انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: دست های گرم رابطه
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
بیهوده است اگر در بیرون از خود به
دنبال عشق و رضایت خاطر بگردیم،
هرگز آن را نخواهیم یافت
.


 
بیهوده است اگر در بیرون از خود به
دنبال عشق و رضایت خاطر بگردیم،



باید به سرچشمه بازگردیم.
حوض های نیم وجبی دیگران هرگز
تشنگی بی منتهای ما را سیراب نخواهد کرد
.


 
بیهوده است اگر در بیرون از خود به
دنبال عشق و رضایت خاطر بگردیم،



سرچشمه ، در درون خود ماست.
سرچشمه ی قدرت و اعتماد در درون خود ماست
.

بیهوده است اگر در بیرون از خود به
دنبال عشق و رضایت خاطر بگردیم،




اگر امنیتی هست ، در درون است.
خود را ببخشیم ، بخشوده خواهیم شد.
خود را ببخشیم التیام خواهیم یافت.
خود را ببخشیم ، رشد خواهیم کرد.
خود را ببخشیم ، در مورد هیچ کس قضاوت نخواهیم کرد.
بیهوده است اگر در بیرون از خود به
دنبال عشق و رضایت خاطر بگردیم،
هرگز آن را نخواهیم یافت
.


 
در ذات خویش به سرچشمه خدا برسیم،
سرشار خواهیم شد از عشق و شفقت نسبت
به همه چیز و همه کس.

تحليل رفتار متقابل اریک برن
طبق نظریه تحليل رفتار متقابل اریک برن، شخصیت هر فرد از بخشهایی تشکیل شده ولی در هر فردی یکی از این بخشها غالب است، لذا بیشتر کارهای فرد از بخش غالب او سرچشمه می گیرد. تحليل رفتار متقابل راهي است براي آنكه ببينيم بين مردم و درون آنها چه مي گذرد.
با اين روش مي توان روشن كرد كه در لايه هاي زيرين ارتباطات جاري بين انسانها به واقع چه چيزي در حال رخ دادن است. اریک برن می گوید رفتارها، افکار، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخشهای مختلف شخصیت وی سرچشمه می گیرد. 
 
  وی اجزاء شخصیت انسان را به سه بخش تقسیم می کند:
1- حالت من کودک (child ego stage) 
2- حالت من والــد (parent ego stage) 
3- حالت من بالــغ (adult ego stage)  
هر فرد از لحاظ رشد شخصیت ابتدا دارای حالت کودک و سپس دارای حالت والد و در نهایت دارای حالت بالغ می شود. این سه بخش شخصیت در هر فرد سالم وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر در هر موقعیت معین زندگی فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتاً حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت یعنی اشخاص بیشتر زندگی خود را در یکی از حالات "من" بسر می برند پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد. در حقیقت شخصیتی نداریم که فقط یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در اطراف ما هستند که یک بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را تحت سلطه خود دارد.    
  حالت من کودک  
همه افراد از لحاظ شخصیتی در درون خودشان یک پسر بچه یا دختر بچه کوچک دارند. کودک به هنگام به دنیا آمدن، نیازهایی دارد که منجر به رفتارهایی در وی می شود. مثلاً با گرسنگی، می گرید. این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در افراد مختلف به انحاء مختلفی ادامه می یابد. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر، فکر یا بررسی جوانب، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. 
سه خاصیت کلی این حالت عبارتند از: 
هرگز از لذت جویی سیر نمی شود - آینده را نمی بیند - خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.  
سرزندگی و هیجان، سیر کردن در تخیلات، لذت طلبی، لجبازی، دمدمی بودن، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وا می دارد که هر چیزی را شخصاً خودش تجربه کند. اصلاً خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، مذهب، قانون، تعقل و... ندارد.   
  حالت من والد  
حالتی است که نمایانگر رفتار فرد به همان صورتی است که پدر و مادرش رفتار می کردند. در سالهای اولیه کودکی (مخصوصاً 5 سال اول)، باید و نبایدهای زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیل شده یا یاد داده می شود. این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت می گردد و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد.
اين بخش از شخصيت با دستورالعملهاي زندگي و بايد و نبايدهاي آن، قانونمداری، مسئولیت پذیری و عادتها سر و كار دارد. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند. والد درون داراي دو بعد مي باشد. يك بعد انتقادگر یعنی این که هی به آدم سخت بگیرد و گیر بدهد. و بعد ديگر نوازشگر است یعنی اینکه از فرد و تصمیماتش حمایت کرده و او را نوازش می کند. این دو دقیقاً کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهند. آدمهایی که عزت نفس پایینی دارند و با خود عناد دارند به این والد انتقادگر خیلی راه داده اند.    
  حالت من بالغ
  این بخش به اصطلاح عاقل شخصیت و نمایانگر رفتار پخته و منطقی فرد است. در واقع مجموعه ای از احساسات، نگرشها و طرحهای رفتاری خود مختار و مستقل و واقع گراست که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و هماهنگی می دهد. این بخش شخصیت، تجزیه و تحلیل می کند، آینده نگری می کند، میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می کند، احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می کند، فعالیتهای دو بخش قبلی (کودک و والد) را تنظیم می کند و واسطه عینی شدن میان آنهاست. 
  در واقع شخصیت کامل انسانی، شخصیتی هست که سه بخش فوق (کودک- والد- بالغ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. لیکن رئیس، بخش بالغ باشد و با روشنفکری در جای خود به کودک و در جای خود به والد اهمیت دهد. و شخصیت را با تجزیه وتحلیل متعادل نگه دارد. آدمهایی که به منطقی بودن مشهور هستند به بالغ درونشان خیلی راه می دهند.   
  کودک، والد و بالغ در روابط اجتماعی
  به اعتقاد اریک برن وقتی که ۲ تا آدم روبروی هم قرار می گیرند انگار ۲ شخصیت ۳ بخشی روبروی هم قرار گرفته اند. بطور كلي شش رابطه بين حالات نفساني دو نفر وجود دارد كه عبارتند از رابطه: كودك-كودك، کودک- والد، کودک- بالغ، والد- والد، والد- بالغ و بالغ- بالغ.  
 کودک-کودک 
وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می کنید وقتی که شروع می کنید به تعریف جوک و اس ام اس خواندن برای همدیگر و وقتی باهم شوخی می کنید، دارید وارد یک رابطه کودک-کودک می شوید.  
کودک- والد
  در این رابطه یک طرف رابطه نقش پدر و مادر را بازی می کند و نفر دیگر می رود در لاک کودکی اش. در بدترین حالت (و متاسفانه رایج ترینش) والد جنبه سختگیرش را می آورد وسط و هی امر و نهی می کند و کودک بخش سازگارش را و هی می گوید: چشم چشم شما درست می فرمایید. اما رابطه والد-کودک همیشه اینقدر هم وحشتناک نیست کافی است که والد جنبه حمایت گرش را وارد کند و کودک طرف مقابل خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می گیرد که اریک برن اسمش را گذاشته نوازش و معتقد است که همه ما آدمها به نوازش کردن و نوازش شدن احتیاج داریم.
  کودک- بالغ 
این هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطقش حرف می زند و می خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه کردن و لوس بازی و ناز کشیدن بازی را به نفع خودش تمام کند. مثلاً تصور کنید که شوهر دارد یک قضیه را برای زنش توضیح می دهد و از او می خواهد که در این راه کمکش کند اما یک دفعه زن می زند زیر گریه و می گوید که تو اصلاً به فکر من نیستی و به توجه نمی کنی و الی آخر. 
والد- والد  
در حالت والد- والد هر دو طرفمان می خواهیم ژست یک بزرگسال چیز فهم را بگیریم اگر والد حمایت کننده مان وسط باشد، مثالش می شود حرف زدن در مورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن " به به ! به به!" به هم. اما خدا نکند والد کنترل کننده و انتقادگر بیاد وسط، آن وقت است که دعوا شروع می شود و هر کس می خواهد حرف های خودش را به کرسی بنشاند. همه می روند در نقش پدر و مادر سختگیر گذشته.
  والد- بالغ
  این رابطه هم خیلی رایج است یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می کند یا حرف می زند اما طرف مقابل شروع می کند به انتقادهای سخت گیرانه خندیدن و مسخره کردن و هره بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد کردن و مسخره کردن سخنران. 
بالغ- بالغ
  در این رابطه هم ما و هم طرف مقابلمان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلاً وقتی که ما با استادمان در مورد یک موضوع درسی حرف می زنیم احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.   
  بازیها عبارتند از یک سلسله مراوده ها که بین افراد و برای ارتباط برقرار کردن به کار می‌روند. تمام اعمال متقابل انسان‌ها طبق بازیهای مرسوم و آدابی که از دل این بازیها بیرون آمده، انجام می‌شود و اصولاً می‌توان گفت تمام رفتارهای اجتماعی و گاهی خصوصی انسانها، بازی است.

نقل از : 
http://jafarhashemlou.blogfa.com