انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: سنت هشتم کتاب 12&12
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
هشتم الکلی های گمنام

الکلی های گمنام می بایست برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند. اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند

الکلی های گمنام هرگز حرفه ای نخواهد شد، ما می دانیم آنچه را که به رایگان بدست آورده ایم، باید رایگان به دیگران واگذار نماییم. این گفته بسیار قدیمی می باشد. اعتقاد داریم که روحانیت و پول را، در ارتباط با امور حرفه ای نمی شود ادغام نمود. تقریباً هیچ گونه بهبودی از طریق مذهب و حتی بهترین متخصصان پزشکی برای مقابله با الکلیسم، حاصل نشده است. ما متخصصان در رشته های دیگر را تقبیح نمی کنیم، ولی به این حقیقت واقف هستیم که چنین موردی درارتباط با الکلیسم نتیجه ای ندارد. هر آینه کوششی نمودیم که قدم دوازدهم که رساندن پیام به الکلی های گمنام می باشد را در پوشش حرفه به کار گیریم، نتیجه همیشه یکسان بوده و هدف یگانه ما شکست خورد.
با بیانی ساده، الکلی ها به کسانی که قدم دوازدهم را حرفه وار انجام می دهند، توجهی ندارند. از ابتدای امر نیت ما بر آن بوده است، که کمک ما به الکلی ها به نحو رو در رو نتیجه مثبت خواهد داشت. مشروط بر آنکه تمایل دو طرفه باشد، هر زمان یکی از افراد ما، پیام خود را با گرفتن وجهی توأم نماید، اثر منفی آن چه در جلسات، چه در رابطه با تازه وارد اشکار بوده است و هر آینه که نیت بر مبنای پول باشد، لحن سخن تغییر می یابد و ندرتاً مشاهده شده است که کسی این قدم را با دریافت وجهی بانجام برساند.
بر خلاف چنین اطمینانی، عده ای باز از طریق درمان حرفه ای به بهبودی روی آوردند. مسئولین نظافت، آشپزخانه ها، منشی ها و مؤلفین کتاب را ((حقوق بگیران الکلی های گمنام)) بر چسب زدند. در حالی که حقیقت امر برای آنان که چنین مشاغلی داشتند، کار قدم دوازدهم نبود. با این حال انتقاد گران، چنین موضوعی را نادیده می گرفتند، خشم بیشتری ناشی از مدیریت اماکن بهبودی پدیدار گردید و آن به علت وجود الکلی ها در این مراکز بود که به عنوان پرستار و کارمند در بیمارستان ها استخدام می گردیدند. اعتراضات بدان علت بود که به کار گرفتن تجربیات الکلی های گمنام با روش درمان حرفه ای نمی بایست توأم شده و پولی دریافت شود. در تمام این مثال ها ادعا می شد، که دانش و تجربه الکلی های گمنام در قبال پول فروخته می شد، بنا بر این این افراد هم حرفه ای بودند.

عاقبت وجه تمایز بین حرفه ای و غیر حرفه ای را دریافتیم. هنگامیکه موافقت نمویم که قدم دوازدهم نمی بایست فروخته شود، بی سبب و بدون اندیشه نبود. زمانی به خاطر ترس و واهمه می خواستیم کسانی را استخدام کنیم و یا اجازه دهیم عضوی از این انجمن، پیام بهبودی را به مکانهای دیگر منتقل کند. امروزه این نگرانی در پوششی از تجربه جای خود را از دست داده است.
برای مثال، مسئول نظافت و آشپز در کلوب، واضح است که احتیاج به وجود آنان مبرم می باشد. کسانی که داوطلبانه این کار را عهده دار شدند، بزودی علاقه خود را از دست دادند. جهت جوابگویی به تلفن ها، احتیاج به کمک داشتیم و از این رو کسانی می بایست به طور تمام وقت استخدام شوند و اگر یک فرد الکلی را استخدام می کردیم، می بایست همان حقوق را که به اشخاص غیر الکلی می دادیم بپردازیم. انجام قدم دوازدهم ملاک عمل نبود بلکه ایجاد شرایط و امکانات انجام این قدم مطرح بود. این یک وضعیت ساده و بی غل و غش بود.
در دفتر مرکزی و دفتر وابسته دیگر که حالت مرکزیت را داشتند، نمی توانستیم غیر الکلی ها را به عنوان منشی استخدام کنیم، بلکه اشخاصی که زبان الکلی های گمنام را می دانستند واجدین شرایط بودند. به مجرد استخدام افراد فوق، آنان که بسیار محتاط بودند فریاد اعتراض برآوردند : ((حرفه ای گری))! در بعضی از مواقع افراد واجد شرایط نمی توانستند در جلسات مورد استفاده قرار گیرند و پیام الکلی های گمنام را به دیگران برسانند، زیرا آنان حقوق بگیر بوده و در نهایت حرفه ای تلقی می شدند. حتی لقب ((شیطان مورد احتیاج)) به آنان داده شد. هیأت از این موضوع سوءاستفاده کرد و بر آن شد تا حقوق این افراد را کاهش دهد. تصور بر آن بود، که اگر اینان تقریباً مجانی وظیفه خود را انجام می دادند، می توانند مجدداً حیثیت و آبروی خود را کسب کنند. آن الکلی که با خشم فریاد می زند و می گوید این منشی زیاد از حد حقوق می گیرد، چنین عقیده ای سالها تحمیل گردید و بعداً متوجه شدیم، چنانچه یک منشی جوابگوی تلفن ها باشد و هر روز به خانواده نالان الکلی گوش کند و جهت بستری شدن الکلی ها با بیمارستان در تماس باشد و جهت تازه واردان راهنما را در نظر بگیرد. نهایتاً، چنین فردی حرفه ای نیست، این شخص تنها شرایط بهبودی را عهده دار شده است. داوطلبان کمک مؤثری بودند، اما انتظار به دوش کشیدن چنین باری را، هر روز نمی توانستیم مطالبه کنیم.
در دفتر مرکزی نیز حالتی مشابه وجود داشت. مثلاً هشت تن کتاب و مقالات مختلف به خودی خود نمی توانست بسته بندی شده و به نقاط مختلف ارسال شوند. کیسه های مملو از نامه های وارده، لزوماً می بایست توسط اشخاص ذیصلاح پاسخ داده شود. ارتباط صحیح و سالم با خارج، می بایست ادامه پیدا کند و بدین نحو اعضاء الکلی را استخدام کرده و حقوق مکفی به آنان پرداخت نمائیم. آنان منشی حرفه ای هستند، ولی الکلی های گمنام حرفه ای نیستند.
احتمالاً این ترس وجود خواهد داشت، که روزی در پوشش الکلی های گمنام اشخاصی سوءاستفاده جو، بخواهند برای خود درآمد تحصیل کنند.
حتی اظهار چنین نظری می تواند چنین نظری می تواند روزی طوفانی برپا کند و حق و ناحق را باهم پایمال سازد.
هیچ فردی مانند یک الکلی، نتوانسته در مقابل این ضربات مقاومت کند و با این شرایط به راه خود ادامه دهد. نیاز مؤسسات گوناگون، به یک الکلی که خود کاملاً درک این بیماری را داشته باشد، به عنوان مثال در زیر مطرح می شود :
دانشکده ای که می خواهد با کمک عضوی از الکلی های گمنام، در مورد الکلیسم آگاهی بیشتر در اختیار عموم قرار دهد. مؤسسه ای که احتیاج به فردی دارد که به این بیماری واقف باشد. یک مکان دولتی به مدیری نیازمند است که دانش لازم را داشته باشد. شهرداری یک شهر لازم می داند که یک نفر الکلی می تواند، عواقب و خطرات ناشی از این بیماری را با خانواده افراد الکلی مطرح کند. هیأتی که از طرف ایالت، مأمور تحقیق و بررسی این بیماری است و لزوماً از الکلی های در حال بهبودی تشکیل یافته است. اینان تنها معدودی از مشاغلی هستند که نیاز مبرم به الکلی های گمنام را نشان می دهند. هرازگاهی یک بار، مراکز درمانی احتیاج به وجود الکلی های بهبود یافته دارند، تا مجدداً این اماکن را سر و صورت داده و به حالت مطلوب برگردانند. سوال اینست که وجود الکلی های گمنام در مطالب گفته شده بالا مفهوم حرفه ای بودن را در بطن سنت های الکلی های گمنام می رساند؟ ما فکر می کنیم پاسخ منفی است و مصروف داشتن تمامی اوقات یک عضو الکلی های گمنام قدم دوازدهم او را حرفه ای نخواهد کرد. رسیدن به این نتیجه با مشکلاتی توأم بود و ابتدای امر تشخیص واقعیت ساده نبود. آن روزها، هنگامی که عضوی از الکلی های گمنام در این مؤسسات استخدام می شد، وسوسه به کار بردن اسم الکلی های گمنام جهت کسب محبوبیت و پول بسیار شایع بود. اماکن بهبودی، تحقیقاتی، قانون گذاری و غیره اعلام کردند، که افراد الکلی های گمنام به خدمت آنان درآمده اند. توجه نداشتن به مسائل گمنامی و عواقب آن باعث می شد که چنین افرادی از درون الکلی های گمنام مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار گیرند. اکثراً سیل اینگونه انتقادها، با عنوان ((حرفه ای گری)) به جریان می افتاد و اشخاصی که از این راه حقوق می گرفتند، مورد شماتت واقع می شدند. در صورتی که هیچکدام در اصل، استخدامشان به خاطر انجام قدم دوازدهم نبود. خشونت در این موارد متوجه حرفه ای بودن نبود، بلکه متوجه شکستن گمنامی بود. هدف یگانه الکلی های گمنام به مخاطره افتاده بود و نام اکلی های گمنام مورد سوءاستفاده قرارگرفته بود. این روزها تقریباً الکلی های گمنام، اصل گمنامی را رعایت می کنند و ما شخصی را که تمایل به انجام قدم دوازدهم دارد را دلسرد و مایوس نمی کنیم. ما اعتقاد داریم که نحوه کاربرد الکلی های گمنام مسئله ای نیست که بعنوان یک راز سری و محرمانه در درون الکلی های گمنام مدفون گردد. چنان چه یکی از اعضاء ما بتواند از طریق تحقیق و بررسی، تعلیم دهنده و یا کارمند رسمی، این راه را اتخاذ کند، چرا که نه؟ در این راستا، همگان و خود ما نیز هم نتیجه ای مطلوب عایدمان خواهد شد. احتمالاً در چنین راهی بدگمانی و سوء نیت با کار ما درگیر خواهد شد، لکن این موضوع ما را از هدف اصلی منحرف نخواهد کرد.
این آشفتگی و حالت درهم و برهم، بالاخره موجب گردید، که این سنت الکلی های گمنام غیر حرفه ای باقی بماند. قدم دوازدهم نمی بایست با اجرت توأم گردد، اما کسانی که در این راه و بدین منظور استخدام می شوند، لایق کارمزد می باشند.