انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 13· وقتی از روی این نواقص عمل می کنم ، چه تأثیر بر روی خود و دیگران می گذارم ؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
· وقتی از روی این نواقص عمل می کنم ، چه تأثیر بر روی خود و دیگران می گذارم ؟

دوستي را تبدیل به کینه و دشمنی می کنم واز خود نا امید می شدم در ان صورت تمام را بطه ای من قطع می شد واز روی اصول دور می شوم
وخودم را تنها می بینم واحساس پشیمنی وشرمنده گی می کنم
فراموش میکنم که بیمارم واز روحانیت دور می شوم واز اطرافیانم دور میشوم وبه خاطر این همه کار های نا شایست خودم ونواقص که دارم ارزشهای انسانی را درنظر نمی گیرم وبه دیگران خسارت میزنم
Heart
استفاده از نواقص حالم را خراب می کند .احساس آرامش و پذیرش و رضایتمندی را از من گرفته باعت افزایش ترس هایم و از خودم و بهبودی فاصله میگیرم .تاثیرات بدی روی کسانی که با من زندگی می کنند گذاشته و تولید رنجش برای دیگران و بد آموزی شده نمی توانم ارتباط برقرار کنم خود خواه بی ملاحطه و بی حوصله می شوم.و....
باعث ميشود از 4جنبه بهم بريزم وزندگیم غیر قابل اداره میشود وباعث میشود دیگران از من فاصله بگیرن
من زمانی که از روی نواقص کاری را انجام میدهم بیشترین خسارت را به خودم میزنم ولی اطرافیان من هم بی نصیب نمیمانند چون به آنها هم لطمه میزنم.
استفاده از واقص گاهی برای من مثل مواد میباشد که اولش ظاهرا احساس سرخوشی میکنم اما بعد درد زیادی را متحمل میشوم
خب معلومه وقتي من از روي نواقصم عمل کنم خودمحور ميشم.يعني خواست اراده خداوند ميره کنار و من فقط در حالت وسوسه و اجبار ميشم فقط به خواسته خودم فکر ميکنم و خودراي ميشم از اونجاي که من فرد لذت طلبي هستم و خودمو ميبينم حتما خسارت ميزنم و زندگيم غير قابل اداره ميشه تعادل فکري رفتاري و گفتاري ندارم و اين باعث ميشه در اخر چون رو خاسته خودم پا فشاري ميکنم عصبانيت خشم به سراغم بيادو دست به کاري بزنم که بعد جبران کردنشوفقط خدا بتونه انجام بده.
13_استفاده از نواقصم هیچگاه برایم آرامش نیاوردبلکه فقط حال واحساسم رابدترکرده ودریچه افکارم بسته شده است.
دچاراسترس ونگرانی میشوم، ازخودواقعی ام دورشده وخوی غیرانسانی پیدامیکنم،دچارآشفتگی میشوم،رفتارهایم ناهنجارشده وآرامشم را ازدست میدهم،ازخودم ناراضی شده ووجودم پرازترس میشود،هدفم فقط میشود ارضاء شهوات ونواقصم بدون هیچ اراده ای،رضایت درونم راازدست میدهم وباورهاواعتقاداتم بی ارزش میشوند،ازنظر روحی روانی بهم میریزم،بی ملاحظه وبی حوصله میشوم،برای خودم اشتغال فکری درست میکنم،ایمانم نسبت به اصول ازبین میرود وبواسطه آگاهی که دارم عذاب وجدان میگیرم.
حال واحساس ومنافع دیگران رادرنظرنمیگیرم، واعتمادآنهارانسبت بخودم ازبین میبرم،روی دیگران تاثیرات منفی ومخرب میگذارم،به آنهااجازه میدهم که درموردم قضاوت وکنترل کنندوگاهانیزدچارسرزنش آنهامیشوم،به دیگران اجازه میدهم نسبت به اصولی که بمن کمک کرده است شک کرده وبدبین شوند،وتمام درهایی که قبلا ازطریق آنهاترورشخصیتی میشدم رابازکنم وترس ووحشت واضطراب رادر دلهایشان باقی بگذارم.

وقتی از راه نادرست وناصواب برای هدف نادرستی جلومیرویم،حتما برروی خود واطرافیان اثرمنفی وبدی بجا میگذاریم?