انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: ..:: درد دل با سیگار ::..
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
درد دل با سیگار 
تو از خدا به من نزدیک تر بودی. همیشه در جیبم و روی قلبم جای داشتی . بیش از آنکه عزیزترین کسانم را ببوسم ، تو را بوسیدم . به وقت بیداری فقط به تو فکر میکردم و تمام روز هر کجا بودم با من همراه بودی . تو را تا پای جان می پرستیدم . سر کار ، استراحت  و هر جا به ندرت آتش تو خاموش می شد. دود و بوی تو را به بینی و ریه افراد خانواده ، همکاران و کودکان فرستادم . هر کجا می رفتم اثری از تو باقی می گذاشتم.
در پناه تو خود را از زندگی پنهان و احساساتم را سرکوب می کردم . در پشت تو خود را از خود و دیگران مخفی کرده بودم . بیش از آنکه برای درخواست کمک به خدا پناه بیاورم به تو پناه می آورم. پولی که بابت تو پرداختم بیشتر از پولی بود که در صندوق صدقات یا جهت امور خیریه پرداختم . به خاطر تو حتی جانم را به خطر انداختم . یک بار به سرطان ریه و سه بار گرفتار حمله های قلبی شدم . در مورد تنگی نفس و برونشیت و غیره لازم نیست چیزی بگویم . با هیچ چیز و هیچ کس آنطور که با تو ارتباط داشتم ، ارتباط نداشتم.
آثار وابستگی به تو در سرفه های مداوم ، انگشتان زرد و بدبو ، دندانهای جرم گرفته و بدن و تنفس متعفن که مردم را از من دور می ساخت ، مانند مدال های طلا در زندگیم مشهود بود . آثار سوختگی لباس ، قالی ، اثاث منزل و صندلی ماشین از دیگر تاثیرات زندگی با تو بود .
اکنون سپیده دمیده است ! جلوه و نور تو یک دروغ بزرگ بود . عاقبت فهمیدم قهرمان و ناجی زندگیم نیستی ، در حقیقت گرگی بودی در لباس میش ! و من به بردگی تو درآمده بودم .
اکنون می گویم خداحافظ نیکوتین ! دیگر نمیخواهم اسیر و برده تو باشم . به خدای خود بازگشته ام . رویکردم به زندگیست و در آن مشارکت می کنم. در پی خدمت به دیگرانم ، بدنبال سلامت و یک زندگی شاد ، آرام و رها از مصرف نیکوتین .
به نیکوتینی های گمنام خوش آمدید
منبع : کتابچه تازه واردان( صفحه 66 و 67)