سراي شعر و ادب... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: مشارکت و حال و احساس روزانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=165) +--- موضوع: سراي شعر و ادب... (/showthread.php?tid=6153) |
RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-01-18 هرچه کردم گره ای از دل من باز نشد قصه ای بود وصال تو که آغاز نشد شرح حال دل و امید رسیدن همگی نغمه ای بود گلوگیر که آواز نشد نغمه های دل من شرح پریشانی بود
کوک این چنگ دمی بهر دلم ساز نشدحرف هایی که میان من و تو باقی بود! فاش شد قصه ی عشق و به دل راز نشدهمه ی آنچه در این عمر به دست آوردم در رهت رفت و به جزدرد پس انداز نشدنرگس بهارلویی RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-01-27 دیریست عابری نگذشته ست از ین کنار کز شمع او بتابد نوری ز روزنم ... فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد اما سحر کجا ؟! در خلوتی که هست نه شاخه ای ز جنبش مرغی خورد تکان نه باد روی بام و دری آه می کشد حتی نمی کند سگی از دور شیونی حتی نمی کند خسی از باد جنبشی غول سکوت می گزدم با فغان خویش و من در انتظار... که خواند خروس صبح ! کشتی به شن نشسته به دریای شب مرا وز بندر نجات چراغ امید صبح سو سو نمی زند .. ..
RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-01-28 چندیست که آرامش از این بام پریده است بال و پر ما شانه ی آرام ندیده است افسون دوچشمان سیاه و قد و بالات خواب از سر و جان و دل دیوانه بریده است ای صخره تراز سنگ امان از دل سنگی.
که عشق تو را داغ تر از اشک خریده است.رد می شوی انگار از این ثانیه هایی . که در هوست هیچ به آخر نرسیده است.چون نامه ی سر بسته به آخر نسپار این . حرف دل تنگی که خدا هم نشنیده است.از سوز جدایی نشود گفت که این نی . با خون غزل پرده ی پندار دریده است. نرگس بهارلویی RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-01-30 ای ساربان غمگين مباش خوش روزگاری می رسد يا عمر غم سر می رسد يا غمگساری می رسد ای ساربان آهسته ران قدری تحمل بيشتر اين كشتی طوفان زده آخر كناری می رسد
RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-02-09 باز من در رگ هر حادثه پنهان هستم. باز از دست تو من در تب هجران هستم. زورقی ساخته ام در دل دریای جنون . ای دریغا که چنین دردل طوفان هستم. شرمسارم که چنین زیسته ام بی تو هنوز.
گرنباشی همه جا گوشه ی زندان هستم.بخت یارم نشد و رونق بازارم نیست. بی تو از کرده و ناکرده پشیمان هستم.باز گریانم و خندانم و دل می بندم . جرمم این هست که می دانم وانسان هستم. نرگس بهارلویی RE: سراي شعر و ادب... - مرسده - 2015-02-09 نه! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه ای دل بسته بودم RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-02-16 گفتم که بار الها من طالب تو هستم گفتا به روی بنده هرگز دری نبستم گفتم که خالق من فیض لیاقتم ده گفتا که صدق پیش آر از هر عبادتی به گفتم دگر نخواهم از عشق تو رهای ی
گفتا خبر نداری جانا تو خود خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخدایی RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-02-20 بازآی که از عشق تو من کام بگیرم چون خلسه ی سیگار من آرام بگیرم رسوا شده ی شهرم و در خویش شکستم بسپار دلت را که سرانجام بگیرم بگذار که من مست تو باشم و لبالب
هی جام پس از جام پس از جام بگیرمبا قاصدک صیح غزل خوان تو باشم . با عشق تو از پنجره پیغام بگیرم.آبادی من باش که در بطن غزلها . از عطر تو و موی تو الهام بگیرم.تا دست حوادث ندهد حُکم جدیدی . مانم که جزای تو به فرجام بگیرم.تاکی بنشینم که تو از راه بیایی ! یا نامه ی سربسته ی بی نام بگیرم ؟!نرگس بهارلویی RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-02-21 خوشا آنان که قبل از تانگو مــردند بدون لاین و واتساپ جان ســپردند خوشا آنان که در وایبر نرفتـــــــند به دور از فیسبوک در خاک خفتند همان هایی که از تانگو بریــــــدند
ز اینترنت به اونترنــــــــت پریدند
همان هایی که یک فــــایلم نداشتند کامنت عشق بر عالـــــــــم نوشتند همان هایی که خیلی کـــار درستند به این پست مجــــــازی دل نبستند همان ها که ســــــعادت را خریدند (شهادت) لایــــــــک کردند و پریدند…شادی روحشون صلوات * RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2015-02-25 هر که با گرگش مدارا میکند > > > خلق و خوی گرگ پیدا میکند squint emoticon squint emoticon در جوانی جان گرگت را بگیر > > > وای اگر این گرگ با تو گردد پیر gasp emoticon gasp emoticon روز پیری گر چه باشی همچو شیر > > > نا توانی در مصاف گرگ پیر wink emoticon
|