اخطارهای زیر رخ داد: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
یه چیز به خدا بگو.......... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: مشارکت و حال و احساس روزانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=165) +--- موضوع: یه چیز به خدا بگو.......... (/showthread.php?tid=172) |
RE: یه چیز به خدا بگو.......... - Atlas - 2015-01-25 خدایا ...
نمی خواهم کسی را بیازارم ، آنچنان لطافتی در من قرار ده که پروانه ، گلم پندارد ! RE: یه چیز به خدا بگو.......... - Atlas - 2015-01-25 خدایا ، بر من این نعمت را ارزانی دار که :
بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن و بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن . . . RE: یه چیز به خدا بگو.......... - مهرداد 1 - 2015-01-29 خدایا بعضی وقتها بد جور کم میارم و از زندگی خسته میشم RE: یه چیز به خدا بگو.......... - Atlas - 2015-01-31 RE: یه چیز به خدا بگو.......... - Atlas - 2015-01-31 RE: یه چیز به خدا بگو.......... - sadaf - 2015-02-05 ♥ خدا جونم ♥
وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب میشود ... اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب میشود ...!!! RE: یه چیز به خدا بگو.......... - NASIB - 2015-02-06 خدايا دلم كه برايت تنگ مي شود با آنكه مي دانم همه جا هستي اما به آسمان نگاه مي كنم چرا كه آسمان سه نشانه از تو دارد بي انتهاست بي دريغ است و چون يك دست و مهربان هميشه بالاي سر ماست RE: یه چیز به خدا بگو.......... - mohsen..yazd - 2015-02-07 الهـي باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي RE: یه چیز به خدا بگو.......... - sadaf - 2015-02-08 گفتم: خدایا از همه دلگیرم... گفت:حتی از من؟ گفتم :خدایا دلم را ربودند... گفت : پیش از من؟ گفتم :خدایا چقدر دوری... گفت : تو یا من؟ گفتم: خدایا تنها ترینم... گفت :پس من؟! گفتم :خدایا کمک خواستم... گفت :غیر از من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم... گفت: بیش از من؟؟؟ لحظاتتان خدایی.....
RE: یه چیز به خدا بگو.......... - sadaf - 2015-02-08 به تو من خیره می گردم ؛
به این جنگل ...به این برکه ...به خط نور ... به این دریا ...به رقص آب ...به این افسون بی همتا ... چه باید گفت؟ کمک کن واژه ها را بر زبان آرم ؛ بگویم لحظه ای از تو ... از این زیبائی روشن ،از این مهتاب ... بریزم با نسیم و گم شوم در شب ؛ بخندم با تو لختی در کنار آب ... زبانم گنگ و ذهنم کور ، تنم خسته ، دلم رنجور ... تمام واژه ها قامت خمیده ، ناتوان ...بی نور .... سکوت واژه ها درهم تنیده ، مثل یک آوار ... من از پیچیده گی ها سخت بیزارم ؛ تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم : " خـدایــا دوسـتـت دارم " |