انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: اديان الهي و زن (آيين يهوديت )
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
زن حقيقتي است كه در طول تاريخ، فراز و نشيب‌هاي فراواني را تحمل كرده و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است. زن غير از حقيقت انساني، رازي در خود نهفته دارد كه بايد جلوه‌هاي مختلف آن كشف و صورت‌هاي گوناگونش پديدار شود تا آن گونه كه هست، شناسايي و معرفي گردد
با نظري به تاريخ حيات زن در اعصار پيشين و جستجو در رويدادهاي گوناگوني كه زن عهده‌دار نقش آنها بوده اين نكته آشكار مي‌شود كه هرگاه زن جان و روان خويش را پاك نمايد، به عوالم روحاني گرايد و هربار كه ضمير خويش را از نگار هوس و ظاهرسازي‌ها بزدايد، چنان با عظمت و نيرومند مي‌شود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.
بنابراين زن، مربي بشريت است و كانون تربيت خانواده، بدون اين مربي شايسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد ديد و خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادري كاردان را مي طلبد. اين نقش نمي تواند تشريفاتي يا حتي قراردادي باشد و حق تعالي در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش زن را در چنين جايگاهي قرارداده است. زن كانون هستي و پايگاه مهرورزي و عشق خانواده، مركز آموزش صفا، صميميت، ايثار و عطوفت به همگان است.



مقام زن در آيين يهوديت:
      تصوير حوّا، در روايات يهودي به عنوان يك وسوسه‌گر، منتج به ديدي بي‌نهايت منفي نسبت به زنان شده است و همه‌ي زنان به عنوان كساني تصور شده‌اند كه از مادرشان، يعني حوّا، گناه، حيله و تلبيس را به ارث برده و در نتيجه همه‌ي آنان نادرست كار و از نظر اخلاقي پَست و گناه‌كارند.
براي روشن شدن نقش به غايت منفي وارثان مؤنث حوّا به ذكر يك موعظه از «مواعظ سليمان» مي‌پردازيم:
      «و زني را كه مثل دام‌هاست و دلش تله‌هاست و دست‌هايش كمندهاست يافتم، كه تلخ‌تر از مرگ است. كسي كه در حضور خدا پسنديده است از او رهايي خواهد يافت، اما گناه‌كار گرفتار وي خواهد شد، اينك واعظ مي‌گويد؛ كه اين را دريافتم، بعد از شمردن چيزها يك به يك تا آن كيفيت حساب را دريابم، كه جان من الي الآن در جستجويش مي‌باشد و نمي‌يابد. اين است كه يك مرد از هزار پيدا كردم، از تمامي آن‌ها زني را پيدا نكردم.»
      در بخش ديگري از ادبيات عبري كه در انجيل كاتوليك
      ربي‌هاي يهود 9 لعنت را كه بر زنان به خاطر هبوط و سقوطشان، تحميل شده است، چنين برمي‌شمارند: «9 لعنت كه خداوند همراه با مرگ به زنان تحميل نموده است عبارتند از: «1ـ تحمل بارداري، 2ـ تحمل درد زايمان، 3ـ تحمل بزرگ كردن فرزند، 4ـ اين كه به عنوان گواه و شاهد پذيرفته نمي‌شود، 5ـ پس از همه‌ي اين‌ها مرگ پاداش اوست و...»
      ربي‌هاي يهود، اين را به عنوان وظيفه‌اي براي مردان مي‌دانند كه براي تكثير نژاد منشأ زاد و ولد باشند و رجحان واضحشان را براي فرزندان مذكر پنهان نمي‌كنند.
      «براي آناني كه فرزندشان مذكر است خوشي و براي آن‌هايي كه فرزندشان مؤنث است ناخوشي است. هنگام تولد پسر همه خوش‌حالند و هنگام تولد دختر همه غم‌زده‌اند. هنگامي كه پسري پا به جهان مي‌گذارد صلح به جهان مي‌آورد و هنگامي كه دختري متولد مي‌شود، هيچ!»
      قلب يهود، تورات است و تورات يعني؛ قانون، اما بر طبق تلمود
      زنان در جامعه‌ي يهودي قديم اجازه‌ي شهادت نداشته‌اند و ربي‌ها مي‌گفتند؛ زنان به خاطر چند لعنتي كه بر آن‌ها تحميل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائيل كنوني نيز حق شهادت دادن در دادگاه ربيون را ندارند.
      در يهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است كه حتي اگر بخواهد مي‌تواند دخترش را بفروشد و اين نكته در نوشته‌هاي ربيون آمده است: «مرد مي‌تواند دخترش را بفروشد، اما زن نمي‌تواند، مرد مي‌تواند دختر را نامزد كند، اما زن نه.»
      ربيون يهود، حق شوهر بر دارايي‌هاي همسرش را به عنوان يك نتيجه‌ي فرعي از مالكيت شوهر بر همسر مي‌دانند. اگر شخصي، مالك‌ زني شود آيا به اين نتيجه نمي‌رسيم كه او مالك دارايي‌هاي او نيز هست؟ و اگر او زن را به دست آورد. آيا دارايي او را به دست نمي‌آورد؟
      تلمود، وضعيت دارايي و مالي همسر را اين‌گونه شرح مي‌دهد:
      «چگونه زن مي‌تواند چيزي از خود داشته باشد، در صورتي كه او مال شوهرش است؟ هر چيزي در شوهر است براي شوهر است و هر چه با اوست (همسر) نيز براي شوهر است... در آمد و هر چه در خيابان‌ها به دست مي‌آورد مال شوهر است. متاع در خانه، حتي خرده‌نان‌هاي روي ميز مال اوست (شوهر)... . او (همسر) اگر مهماني را به خانه كند و غذايش دهد از شوهر خويش دزدي نموده است.»
      يهود، طلاق را بدون هيچ استثنايي جايز مي‌شمارد، عهد قديم، اين حق را به شوهر مي‌دهد كه حتي اگر زنش را دوست نداشته باشد او را طلاق دهد.
      «مكتب شمايي
      عهد جديد، نظر شمايي را پذيرفت، در حالي كه قانون يهود نظر هيلل و ربي اخيبا را پيروي نمود.

 
جايگاه زن در آيين مسيحيت

گناه حوّا نقش اساسي در ايمان همه‌ي مسيحيان دارد، زيرا به تصور مسيحيان علت مأموريت عيسي مسيح (ع) بر روي زمين،از نافرماني و سرپيچي حّوا از دستور خداوند سرچشمه مي‌گيرد. او گناه كرد و سپس آدم را اغوا نمود كه درخواستش را اجابت كند. بنابراين خداوند هر دوي آنان را از آسمان به زمين هبوط داد، آن دو، گناهانشان را كه از سوي خداوند بخشيده نشده بود به همه‌ي نسل‌هايشان واگذار نمودند و بنابراين تمام انسان‌ها زاييده مي‌شوند و براي پاك كردن انسان از  گناه نخستين ، خداوند مجبور بود كه عيسي مسيح(ع) را كه به منزله‌ي پسر خدا بود به صليب قرباني نمايد.

و بايد كه زن به آرامي و با كمال اطاعت گيرد و زن را به تعليم دادن اجازت نمي‌دهيم تا آن كه زير دست مرد باشد، بلكه سكوت اختيار كند، آدم خلق شد و حوّا، آدم فريفته نشد، بلكه زن فريفته شد و از حد تجاوز نمود


مارتين لوتر هيچ سودي جز بچه‌دار شدن و به دنيا آوردن كودكان تا سر حد امكان، بدون توجه به جوانب آن، براي زنان قائل نيست؛«اگر آن‌ها از پا در آمدند و يا حتي مُردند، مسئله‌اي نيست، بگذاريد آنان در زايمان بميرند، زيرا اين دليل بودن آن‌ها در اينجاست.»

انجيل كاتوليك مي‌گويد:«زايش دختر يك خسارت است.

دختر به عنوان مولودي دردناك و منبعي نهايي براي آبروريزي پدرش به حساب آمده است:«دختر تو نافرمان است؟ به شدت مراقب او باش كه باعث نشود تو سبب خنده‌ي دشمنانت واقع شوي و سر زبان‌ها بيفتي و در معرض شايعات مردم، قرار گيري و آبروي خود را در ميان مردم بريزي.

اگر يك مرد،زنش را متهم به بي‌عفتي نمايد، شهادت آن زن، به هيچ‌وجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت. زن متهم شده، بايد مورد محاكمه‌ي سختي قرار گيرد تا مشخص شود او مُجرم است يا بي‌گناه.»
 بر طبق انجيل، اگر مردي عهدي با خدا بست، بايد به طور كامل آن را عمل نمايد و نبايد عهدش را بشكند، اما نذر زن براي او الزام‌آور نيست . اگر در خانه‌ي پدري زندگي مي‌كند بايد با موافقت پدرش باشد واگر ازدواج كرده است بايد با موافقت شوهرش باشد. و چنان‌چه پدر و يا شوهر عهد و نذر او را باطل بدانند هر گونه ضمانتي كه توسط او انجام گرفته، پوچ و بي‌معنا خواهد بود
مسيحيت روي هم رفته از طلاق نفرت و انزجار دارد، عهد جديد صريحاً از ازدواج لاينحل و ابدي جانب‌داري مي‌كند. اين نسبتي است كه به عيسي(ع) مي‌دهند، او گفته است:
«اما من به شما مي‌گويم؛ هر كس زنش را طلاق دهد، مگر در مورد بي‌ايماني در امر ازدواج، باعث گرديده كه او به انحراف كشيده شود و هر كس زن طلاق داده شده را به نكاح در آورد مرتكب انحراف شده است.»

اجبار نمودن زوج‌هاي از هم بريده به ماندن در كنار هم و مقاومت كردن در مقابل خواسته‌ها، نه مؤثر است و نه عقلاني، تعجب ندارد كه جهان مسيحيت مجبور به
طلاق کلیسایی شده است.

تلمود، چندين عمل جزئي و كوچك را مطرح نموده كه شوهران را مجبور مي‌سازد تا زنان را طلاق دهند:«اگر در خيابان غذا خورد، اگر نوشيدنش در خيابان طولاني شد، اگر در خيابان فرزندش را شير داد، در هر مورد، ربي‌مي مي‌گويد:بايد شوهرش را ترك كند.
زني كه در طول ده سال نزايد، ربي‌ها به ما تعليم نموده‌اند كه اگر يك مرد زني را گرفت و با او به مدت ده سال زندگي كرد و او بچه‌دار نشد، مرد بايد او را طلاق دهد.
 «و نيز مرد به جهت زن آفريده نشد، بلكه زن براي مرد.
 مطابق كتاب مقدس زن، پس از ده بار طلاق ناپاك مي‌شود
جايگاه زن در آيين زرتشت



در آیین زرتشتی زن و مرد یکسان هستند و بهتری و برتری آنان تنها یک شرط دارد و آن راستی در اندیشه و گفتار و کردار است و در این کار نیز خواست هرکس، خدمت هرچه بیشتر به جهان است.
ستوت‌یسن


طبق سالنامه زرتشتی، روز اسفند از ماه اسفند یعنی پنجمین روز از این ماه و بنابر تقویم امروزی، 29 بهمن ماه روز سپاسداری از جایگاه زنان و مادران است كه مظهر مهر و پاكی و فروتنی هستند. این جشن مربوط به امشاسپند1 سپندارمذ2 است كه حامی زنان درستكار و پارسا است. از این رو ماه اسفند و به خصوص این روز(سپندارمذ) جشن زنان بوده و در این روز مردان به زنان هدیه می دادند. این روز متعلق به سپندارمذ یا سپنته آرمئیتی است و چون نام روز و نام ماه با هم موافق می شوند، جشن می گیرند. این فرشته در عالم مینوی نماد عشق، محبت، تواضع، بردباری، جانبازی و فداكاری است و در جهان مادی پاسبان و حامی زنان نیك و پارسا است و تمام خوشی های روی زمین در دست اوست. این فرشته گذشته از پاسبانی زنان پارسا نگهبان و حامی زمین هم است.

این جشن را به دلیل نزدیكی كشت و كار و فصل بهار به نام «برزگران» نیز می گویند. در آیین زرتشت ، به دلیل برخی ویژگی های مشترك زمین با زن همچون آفرینندگی و زایندگی، این روز به نام «زن و زمین» نام گرفته است. از ویژگی های این جشن، استراحت كامل زنان از كار و تلاش و كوشش و فرمانبرداری كامل مردان از زنان بوده است. در این روز به پاس تلاش یك ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این كار، فعالیت های یك زن را تجربه می كردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلی این جشن به شمار رفته است.به این ترتیب از محبت و مهربانی زنان سپاسگزاری می شود. در این روز خاص همچنین انجام كارهای خانه بر عهده مردان است و زنان با پوشیدن لباس های نو، مورد تكریم قرار می گیرند. در مراسم جشن اسفندگان در آیین زرتشت همچنین زنان پاكدامن و پرهیزگار كه به تربیت فرزندان نیك پرداخته اند و این فرزندان به عنوان شخصی نیك شناخته شده اند، تشویق می شوند.در آیین زرتشتی اطاعت زن از شوهر یکی از فرایض زن است و اطاعت نکردن از شوهر گناه بزرگی شمرده شده است . این بدان معنی بود که زنان باید در تمام امور زندگی همچون یک برده می بودند و از خود هیچ اختیاری نمی داشتند .این وظیفه تا بدان حد ضروری شمرده می شد که اگر زنان از دستورات شوهرخویش سرپیچی می کردند با میله ی آهنین و همچون بردگان داغ می شدند !!!


  از دیگر احکام  این آیین  ، جلوگیری از آرایش موو چهره است و مطابق دستورات این آیین زنانی که به این نیاز طبیعی خود بپردازند مرتکب گناهی بزرگ شده اند و به جهنم خواهند رفت !!!در باور ایرانی مرد دارای قدرت مردانگی و تفكر و خردورزی بیشتری است، در برابر آن زن نیز دارای مهر ورزی، عشق پاك، پاكدامنی و از خودگذشتگی فراوان تری است كه هر یك از این دو به تنهایی راه به جایی نبرده و حتی روند پویایی گیتی را هم به ایستایی می كشانند. اگر مردان بدنه هواپیمای خوشبختی اند، زنان موتور آن اند كه پیكره بی موتور و موتور بی بدنه هیچ كدام به تنهایی به اوج سعادت نمی رسند بلكه ذره ای حركت و جنبش هم برایشان ناممكن است.

 
مقام زن از دیدگاه اسلام

اسلام  در حق زن نظريه‌اي ابداع كرده كه از روزي كه جنس بشر پا به عرصه‌ي دنيا گذاشت تا آن روز، چنين طرز تفكري در مورد زن وجود نداشت. اسلام در اين نظريه‌ي خود، با تمام مردم جهان در افتاده و زن را آن طور كه هست و بر آن اساسي كه آفريده شده به جهان معرفي كرده اساسي كه به دست بشر منهدم شده و آثارش نيز محو گشته بود. اسلام عقايد و آرائي كه مردم درباره‌ي زن داشتند و رفتاري كه عملاً با زن مي‌كردند را بي‌اعتبار نمود و خط بطلان بر آن‌ها كشيد.

قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي مي‌فرمايد: كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريده‌ايم.

- قرآن درباره‌ي آدم اول مي‌گويد: «همه‌ي شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم.»

- درباره‌ي همه‌ي آدميان مي‌گويد: «خداوند از جنس خود شما براي شما همسر آفريد.»

ديدگاه قرآن نسبت به زنان متفاوت از مردان نيست. آنها هر دو، مخلوقات خداوند هستند كه هدف والاي آنها بر روي زمين عبادت خداوند و عمل صالح  و پرهيز از شيطان و بدي است. آنها هر دو، بر طبق آن پاداش مي‌گيرند.


- قرآن هرگز نمي‌گويد كه زنان دروازه‌ي شيطان هستند و يا طبيعتاً اغواگر و فريبكارند و نيز نمي‌گويد كه مرد تمثال خداست. همه بر طبق قرآن مخلوقات خداوندند.

- نقش زن بر روي زمين فقط زاييدن نوزاد نيست. او بايسته است كه همان اعمال خوبي كه مردان انجام مي‌دهند را انجام دهد.

- قرآن هرگز نمي‌گويد كه هيچ زن درستكاري وجود ندارد.
در مقابل، قرآن همه‌ي مؤمنان را، چه مرد و چه زن، به تبعيت از آن دسته از زنان كه مانند حضرت مريم (س) و آسيه زن فرعون هستند راهنمايي مي‌كند

«و باز خداوند مثل مي‌زند براي مؤمنان آسيه  زن فرعون را هنگامي كه (از شوهرش بيزاري جست) و عرض كرد: بار الها (من از قصر فرعون و عزّ دنيوي گذشتم) تو براي من خانه‌اي در بهشت بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و كردارش و از قوم ستمكار او نجات بخش، و يادآور عمل مريم دختر  عمران  را كه رحمش را پاكيزه داشتيم، آن گاه در او روح قدسي خويش دميديم كه آن مريم تصديق كرد كلمات پروردگار خود و كتب آسماني را با كمال ايمان و از بندگان فرمانبردار ما بود.»

«پس خدا دعاهاي ايشان را اجابت كرد كه البته من كه پروردگارم عمل هيچ كس از مرد و زن، بي مزد نگذارم، بعضي از مردم بر برخي برتري ندارند مگر به طاعت و معرفت.»


«هر كس از مرد و زن، كار نيكي، به شرط ايمان به خداي، به جاي آورد، ما او را در زندگي خوش و با سعادت زنده مي‌گردانيم و اجري بسيار بهتر از عمل نيكي كه كرده به او عطا مي‌كنيم.»

اسلام  هيچ تفاوتي بين پسر و دختر قايل نيست و حتي تولد دختر را هديه از جانب خداوند مي‌داند؛ همانند تولد يك پسر، در قرآن حتي به تولد دختر به عنوان يك هديه اشاره مي‌كند.

- «خداست تنها مالك آسمان‌ها و زمين، هر چه را كه بخواهد مي‌آفريند، به هر كه بخواهد فرزند دختر و به هر كس بخواهد فرزند پسر عطا مي‌كند.»

- «هر كس دخترش را بزرگ گرداند و با او رفتار نيك داشته باشد، آنها از جانب خداوند، در مقابل آتش دوزخ حراست خواهند شد.»


اسلام شخصيت مستقل زن را تضمين كرده است. شوهر اجازه ندارد كه سهمي در مايمكلك همسرش داشته باشد، مگر آنهايي را كه همسر با رضايت كامل و آزادانه به او تقديم كرده است

- «و مهريه زنان را در كمال رضايت و طيب خاطر بپردازيد، پس اگر چيزي از مهر خود را از روي رضا و خشنودي به شما بخشيدند برخوردار شويد كه آن شما را حلال و گوارا خواهد بود.

- زوج و زوجه هر دو از يكديگر ارث مي‌برند، علاوه بر اين، در اسلام، زن متأهل استقلال شخصيتي و قانوني‌اش را و نام و نام‌خانوادگي‌اش را حفظ مي‌كند.


بنابر آنچه گفته شد ثابت مي‌شود كه مرد و زن دو فرد، از يك نوع و از يك جوهرند، جوهري كه نامش انسان است، چون تمامي آثاري كه از انسانيت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نيز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلي از قبيل سخاوت، شجاعت، علم، خويشتن‌داري و امثال آن ديده شده در صنف زن نيز ديده شده است) آن هم بدون هيچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دليل بر تحقق خود نوع است.

پس صنف زن نيز انسان است، بله اين دو صنف در بعضي از آثار مشتركه (نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولي صرف شدن و ضعف در بعضي از صفات انسانيت، باعث آن نمي‌شود كه بگوييم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده و او ديگر انسان نيست.

و با اين بيان روشن مي‌شود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براي يك صنف ميسر و مقدور است براي صنف ديگر نيز ميسور و ممكن است و يكي از مصاديق آن استكمال‌ معنوي، كمالاتي است كه از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مي‌شود