انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: ايا من دشمن خود هستم؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
 
زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند,
اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحب کار درحالی که باتأسف بااین درخواست موافقت میکرد،
ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد,
نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد…
زمان تحویل کلید صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:
این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد,
درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شودلوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد وتمام دقت خود رامیکرد…
"این داستان زندگی ماست"
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم،
پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم,
اما فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نیست,
شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند,
""مراقب خانه ای که برای زندگی خود میسازید باشید"" 
گاهي ايجاد تعغير و رسيدن روزهاي خوب مستلزم به تجربه اي تلخ است.
 
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند،
یک غرال شروع به دویدن می کند
و می داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا کشته نشود.
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند،
یک شیر شروع به دویدن می کند
و می داند که باید از سریع تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد.
مهم نیست غزال هستی یا شیر با طلوع خورشید دویدن را آغاز کن.
شكست یك عامل نیرو بخش است،
نه یك باز دارنده؛ هر
شكست بذری از موفقیت در دل دارد.
ناپلئون هیل

 
☆برادران "یوسف"وقتی می خواستند"یوسف"را درچاه بیفکنند☆
☆"یوسف"لبخندی زد. . . .☆
☆یهودا پرسید:چرا خندیدی. . .؟☆
☆اینجا که جای خنده نیست. . . . . .!!☆
☆"یوسف" گفت:. . .☆
☆روزی دراین فکر بودم که چگونه کسی می تواند☆
☆به من اظهار دشمنی کند. . .☆
☆با وجود برادران نیرومندی چون شما دارم. . .☆★اینک "خداوند" همین برادران را بر من"مسلط"کرد★
☆تا بدانم که غیر "خدا" تکیه گاهی نیست. . .☆★واین چاه نشینی امروز من. . . .★
★"تاوان" تکیه دادن به "خلق خداست"★
ماهیها چقدراشتباه میکنند،
قلاب، علامت کدامین سؤال است که بدان پاسخ میدهند؟
آزمون زندگی ما پر از قلابهائیست که وقتی اسیر طعمه اش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند!
حسد،کینه،خشم،انتقام،ترس،شهوت. . .
من اسير كدامين طعمه خواهم شد؟
"خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد ديگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد"
 
گفت دانایی که گرگی خیره‌سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاریست پیکاری ستُرگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره‌ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگِ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می‌شود انسان پاک
و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می‌نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مُدارا می‌کُند
خُلق و خوی گرگ پیدا می‌کُند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگِ پیر
مردمان گر یکدگر را می‌درند
گرگ‌هاشان رهنما و رهبرند
این‌که انسان هست این‌سان دردمند
گرگ‌ها فرمانروایی می‌کُنند،
و آن ستمکاران که با هم محرم‌اند
گرگ‌هاشان آشنایان هم‌اند
گرگ‌ها همراه و انسان‌ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟ . . .
"گرگ"
زنده یاد «فریــدون مشیری»
نگرانی ، بدون انجام عملی آگاهانه و منطقی ،
تنها یک اتلاف وقت تمام عیار است
چون چیزی را تغییر نمیدهد،
تنها کارش این است که خوشحالیتان را می ربایدو شما را به شدت مشغول هیچ و پوچ می کند …با کز کردن و نوشیدن افیون نامیدی و خمودگی،دستهای ذهنتان را زنجیر و روحتان را بیمار نکنید …
همیشه و همیشه بیاد داشته باش که :
از تو فقط حرکت و از خدا، آنچه میخواهی و برکت …
بزرگترين دشمن بهبودي نداشتن اگاهي اندك نيست› بلكه توهم داشتن اگاهي
زياد ازبيماري اعتياد است!!!!1