درک کرده ام و تاحدود زیادی توقع های واقع کرایانه به واقعیت پیوسته متوجه شده ام با تمرین زیاد به مهارت می رسم درک کرده ام بهبودی نقطهی پایانی ندارد اینکه دیگر مواد مصرف نمی کنم ایمان را تجربه می کنم و سعی می کنم با مشورت کردن به تعادل برسم توقع دارم با توحه بهمشکلات ارامش خود راحفظ کنم به من اعتماد کنند و من بتوانم اعتماد کنم توقع دارم با مشروت کردن موفق به انجام درست کارهایم شوم
قسمت اول سوال // ما معتقدیم توقعات از هر دست و از هر قبیل که باشند فرقی نمیکند و با صول بهبودی همخوانی ندارد ( مثل قضاوت کردن ، مقایسه کردن ، و یا سرزنش کردن ) میماند و با معیارهای امروز ما از هر جنسی که باشد چه واقعگرایانه و چه غیر آن ، به هر صورت پیامدهای مثبتی در نهایت برایمان ندارد و از بیماری ما سرچشمه میگیرد . ما اکنون بدون توقع بدنبال بهبودی خود هستیم زیرا بیماری خود را پذیرفته ایم و اگر بخواهیم از خودمان به هر ترتیب ، توقع داشته باشیم مجبوریم دست به قضاوت و یا مقایسه کردن خود با دیگران بزنیم ، این کار برای ما در غایت سرخوردگی و ناامیدی و حال خرابی به همراه می آورد . ما بطور روزانه به بهبودی خود عاری از هرگونه توقع ادامه میدهیم و تاکنون با حمایت از نیروی برتر توانسته ایم به پیشرفته های مهمی دست یابیم و در بسیاری از قسمت های مربوط به برگشت سلامت عقل دست یابیم که شواهد آن برای ما مسجعل می باشد .
قسمت دوم سوال // ما وقتی خود را از بند توقعات بیمارگونه رها میسازیم به این درک میرسیم که در فرایند بهبودی باید صبور باشیم و بطور روزانه متمرکز به روی بهبودی خود باشیم و ایمان داریم اتفاقات خوب در زمان مناسب برای ما رخ خواهد داد ، بدیهیست در این راه نباید عجول باشیم بقول کتاب که میگوید ما یک شبه بیمار نشده ایم ، بنابراین ما نیاز داریم تا همچنین در مسیر بهبودی گام برداریم ، ما باید مثل یک باغبان صبور باشیم و از نهال بهبودی خود مراقبت کنیم تا نهایتاً زمان میوه دادن آن فرا رسد . وبقول کتاب مقدس پایه که میگوید ؛
32-تقریبابله،چون دارم با اصول برنامه زندگی میکنم وآرامش نسبی دارم جلسه میرم راهنمادارم قدمهاروکارمیکنم رهجودارم قدمهاروانتقال میدم خدمت ومطالعه میکنم دعاومراقبه وشکرگزاری میکنم درچرخه بهبودی هستم سعی میکنم کاربد نکنم کمترعصبی میشم دروغ خیلی کم میگم روی صبرم بیشتر کارمیکنم قوانین رو رعایت میکنم بادوستان تبادل افکاردارم مشورت میکنم شغل ودرآمدحلال دارم دست ازخودمحوری وتایید طلبی برداشته ام کنترل وقضاوت خیلی کم میکنم برنامه ریزی دارم وبه پیامدهای کارام فکرمیکنم دریچه افکارم بازه وکارهای خوب رو بصورت عادت انجام میدم اشتباهاتمومیپذیرم ووسعی میکنم دیگه تکرارنکنم وبرای بهبودیم همیشه شاکر خداوندم... بله بهبودی هم مثل سلامت عقل به مروربدست میایدویک فرآینداست که با کارکردن قدمهاوجاری کردن آن درزندگی ورعایت اصول روحانی برنامه درطول زمان اتفاق می افتد?