان گونه که قرآن يادآور شده، الواح آهنين در ساختمان آن به کار رفته و مس گداخته براي بستن مفاصل و رخنه هاي آن استعمال شده و در ميان دو ديوار کوهستاني بنا شده است.

با در نظر گرفتن بازمانده سدي که هم اکنون در گذرگاه دارلا قفقاز موجود است و شهادت کتب ارمني ـ که اين ناحيه را (بهاک کورائي) و (کابان کورائي) مي گويند و به معني گذرگاه و يا دره کوروش است ـ شکي نمي ماند که کوروش به سمت شمال غربي ايران رفته و از نواحي اي که امروز به نام دربند و معبر دارالس معروف است، گذشته و در آنجا سدي بنا کرده تا مانع هجوم سکاهاي متجاوز بشود.

در آنجا به دستور کوروش آهن و فلز فراوان آوردند و سدي از آهن بسان ديواري در معبر ميان دو کوه که تنها راه عبور و مرور اقوام وحشي سکايي بود، بنا شد؛ اين سد تنگه باريک ميان دو کوه را مي بست و مانع گذشتن سواران يغماگر سکايي بود و به همين جهت اين دره به نام دره کوروش ناميده شده است.

تصوير نقاشي يک جهانگرد اروپايي از سنگ نگاره کوروش هخامنشي در پاسارگاد سندي است مبني بر اين که کتيبه بالاي سر اين سنگ نگاره که به سه زبان ايران باستان نوشته شده بود .
وقتی کوروش دوباره ایران را ملاقات کرد...
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته وجز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت: البته!
- از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز رابررسی کنم.سوگند می خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
- چرا چنین چیزی را میخواهی؟ به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه.
- خواهش می کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود واگر نه، باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی، از پاسارگاد بیرون کشید. فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: «عجب!اینجا چقدر مرطوب است!» و فرشته تاسف خورد.
- میتوانی مرا بین مردم ببری؟ میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.
و فرشته چنین کرد. کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت. به جز عده ی اندکی، کسی به یاد او نبود.کوروش بسیار غمگین شد اما گفت: اشکالی ندارد. خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند. فرشته تاسف خورد.
در راه می شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند: عبدالله! قاسم! …
- هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!
فرشته گفت: این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
- اعراب؟!
- بله. تو آنها را نمی شناسی. آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناورایران حکومت می کردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.
کوروش برافروخت: یعنی می گویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟!پس پادشاهان چه می کردند؟!
فرشته بسیار تاسف خورد.
سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود. بعد از مدتی کوروش گفت: تو می دانی که من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم. مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟
- در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟
- اسلام
- چگونه آیینی است؟
- نیک است
و کوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید …
- نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین کرد.
- همین؟!
کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.
- پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟!
و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.
- خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. می خواهم سفر کوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم راتسکین دهد.
فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. پس ازچند دقیقه مرد از کوروش پرسید: راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:
ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!
عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست…
- مرا به آرامگاهم باز گردان.
فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن …
کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است آرامـــگـهـت غـــرقــه بـه زیـــر آب اسـت
ایـنبار نـه بیــگانه که دشـمن ز خـود است صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است