سراي شعر و ادب... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: مشارکت و حال و احساس روزانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=165) +--- موضوع: سراي شعر و ادب... (/showthread.php?tid=6153) |
RE: سراي شعر و ادب... - .masoomeh. - 2016-03-14 تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود
سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود ... چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2016-03-14 منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای آتش خرمن آهی که به قلبم زده ایقول دادی همه ی دار و ندارم باشی در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشیمن به بد قولی چشمان تو عادت کردم به همین بودنت از دور قناعت کردمترسم این است بیایی و صدایم نکنی کوهی از درد ببینی و دعایم نکنیترسم این است صدایم به صدایت نرسد بدوم با سر و سر باز به پایت نرسدنکند حادثه ای باز به بادم بدهد داغ فهمیدن یک راز به بادم بدهدنکند جای تو را فاصله ات پر بکند خاطره روی تورا سایه تصور بکنداز تمام تو فقط فاصله ات سهم من است عشق وا مانده ی بی حوصله ات سهم من است RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2017-07-04 دل تو را در کوی اهل دل کشد. تن تو را در حبس آب و گل کشد. RE: سراي شعر و ادب... - sepahrad - 2018-02-06 باران که شدى مپرس ، اين خانه کيست سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست باران که شدى، پياله ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست باران ! تو که از پيش خدا مى آیی توضيح بده عاقل و فرزانه يکيست... بر درگه او چونکه بيفتند به خاک شير و شتر و پلنگ و پروانه يکيست با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى حمد و فلق و نعره ى مستانه يکيست اين بى خردان،خويش ، خدا مى دانند اينجا سند و قصه و افسانه يکيست از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار در خلقت حق، رستم و موریانه يکيست گر درک کنى خودت خدا را بينى درکش نکنى، کعبه و بتخانه يکيست .. RE: سراي شعر و ادب... - پژمان پ - 2020-11-25 در ان سرا که برایم ز غم غمکده شد خدا امد و سرایم سرا کده شد دران گناه که سوختم ز اتش خود خدا امد وجودم ز اتش اتش کده شد در ان خاک که غلط میزدم ز هراس خدا امد و وجودم زخاک خاکی شد |