انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: اشعار زیبـای وحشــی بافقــی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را  
هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می‌داند نکو آداب کار خویش را...
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را  
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را  
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را  
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را  
می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را 

قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست
مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست  
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست  
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست  
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست...

جان سوخت ز داغ دوری یار مرا  
افزود صد آزار بر آزار مرا  
من کشتنیم کز او جدایی جستم
ای هجر به جرم این بکش زار مرا  

آن سرو که جایش دل غم پرور ماست
جان در غم بالاش گرفتار بلاست  
از دوری او به ناخن محرومی
سد چاک زدیم سینه جایش پیداست 
اندر ره انتظار چشمی که مراست
بی نور شد و وصال تو ناپیداست  
من نام بگرداندم و یعقوب شدم
ای یوسف من نام تو یعقوب چراست و
کوی تو که آواره هزاری دارد
هرکس به خود آنجا سر و کاری دارد  
تنها نه منم تشنه‌ی دیدار، آنجا
جاییست که خضر هم گذاری دارد 

می‌خواست فلک که تلخ کامم بکشد
ناکرده‌ی می طرب به جامم، بکشد  
بسپرد به شحنه فراق تو مرا
تا او به عقوبت تمامم بکشد 

در کوی توام پای تمنا نرود
من سعی بسی کنم ولی پا نرود  
خواهم که ز کویت روم اما چه کنم
کاین بیهده گرد پا دگر جا نرود

کس نزد هرگز در غمخانه‌ی اهل وفا
گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا  
چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن
بعد عمری کامدی بنشین زمانی پیش ما  
چون نمی‌آید به ساحل غرقه‌ی دریای عشق
می‌زند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا  
گفته‌ای هر جا که می‌بینم فلان را می‌کشم
خوش نویدی داده‌ای اما نمی‌آری بجا  
چهره خاک آلود وحشی می‌رسد چون گرد باد
از کجا می‌آید این دیوانه‌ی سر در هوا

صفحه‌ها: 1 2 3 4