با نگاهم از اب و هوایت میپرسم....از اب و هوا میگوییکگرم است-سرد است-عالیست
همیشه بحث را عوض میکنی...خوب میدانم...خوب میفهمم که جای احساست....میان این کلمات کذایی خالیست...من از نگاه ترت فهمیدم اب و هوای دلت عجب طوفانیست
گاهى ميان كوچه هاى تنگ خيال خويش
با پرسه هاى عاشقانه به بن بست مى رسم
من گر چه رانده گشته ام از اشيان خويش
اما براى خانه دلم تنگ مى شود
خدایا
نترس..
نه به گناه میفتی
نه جهنم میروی..
من و تو به هم محرمیم..
‘دستانم را بگیر’…
.
.
.
دیگر دلم دوست داشتنى را باور ندارد.آیا کسى هست مرا درمان کند؟
به لب های تو می سازم کلامی ، سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر ، ولی افسوس که از من جدایی . . .
گــــه یه رابطــــــه رو..
به وقتش تــــــموم نکنی و
هی دندون رو جگر بذاری و
همـــــش یک طرفه ... !!
اشتباه ها و کم محلی های
طرفت رو تحــــــــمل کنی ...
بزرگتــــــــرین خــــــیانت رو
به خــــــودت و عــــمرت کردی !!
همیشه که جوون نیستی
وقتی چیـــــزایی که
ناراحتــــــــت میکنه رو
چنــــد بار تذکر دادی
و باز طـــــرفت
کار خـــودش رو کــــــرد ..
یعنی
اون رابـــــطه بایـــد تموم شه !!
یعنی
تــــــو براش ارزش نــداری
که بخواد بهت بــــها بـــده !!
هر چی صبر کنـــــی ..
هیچی درست که نمیـــــشه هیــــــچ
این اعصــــاب و غـــرورتـــــــه
که هر روز خــــــــرد تر میشه .. !!
اگه کسی یکی رو دوســـــت داشته باشه
همه کـــــــاری براش میکنه ..
نشــــــد و نمیشـــــه و ..
دستم بند بود و بعدا ... و
این حــــــــــرف ها هــــــــمش ..
بـــــــــــهونه است !!
باور نکـــــــــــــــن .. !
کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد
کــــــــــاش…
.
.
.
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست…
.
.
.
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم
می آید
می ماند
و به تنهاییم پایان میدهد!
آمد
رفت
و به زندگی ام پایان داد…