وابستگي به رابطه اي اشاره ميشود كه در آن وجود يك فرد به طرفش بستگي دارد ..يعني تونلي نگاه كردن ، يعني افراط و انكار واقعيت ...مثلا : "اگر تو نباشي من ميميرم"
وابستگي مكانيزم مرضي است كه بر اساس نياز و ترس و نا امني و احساس تنهايي شكل ميگيرد ...
ولي دلبستگي بر اساس عشق و آزادگي و از احساس امنيت و صميميت شكل ميگيرد ، در دلبستگي احساس تعلق وجود دارد ، برعكس وابستگي كه احساس تملك وجود دارد، در وابستگي شدت احساسات غير قابل كنترل به معشوق مشاهده ميشود
...دلبستگي شدت احساسات مثبت و منفي نسبت به عزيزمان را در حد تعادل نگه ميدارد .
در وابستگي ترس از دست دادن احساس مالكيت بوجود مي اورد و مانع از استقلال و رشد در طرف مقابل و خودمان ميشود ، چنان كه ميخواهيم طرف مقابل را تغيير دهيم ..و به او حق انتخاب نمي دهيم ...
وابستگي عشق مشروط است ، و دلبستگي عشق بلا عوض است ..
در وابستگي خودخواهي ديده ميشود ، دلبستگي نوع عشق ، دگر خواهانه و خدا خواهانه است .
وابستگي ناتواني در عشق ورزيدن و ناتوان از ديافت عشق ديگران كه نهايتا به شكست مي انجامد .
دلبستگي توانايي عشق ورزيدن و دريافت ، حتي كوچكترين عشق و قدرداني و شكر گذاريست.
وابستگي نگراني به همراه دارد ، دوري رنجمان ميدهد ...
دلبستگي موجب ارامش و نهايت يك رابطه پايدار ميماند ....
ارتباط سالم در فرد دلبسته چيست ؟
ارتباط سالم : ولضح _ مختصر (بدون چسبيدن _ مفيد و صادقانه است . براي بهبود روابطمان ابتدا به اين نياز است كه احساسات و افكار خودمان را به روشني بشناسيم ...
هموابستگان بايد مكرر از خود بپرسند: به چه فكر ميكنم ؟ چه احساسي دارم ؟
هنگاميكه به اين سوالات تعيين كننده پاسخ ميدهم ، صاحب قدرت و ااختياري ميشوم كه احساساتم را بطور صريح و صادقانه بدون اينكه بوسيله ترس از واكنش ديگران كنترل شوم بيان ميكنم ...
نداي درون پاسخم را ميدهد. و اين تمريني است براي ارتباط با خودم ....
وابستگي يعني دوستت دارم و ميخواهمت چون مفيدي ...دلبستگي يعني ميخواهمت و دوستت دارم حتي اگر مفيد نباشي ...
من به خودكار گرانقيمت روي ميزم براي جلسات مهم وابسته ام ، اما به جعبه ي ابرنگ بي خاصيتي كه يادگار دوران كودكيم است دلبسته ام ..
من به ميزي كه هر روز پشت ان مينشينم وابسته ام ، به اطاقم ..اما به گلدان كوچك كاكتوس كه كنار پنجره گذاشته ام دلبسته ام ...
وابستگي ها را جامعه و فرهنگ و والدين مي آموزند و پرورش ميدهند ..
اما دلبستگي ها انعكاس "خود واقعي من" هستند . مثلا من به شخصيت خاصي علاقمندم ..
در دلبستگي رهايي و عشق است ولي در وابستگي رنج !!...
به كسي كه دوستش داري دلبسته باش ، نه وابسته ....
دلبستگی عبارت است از داشتن پیوندی عاطفی با فردی دیگر که آن فرد میتواند از اعضای خانواده، دوستان و یا هر شخص دیگری که با او رابطه ای احساسی و عاطفی داریم باشد. دلبستگی یکی از مهمترین عوامل پایداری روابط بین فردیست.
ولی در وابستگی رابطه منطقی وجود ندارد و بر اثر احساسات و هیجانات زود‌گذر در فرد شکل می‌گیرد.
شاید درطول روز، تکرار تعاملات افراد با اشخاص مختلف چه در محیط کار و چه در محیط دانشگاه، تبدیل به عادت و در نتیجه وابستگی شود. کمتر پیش می‌آید که فردی با تمام هم‌کلاسان و یا همکاران خود رابطه عاطفی و در نهایت دلبستگی پیدا کند.
معمولا افراد به کسانی که از نظر احساسی بیشتر در ارتباط‌ند شدیدتر دلبسته می‌شوند. از همین‌جا می‌توان دریافت وابستگی مسئله‌ای‌ست که تا حدود زیادی مادی‌ست و حالت معنوی دلبستگی در وابستگی کمتر بوده و شاید بتوان گفت اصلا دیده نمی‌شود.
معمولا دلبستگی از وابستگی عاقلانه‌تر و منطقی‌تر است چون بعد از یک رابطه منطقی به وجود می‌آید بنابراین وابستگی فقط بین دو فرد رخ نمی‌دهد بلکه در واقع در سطوحی بسیار ظریفتر از آنچه فکر می کنید در حال وقوع است.شما ممکن است به تصویر ذهنی‌ای که از خود دارید وابسته شوید و اگر کوچکترین خللی در آن ایجاد شود پیشان خاطر گردید.
برای همین انتقادناپذیر شوید.شما ممکن است به خاطرات خود وابسته شوید و به شکل وسواس گونه‌ای سعی کنید که آنها را فراموش نکنید. به همین دلیل پیوسته به گذشته بچسبید.شما ممکن است به یادگاریهایی که دارید یا هدایایی که به شما داده‌اند وابسته شوید و نخواهید که آنها را از دست بدهید و چون گنج نگهشان دارید.
دلبستگی کاملا از وابستگی جداست.
وقتی دل همسرمتان برای شما تنگ می‌شود معنایش این نیست که بی برو برگرد به شما وابسته شده است. و اگر همسرتان به شما وابسته شده معنایش این نیست که دلبسته شماست.دلبستگی باید پرورش یابد و در جهت درست هدایت شود.
دلبستگی باعث می‌شود تا فرد آرام و قرار بیابد و دست از جستجوی دنیای بیرون بردارد.
دلبستگی مایهء رسیدن به کمال است.
دلبستگی، بین دوستان و اعضای خانواده سبب تداوم و تعادل روابط می‌شود.
یک رابطهء خوب یعنی ، یک انسان و خوشحال و راضی.
دلبستگی همچون نگاه کردن به معشوق از پشت شیشه
و
وابستگی نگریستن به آیینه است
مصادیق دادن قدرت به دیگران (هم وابستگی یا محور قرار دادن دیگران)
به دنبال انجام خواست و اراده دیگران بودن
به دنبال تایید و توجه دیگران بودن
به دنبال حمایت دیگران بودن
به دنبال کامل شدن توسط دیگران بودن
پرکردن خلا درونی از طریق رابطه با دیگران
آویزان بودن و اتکا به دیگران
ترسیدن از دیگران و مغلوب این ترس شدن
صرف نظر از گفتن حرف و عقیده خود یا دفاع از حق خود به خاطر ترس از تنش زایی دیگران
چشم زدن از دیگران
تسلیم و انقیاد در برابر دیگران
وابستگی مالی یا عاطفی به دیگران
چشم امید داشتن به دیگران
مقایسه داشته های دیگران با نداشته های خود و کمتر دیدن خود از دیگران و احساس ناکافی بودن