انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 1· کدامیک از رفتارهای من از آغاز بهبودیم تغییر کرده ؟ در چه جاها و شرایطی مسائل غل
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
· کدامیک از رفتارهای من از آغاز بهبودیم تغییر کرده ؟ در چه جاها و شرایطی مسائل غلو شده دوباره به اندازه طبیعی خود بازگشته اند ، و کجا جزء و قسمتی سالم در خود کشف کرده ام ؟

در طول دوران بهبودی خیلی از رفتارهایم تغیر کرده وبه اعتدال بیشتری رسیدم از قبیل :پرخاشگری .رفتارهای که بر اساس ترس بوده بددهنی دروغگوی .اجازه سو استفاده کردن دیگران از من وبر عکس مشورت کردن وغیره..........
[هبودی یعنی بهتر شدن.و بهبر شدن از همان روزهای اغاز پاکی کاملا ملموس است.من دیگر توقعات گذشته را ندارم.همه را مسوول مشکلات خودم نمیدانم.مسوولیت اعمالم را قبول میکنم.دیگر خود را محور این دنیا نمیدانم.خود بزرگ بینی و خود کم بینیهایم بهتر شده است و ادمها را از بالا به پایین و از پایین به بالا نگاه نمیکنم.تمرکزهای بی معنی و افراطی در مورد بعضی مسایل را فراموش کرده ام.علاوه بر خودم به دیگران هم فکر میکنم.به اینکه انها هم احساس دارند و مث من انسان هستند.من انسان کاملی نخواهم شد اما با انجام این برنامه عمیقا تغییر خواهم کرد
من در زندگی کاملا به بیتفاوتی رسیده بودم و هیچ علاقه ای و اهمیتی به مسایل پیرامونی خود نمیدادم روابطم بکلی محدود و مصنوعی شده بود اما امروز در کارها مشارکت میکنم و با هوشیاری کامل تمام رویدادهای زندگی ام را حس میکنم در مورد رابطه با جنس مخالف به یک سطح هوشیاری بالاتری رسیده ام و دیگران را درک میکنم رابطه ام با خداوند بهتر و بیشتر شده است احساس ارزش پیدا کرده ام و در حال بازیابی خود هستم و دیگر تمام ساعات زندگی ام صرف تاسف به حال خود نمیشود اجتماعی شده ام

پاک هستم ودر مسیر بهبودی حرکت میکنم چون تغییر کرده ام . تغییر جسمی اول شروع شد دیگر به خودم اهمیت می دهم به تیپ و لباس پوشیدن و تمیز پاکیزه بودن و.. تغییرات بعدی در روح و روان ،احساسات،عواطف و آداب ومعاشرت بود که روز به روز شروع به تغییر کردن آرام با تمایل خودم وخواست خداوند برای اینکه نه افراط کنم .و نه تفریط بلکه متعادل باشم .گاهی که به گذشته می اندیشم ،گوشه گیری انزوا به سراغم میاد .اما با شناختی که با کارکرد قدمها از خودم پیدا کردم .بهترین کار انجام می دهم به جلسات می روم که در جمع باشم .
1_بی تفاوت وباری به هرجهت شده بودم روابطم به کلی محدودوسردومصنوعی شده بودهیچ علاقه واهمیتی به مسائل پیرامونم نشان نمیدادم منزوی وتنهاو خشمگین وعصبی بودم خودخواه بودم ویکسره درخودمحوری،ولی امروزروابطم خصوصاروابط جنسی ام خیلی خوب ودرست شده است،خودم ودیگران را همینطورکه هستیم میپذیرم،کسی راکنترل وقضاوت وسرزنش نمیکنم،دروغ خیلی کمترمیگویم،خسارت زدن هایم خیلی کمتروناخواسته شده است،کمتر عصبانی میشوم،صبورشده ام،مسئولیت پذیرشده ودرزندگی هدف گذاری ومشورت وبرنامه ریزی دارم،کمتررنجش میگیرم وزودتروبیشترمیبخشم، احساساتم رابیان میکنم دوست داشتنم رابرزبان میاورم،مال حرام نمیخورم،ترسهایم خیلی کمترشده خصوصا نسبت به قضاوت دیگران، درکارهای خیروعام المنفعه درحد توانم شرکت میکنم،باخداوندخیلی حال میکنم، سعی میکنم کمترحرف بزنم وبیشتر عملکرد وجاذبه داشته باشم.
__هرزمان که درمسیربهبودی وانسانیت حرکت کرده ام ودست ازخودمحوری وخشم وتاییدطلبی وزیاده خواهی وافراط وتفریط ولذت طلبی وشهوترانی برداشته ام مسائل غلوشده به اندازه طبیعی خودبرگشته اند.
__هرگاه که بافروتنی حرکت کرده ام ودرکارهای خیر ومثبت شرکت کرده ام، کلابعدازکارکردن قدم پنجم نقش خودم رادر درون خودم کشف کردم وبه حقایق وجودی خودم پی بردم وقسمتهای سالم ومثبت خودم را دیدم ،زمانی که دست ازجنگ باخودم واطرافیانم برداشته ونواقصم راپذیرفتم وبجای چراهابدنبال چگونگی ها گشتم،زمانی که رنجشها ونقص هایم رادیدم وپذیرفتم، خوبیها وقسمتهای سالم را هم درخودم پیداکردم،
جاهایی که نیازبه دروغ گفتن وظاهرسازی وخودنمایی،نداشته باشم وخودواقعی ام راپذیرفته باشم فروتنی داشته وصادق بوده واعتمادبه خودداشته باشم جاهایی که لایه های انکارو خودخواهی راکناربزنم مسائل غلوشده به جایگاه واندازه طبیعی خودبازمیگردد.
درمسیربهبودی بایدتغییرکرد،راحتترین وآسانترین راه بهترین راه نیست.?