انجمن بانیان بهبودی
اشو.اوشو - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: پیامهای بهبودی_NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=89)
+--- موضوع: اشو.اوشو (/showthread.php?tid=6285)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

اگر عمیقاً وارد مدیتیشن شوی ، یک روز دیر یا زود به این شناخت می رسی که اکنون لحظه ی آخر فرا رسیده است . مرگ در حال رخ دادن است : اکنون می میرم . ترس گریبانت را می گیرد . در این ترس ممکن است بازگردی . اگر بازگردی ، فرصت بزرگی را از دست داده
ای که بسیار نادر است . برای رسیدن به این لحظه ی نادر زندگی ھای بسیاری را گذرانده ای ،
در آن لحظه شروع به احساس اوج لذتی عمیق در درونت می کنی . زن و مرد درون دیدار می کنند ، دو قطب متضادت در ھم دیگر نفوذ می کنند ،ی کی می شوند . تو در این لحظه می توانی کل شوی . اما ترس آنجا است ، زیرا نفس از دست خواھد رفت . خودی که می شناسی ، تصویرت از دست خواھد رفت . موجود نو ا صلاً ھیچ ارتباطی با موجود قدیمی ندارد ، موجود جدید آنجا خواھد بود . اما تو با تمام گذشته ات می میری . ترس می آید .

 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

 
ھروقت در اینک اینجا باشی ، سرور رخ می دھد . ھمچون کودکی در حال بازی با سنگ ھا ، ھمچون مرد جوانی در حال بازی با معشوق ، یا ھمچون پیرمردی در حال بازی با مانترا و مدیتیشن . اگر ھر سه تجربه به طور ھماھنگ احساس شوند ، یکی از قوانین نھایی زندگی را یافته ای . خردمند می شوی . خرد بر تو اتفاق می افتد .



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

نمیتواني بھ طور طبیعي نفس
بكشي. خارج از ھر موضوع دیگر، حتي تنفس تو غیرطبیعي است. نمیتواني عمیقاً
تنفس كني، چون جامعھ بھ تو اجازه تنفس عمیق را نمیدھد.
نفس عمیق بكش، چون با تنفس عمیق نمیتواني غرایز خود را سركوب كني. اگر
بخواھي چیزي را سركوب كني، میتواني تغییر تنفس را در خودت مشاھده كني.
اگر عصباني ھستي و میخواھي آن را درخودت سركوب كني چھ خواھي كرد؟
فوراً نفس كشیدن را قطع میكني. با خشم تنفس عمیق میشو
د. چون خشم نیاز بھ
جریان خون تند در تو دارد. خشم اكسیژن بیشتري لازم دارد، خشم بھ تغییراتي
شیمیایي درون تو نیاز خواھد داشت و با تنفس این تغییرات اتفاق مي اُفتد. بنابراین
وقتي احساس خشم كردي و خواستي آنرا سركوب كني نمیتواني طبیعي نفس
بكشي، نفس كوتاه میكشي.
بھ كودك نگاه كن و بھ او بگو ھیچ كاري نكند. بلافاصلھ تنفس او كم عمق میشود،
نمیتواند بطور عمیق تنفس كند. چون اگر نفس عمیق بكشد نمیتواند بھ حرف تو
گوش كند، آنچھ را خواھد كرد كھ میخواھد. از اینرو ھیچكس حتي نفس عمیق
نمیكشد. اگر نفس عمیق بكشي مركز جنسي تو از درون تحریك میشود و جامعھ با
این مخالف است. كوتاه نفس بكش، نفس كم عمق. عمیق نرو، آنگاه مركز جنسي
مورد اصابت قرار نمیگیرد!
در حقیقت انسان متمدن از انزال جنسي عمیق ناتوان است. چون نمیتواند عمیق
نفس بكشد. در عشق ورزي تنفس تو باید آنقدر عمیق باشد كھ كل بدن درگیر شود،
درغیر اینصورت بھ انزال نمیرسي و احساس ناكامي میكني. خیلي ھا میگویند:
لذتي در سكس نیست، ما دائماً آن را مثل یك عمل مكانیكي انجام میدھیم و فقط
انرژي ھدر میشود. پس از آن احساس ناكامي و افسردگي میكنیم. علت سكس
نیست، علت فقط این است كھ آنھا بھ طور كامل وارد آن نمیشوند. موضعي میشود
و فقط مني رھا میشود. آنگاه احساس سستي میكنند و چیزي از آن حاصل نمیشود.
اگر كل بدن مثل یك جاندار درگیر شود، اگر ھر سلول بدن برانگیختھ شده و شروع
بھ ارتعاش كند، اگر كل بدن مثل نیرویي الكتریكي حساس و متحرك شود، اگر بي
نفس شوي، بي سر شوي و فكر نباشد، اگر تو بدني باشي كھ در یك ریتم حركت
میكند و میلرزد، آنگاه لذتي عمیق از آن خواھي داشت، احساس آرامش میكني و بھ
معني واقعي ارضا میشوي.
ولي این نمیتواند اتفاق بیفتد، چون تو نمیتواني نفس عمیق بكشي. تو خیلي ھراساني
. . . بھ بدن نگاه كن، بدن دو قطب دارد. یك قطب سَر توست كھ براي ورود است.
قطب بالایي براي ورود غذا، ھوا، برداشتھا، افكار و چیزھاي دیگر است. تو از
قطب بالایي میگیري. این یك قطب است. قسمت پایین بدن براي رھا كردن است،
براي ورود نیست. نمیتواني چیزي از قسمت پایین بگیري. پایین بدن براي رھا
كردن است، براي راحت شدن. از بالا میگیري و از پایین آنرا رھا میكني.
ولي آدم متمدن فقط میگیرد و این تولید بیماري میكند، دیوانھ میشوي. درست مثل
این است كھ غذا بخوري و بھ انبار كردن آن ادامھ دھي، ھرگز دفع نكني. دیوانھ
میشوي. قطب دیگر باید مورد استفاده قرار گیرد
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

خدا ورای متون مقدس است . تو نمی توانی خدا را در متون مقدس بیابی ؛ تو باید تمام متون مقدس را پشت سر بگذاری . تو باید ذهن را نیز پشت سر بگذاری . تو باید تمام اندیشیدن ها را پشت سر بگذاری . تو فقط در برهنگی کاملِ هوشیاری می توانی نزد خدا بروی . وقتی دیگر هوشیاری لباس دانش و تجربه و فضیلت بر تن نداشته باشد ، وقتی هوشیاری صرفاً هوشیاری است ، هوشیاری بچه ی کوچک – معصوم ، معصوم از تمام تجارب و دانش ها –
تنها آنگاه خدا شناخته می شود .
متون مقدس از مردم طوطی می سازند . و آن به اصطلاح تجارب معنوی چیزی نیستند جز سفر نفسانی جدید . خدا به آن مفهوم ، یک تجربه نیست . زیرا در هر تجربه ، تجربه کننده از تجربه جدا است . اما لحظه ای که خدا آشکار می گردد ، تو از او جدا نیستی . تجربه کننده ای وجود ندارد و چیزی به عنوانِ تجربه شده : بیننده و مورد مشاهده یکی هستند . از این رو همچنین آن نمی تواند تجربه ای معمولی خطاب شود . آن ورای تمام توصیفات و ورای تمام توضیحات و ورای تمام فلسفه ها است .
مترجم: حامد مهری / از کتاب سایه بامبو
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

ولی این نوع کنجکاوی تو را به هیچ کجا رهبری نمیکند. مردم در مورد خداوند سوال میکنند، مردم در مورد حقیقت سوال میکنند، ولی میتوانی در چشمانشان ببینی، در نحوهی پرسیدن آنان ببینی که جدی نیستند. مردم همانگونه که در مورد هوا صحبت میکنند در مورد خداوند نیز صحبت میکنند. این یک گفتگوی مودبانه است. به نظر میرسد که هیچکس درگیر نیست، هیچکس در یک جستار پرشور نیست. و تا وقتی که جستار تو پرشور نباشد، تعهدی عظیم
در آن نباشد، قادر نخواهی بود تا رازهای وجود خودت را بشناسی، زیرا کارهای بزرگی باید انجام شود. انسان کنجکاو نمیتواند آن کارها را انجام بدهد. کنجکاوی برای بردن تو به دوردستها کافی نیست؛ انرژی کنجکاوی بسیاراندک و ضعیف است. فقط یک شور اصیل برای دانستن است که میتواند تو را از تمام دردسرهایی که الزاماً پیش میآید عبور دهد. این یک راه سربالایی است.
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

"چوانگ تزو گفته:
"تور ماهیگیری برای صید ماهی است.
ماهی را بگیر و تور را فراموش کن.
تله برای گرفتن خرگوش است.
پس خرگوش را بگیر و تله را فراموش کن."
آنچه را که می خوانید باور نکنید،فقط بخوانید،بدون اینکه داوری کنید که درست است یا غلط،فقط بخوانید.
این سخنان همان تور و تله است،اگر ماهی و خرگوشی گرفتید که خوشا به حالتان و اگر نگرفتید بدانید که صیاد نیستید و بهتر است به کار دیگری بپردازید!..."
آه این! (تفسیر اشو بر مکتب ذن)
ترجمه: محسن خاتمی
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

"...نود سال قبل در هند "نانی" (مادربزرگ اشو) شهامت عاشق شدن را داشته.وی تا 24 سالگی مجرد باقی ماند.این بسیار عجیب بود.یکبار از او پرسیدم که چرا اینقدر طولانی مجرد مانده بود؟!او زنی بسیار زیبا بود،به شوخی گفتم که حتا شاه "چاتارپور" ،ایالتی
که "خاجو راهو" قرار دارد،هم می بایست عاشق او شده باشد.
او گفت: این عجیب است که تو می باید به آن اشاره کنی چون وی واقعن هم عاشق شده بود.من او را رد کردم و نه فقط او را بلکه بسیاری دیگر را نیز. در آن روزها در هند،دختران به هنگام هفت سالگی مزدوج بودند،یا حداکثر در سن نه سالگی می بایست ازدواج می کردند،فقط از ترس عاشق شدن! اگر مسن تر بودند ممکن بود عاشق شوند. اما پدربزرگم یک شاعر بود،سروده هایش هنوز هم در "خاجو راهو" و روستاهای نزدیک آن خوانده می شود. وی اصرار داشت که تنها موافقت دخترش شرط است،در غیر اینصورت او را به هیچ کسی نخواهد داد..."



اینک برکه ای کهن(خاطرت اشو 1931-1951) -ص 60 نسخۀ چاپی
ترجمه:سیروس سعدوندیان
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

... مقصود اُشو از رابطة جنسي آزاد، روابط معمولي و متداول جنسي آزاد ميان زن و مرد در برخي جوامع غربي و شرقي نيست. از ديدگاه اُشو رابطة جنسي‌اي که مي‌تواند به عشق کامل و نجات بينجامد، رابطه‌اي است که بين زن و مرد کامل رخ دهد.
اُشو در نکوهش روابط جنسي‌اي که در غرب رايج است، آنها را به عطسه‌اي تشبيه مي‌کند که هدف از آن دور ريختن تنش است، نه رسيدن به کمال مورد نظر او.
از ديدگاه اُشو ويژگي مهم عمل جنس
ي ميان زن و مرد کامل، طولاني بودن آن است، که به ادعاي اُشو به تشکيل مدار الکتريکي ويژه‌اي مي‌انجامد که در آن زن قطب منفي و مرد قطب مثبت را تشکيل مي‌دهد. با تشکيل اين مدار ديگر دو طرف عمل جنسي براي خود ماهيتي جدا از ديگري قايل نمي‌شوند و کم‌کم فرديت از بين مي‌رود و دو طرف به يگانگي مي‌رسند. در اين حالت، انرژي دروني مرد و زن با هم درمي‌آميزد و به يک انرژي تبديل مي‌شود. پس از اين مرحله، سالک ديگر با زن يا مرد درون خود درآميخته است و نيازي به زن يا مرد خارجي ندارد. از اين پس آنچه مهم است طريق سير و سلوک و مراقبه است، نه جنس مخالف.

ثمرۀ نهايي چنين رابطه‌اي نيز اين است که هرچه شدت اين مدار بيشتر باشد، ميل بعدي به عمل جنسي کمتر و کمتر مي‌شود و فاصلة برقراري رابطة بعدي افزايش مي‌يابد؛ چرا که با تشکيل اين مدار، لذتي طولاني و ژرف به‌ وجود مي‌آيد، و درنتيجه پس از رسيدن به اين حالت، انسان مي‌تواند فارغ از مسائل جنسي براي مدتي طولاني به مراقبه68 بپردازد.69

درواقع بر پاية آموزه‌هاي اُشو ايجاد رابطة جنسي کامل و عشق کامل مقصود نهايي نيست؛ بلکه اينها گذرگاهي‌اند که سرانجام به انسان توانايي مراقبه‌اي کامل را که به آن سمادْهي70 مي‌گويند مي‌دهد.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

من هم لجن را مي‌پذيرم و هم نيلوفر را و هم هر آنچه را بين آن دو است. به همين دليل انسان‌هاي روحاني مرا نمي‌فهمند. آنان گمان مي‌کنند که من مادي‌گرا هستم. اين در حالي است که من بين امور پست و عالي تفاوتي قايل نيستم. لجن همان نيلوفر آشکار نشده
است و نيلوفر، لجن آشکار شده! من هم زمين را قبول دارم و هم آسمان را. من هم روح را مي‌پذيرم و هم جسم را. من خالق مادي‌گرايي معنوي يا معنويت مادي‌گرا هستم!..
 


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-16

 
"روش انسان برای رویارویی با مشکلاتش همیشه عجیب و کور ست.برای مثال،اینک یکی از سازمان یافته ترین فرقه های مذهبی چین به نام "تراپانت مورد بمباران (خبری) قرار گرفته-به ویژه رییس آن فرقه-آچاریا تولسی-با افشاگری های پیاپی،تقریبن زنجیره ای،دو تن
از مریدان آچاریا تولسی از جرگه خارج شدند و تمام انحراف ها و بهره کشی های جنسی را که به نام مذهب رواج دادند افشا کردند.آچاریا تولسی بیش از هزار و هفتصد راهب و دو برابر راهبه دارد،ین جمع وسیع از راهبان و راهبه هاست -و این افشاگری از سوی این دو نفر و از آن پس دیگران نیز به این کار پرداخته اند-گویای وجود انواع کارهای انحرافی،هم جنس بازی است،روابط جنسی است و ینکه با راهبه ها تقریبن مانند فواحش رفتار می شود. راهب ها یا راهبه ها را مورد استثمار جنسی قرار می دهند و یا بسیاری از آنان هم جنس باز هستند و همگی آنان پیمان زندگی بدون آمیزش جنسی را بسته اند...

...بنظر من مساله آچاریا تولسی نیست،ما در طول قرنها همیشه فقط عوارض را درمان می کرده ایم و هرگز به ریشه ها نپرداخته ایم!تقصیر آچاریا تولسی و راهبان و راهبه هایش نیست.این تقصیری است به قدمت قرن ها:در هر کجا که زندگی بدون عمل جنسی موعظه شده،انحرافات جنسی نیز وجود داشته است..."