انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: ♥... فقط غیرممکن غیرممکن است...♥
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
عشق نیازمند تلاش است.

عشق هرگز مرگ طبیعی ندارد.از غفلت و رها کردن می میرد. عشق از نادیده انگاشتن٫ بی اعتنایی و سرسری گرفته شدن می میرد. چیزهای از نظر دور افتاده اغلب کشنده تر از ارتکاب اشتباهات هستند.

عشق در نهایت از کهنگی و عدم تغذیه می میرد. ما در حقیقت بیشتر از آنکه درون عشق می افتیم از عشق بیرون نمی آییم. هنگامی که عشق می میرد یک یا هردو شریک در مورد آن کوتاهی کرده٫ از عهده ی تجدید حیات و تازه کردن آن بر نیامده اند. عشق هم نیز مانند هر چیز زنده دیگر که رشد می کند٫برای سالم ماندن نیاز به کوشش دارد.

« داستان بسیار غم انگیز زندگی این نیست که انسان ها فنا می شوند٫ بل این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.»    

        " سامرست موام "

 
  منتظر عشق نباشید که به سویتان آید.


روزی کسی نوشت که به انتظار قایق عشق نشستن فایده ای ندارد مگر این که قبلا خودتان آن را فرستاده باشید. می دانم که بسیاری از ما بر آن اند که به انتظار عشق بنشینند: « روزی شاهزاده یا شاهزاده خانم من خواهد آمد. » به اعتقاد من شاید برای تعداد کمی افراد خوشبخت این اتفاق بیفته٫ اما اغلب ما عمری در انتظار خواهیم ماند تا آنکه به افرادی بدبین و بداخلاق تبدیل می شویم و آن قدر از دوست داشتن در هراسیم که شاید اگر زمانی هم عشق به سراغمان بیاید نتوانیم آن را بشناسیم.


« اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم.بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم. برای روشن نگاه داشتن چراغ ناچاریم در آن نفت بریزیم.»   


        " مادر ترازا "
 عشق حاصل شده

هرچه در طلب عشق بیشتر بکوشیم ٫عشق بیشتر طفره می رود. هیچ التماس٫قول٫داد وستد٫تملق یا تهدیدی نمی تواند عشق مطمئن به ما بدهد. عشق واقعی فقط وقتی داده می شود که حاصل شده باشد.


« عشق اجباری می میرد٫ جوهر عشق آزادی است. عشق قابل مقایسه با اطاعت ٫حسادت و ترس نیست. هنگامی که هواخواهان عشق در اعتماد٫برابری و احتیاط زندگی می کنند٫در خالصترین٫کاملترین و نامحدودترین شکل خود به سر می برند. »            


" پرسی بایش شلی "

هیچ کس برای دوست داشتن پیر نیست.


با پیر شدن کمتر انتظار لذتهای جوانی را داریم.شاید برداشت ما از پیری نگرانمان می سازد.احساس من می گوید این پیری و مرگ نیست که ما را می ترساند٫ بلکه امکان تنها شدن و مورد بی مهری قرار گرفتن است که باعث هراس ما می گردد.آنچه ما را می ترساند این است که روزی٫ کسانی که دوستشان داریم با ما برنامه ریزی نکنند٫ بلکه برای ما برنامه ریزی کنند. کم شدن موها٫چروکیده شدن پوست و گامهای آهسته دلایل واقعی برای ترس از پیری نیست٫ حقیقت این است که امکان از دست دادن عشق ما را می ترساند.


لازم نیست دوران پیری ما بالش خاطرات انبار شده ی عشقی باشد که در روشنی پس از غروب یک عمر زندگی کامل بتوان روی آن آرمید. ما همچنان عاشقانی با همان نیازهای همیشگی باقی می مانیم٫ هرچند ظاهرمان چیز دیگری بگوید.ما تا لحظه ی مرگ به دوست داشتن و دوست داشته شدن نیاز داریم.

« تا زمانی که انسان بتواند ستایش کند و دوست بدارد جوان می ماند. »  



"پابلو کاسالز"
خردمند عشق را می شناسد.


جنبه قراردادی عشق می گوید که عشق تنها مربوط به دل است٫ چیز نامحسوسی است که اغلب ما را با احساسات وصف ناشدنی از پا در می آورد. از سوی دیگر سرخپوستان لاکوتا معتقدند که عشق نخستین خردی است که به ما داده می شود و همه چیز از این دانش مشتق می گردد.

وقتی که از عاشق شدن دو نفر در نخستین نگاه سخن می گوییم٫ به خاطر خودشان آرزو می کنیم که آنان مال اندیشی نیز داشته باشند. آنچه آنان را به هم رسانده فقط در صورتی با هم نگاهشان خواهد داشت که هر یک دانش دیگری را افزایش دهد. اگر صبر و تحمل داشته باشد٫عشق باید رشد کند. بایستی آن را با تجربه متقابل٫شناخت٫ صبر٫ قضاوت و بصیرت پرورش داد. عشق به علت طبیعت بسیار پیچیده اش پیوسته تعریف جدیدی می یابد. برای پذیرش طبیعی متغیر عشق بایستی با ذهن همچون دل حقیقی بود.        

« عشق نیرویی موثر برای رسیدن به بالاترین ارزشهای انسانی است. رسیدن به قدرت٫حقیقت٫دانش٫ زیبایی٫ آزادی٫خوبی و خوشبختی. »      


" پیتیریم سوروکن"

 عشق در مقام کمال

هرچند در زندگی هیچ پدیده ای مانند دوست داشتن و دوست داشته شدن رضایتبخش نیست٫ما کمتر عشق را در سرلوحه ی آرزوهای افراد می بینیم .پول ٫شهرت و دارایی بیشتر مورد توجه افراد است٫ زیرا به اشتباه تصور می کنیم که اگر این چیزها را داشته باشیم عشق را هم به دست خواهیم آورد. هیچ چیز از حقیقت بالاتر نیست. متاسفانه بیشتر آرزوهای ما با آنچه برایمان بهترین است٫ هماهنگی ندارد. کششهای مادی و لذات موقت این جهان مسلما جذاب است٫ ولی بایستی عاقلانه عمل کنیم و ئر جست و جوی خوشبختی و رضایت ذاتی موعود باشیم. هنگامی که سرشار از عشق باشیم اخساسا امنیت واقعی٫ صلح و رضایت داریم. چیزی که با تمایلات لحظه ای بالا و پایین نخواهد شد.پیوند عاشقانه ثروتی درونی به ما می دهد که بزرگترین شادیهای بیرونی زندگی را سبب می گردد.

« مردم خواهان ثروت هستند٫ اما آنان نیازمند رسیدن به کمال اند. »      



"باب کن کلین"
احساسات بیش از اندازه سبب تحریف عشق می گردد

هنگام رویارویی با نخستین عشق معمولا مغلوب می گردیم. آنچه را واقعا هست نمی بینیم، بل چیزی را می بینیم که خود می خواهیم. نمی فهمیم که چرا دیگران از زیبایی، گرمی ،قدرت و استعداد کسی که ما دوستش داریم مبهوت نیستند؟ گویی ما عینکی جادویی و افسانه ای به چشم داریم که قادر است از جهنم بهشت بسازد و در حقیقت چنین می نماید که درخششی تخمل ناپذیر را به وجود می آورد.

اخساسات بسیار که باعث تحریف ادراک ما می شود،قادر است فریبمان دهد.این حالات قابل انتقال است و مانع قضاوت صحیح می شود. هر چند اگر میلی برای شکیبایی داشته باشیم، سرانجام میانه روی و تعادل را می آموزیم، آن گاه هیجانات بیش از آنکه مشتعل باشند قابل استفاده است و عشق ورزی با میانه روی متعادل می شود. این بدان معنا نیست که ما شور خود را از دست می دهیم و از نظر احساس سست می شویم، بلکه فقط یادآوری می کند که لازم است حجاب های اخساسی را برداریم تا بتوانیم نسبت به دید خود مطمئن باشیم.


« انسان بیش از آنکه بتواند بگوید، بایستی ببیند. »        

  " هنری داوید تورو"
  عشق و ایمان

جایی که ایمان نباشد عشق نیز قادر به ادامه حیات نیست. عشق هم مثل ایمان، اعتماد بدون تضمین را می طلبد.مانند تمام چیزهای روحی اطمینانی وجود ندارد، زیرا ایمان فرای منطق و دلیل می رود و عشق حتی فراتر از اینها.

اگر به عشق و ایمان نیاز داریم دلایل بسیار ساده و فراوانی از وجود عشق در زندگی های روزانه ی ما وجود دارد. ما تخمی را می کاریم و تبدیل به گل می شود. ما کسی را لمس می کنیم و این شخص نیرومند می شود. اشکها را پاک میکنیم و  یاد می گیریم دوباره بخندیم.

ما فقط وقتی با عشق احساس راحتی می کنیم که عمیقا در قلبهایمان باشد. ما حقیقت آن را کاملا می پذیریم. اگر پیوسته بپرسیم . و عشق را ارزیابی کنیم، شانس تملک بر عشق را نداریم.پاسکال گفته است  که: « ایمان با اثبات تفاوت دارد، دومی انسانی است و اولی از سوی خداوند است. »

« فقط با دل است که شخص می تواند درست ببیند.آنچه اصل شد با چشم دیده نمی شود. »


"آنتوان دوسنت اگزوپری"
 نیروی عشق انسانی

هیچ یک از ما به عنوان انسان،کامل نیستیم. سستیها و عیبهایی در ما وجود دارد که مهمترین آنها عبارت اند از:

 
   خشم...........عجله.........انتقام.........لجاجت.......
   
خودبینی .........بی عقلی.........فقدان همدردی.....
  
  عدم تواضع.........تخریب ..........شیطنت........
  
  ترس........غرور........حیله گری.........
   
ظاهر سازی.........عدم صداقت...........
  
  بی تصمیمی.........ترس و کمدلی........
   
پیشداوری ........نفرت...........


با وجود این نقصانها هنگامی که یکدیگر را دوست بداریم قدرت توصیف ناپذیر عشق را درک خواهیم کرد.


« حقیقت آن قدر ساده است که به آن به چشم ادعایی پیش پا افتاده می نگرند. »     


"داگ هامر شولد"