انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مرداب دلتنگی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
.




توی زندگی همه ما آدم ها یک روزهایی هست ، که فقط یک روز نیستند

یک تاریخ اند
روزهایی که یک قرن هستند
 
شاید تعداد این روزها خیلی کم باشند
اما یک عمر خاطره هستند




.
خوشه هاي  خاطره 
معلق
بر ديوار عمر 
مرا 
به كوچه هاي  كودكي مي خوانند 
تا از رديف اقاقي ها 
عبوري دوباره كنم
اولین روز سرما گذشت…

 شاید دل نشین بود !

 صورتک هایی بود که یک خط در میان لبخند تلخی می زدند…

درخت هایی بود که برگ هایشان را عقد باد کرده بودند…

و آسمانی بود که رازها میگفت . شاید معمای ابرها را حل میکرد!

خورشیدی بود که به سردی می تابید و منی که بی ذوق بودم!

عاشقی را ندیدم که بخندد به فصل عشق

نمیدانم یا عشق مرده است یا عاشق…

 
مبهوت
زل زده ایم به سایه هامان
که پشت سایه یِ میله ها زندانی ست
غافل از اینکه
آنچه در قفس کرده اند
ما نیستیم
چراغ ها هستند.
[تصویر:  beautiful-sentences-image8.jpg]
حرف های زیادی داری …
سکوت علامت چیست ..
نمی دانم علامت رضایت است ..
یا همان جواب ابلهان خاموشی است …
معنی جدیدی به سکوت داده ای …
سکوتت را می فهمم …
یعنی انتظار …
 
بیهوده ورق می خورنــــــــد …
تقویـــــــــم هــــای جهــــــــــان ؛
روزهــــای من …
همه یک روزند …
[تصویر:  Naghmehsara-541.jpg]
شنبــــه هایی که فقـــط پیشوندشــــــان عوض می شـــــود …
 
تنها
تصویر یک ماه
به این مرداب
حسّ ِ بودن ؛ می دهد
.
.
.
 
نگاهم کن....!

[تصویر:  vp6w1qoi7psg7eea5sqh.gif]
 
[تصویر:  1395170003.jpg]
" خنده تلخ "

ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻪِ 
ﺩﻝ، 
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﻋﻠﺘﺶ ﭘﻮﻝ ﻧﺒﻮﺩ.
 
 ﺍﻧﻌــﮑﺎﺱِ ﺟُـــﻮﮎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻧﺒــﻮﺩ.
 ﻋﻠﺘﺶ، ﭼﻬﺮﻩﯼِ ﻭﻟﯿﺪﻩﯼِ ﯾﮏ ﺩﻟﻘﮏ، 
 
ﯾﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﯾﮏ ﮐُﻮﺭ، ﻧﺒﻮﺩ ..
. ﻣﻦ ﺑﻪِ »ﻣﻦ« ﺧﻨــﺪﯾﺪﻡ
 
ﮐﻪ ﭼُﻮ ﯾﮏ ﺩﻟﻘـــﮏِ ﮔﯿﺞ 
ﻧﻘﺶ ﯾﮏ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿـــــﮕﺮﯾﺪ
 
این روزها دچار سر گیجه‌ام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشده‌ام! حتی گاهی می‌ترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
صفحه‌ها: 1 2