انجمن بانیان بهبودی
نامهاي ايراني. - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: پند آموز (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=272)
+---- موضوع: نامهاي ايراني. (/showthread.php?tid=6253)

صفحه‌ها: 1 2 3


RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

 
ردیفاسم فارسی معنی نام
۱شاپرک  نوعی پروانه بزرگ که معمولا در شب پرواز می کند.
۲شاپری  شاه پری
۳شاخ شمشاد  کنایه از قد بلند و رعنا
۴شاخسار  محل انبوهی شاخه های درخت  نام زیبای دخترانه
۵شادآفرید  شاد آفریده شد، آفریده شاد
۶شاداب  با طراوت، تازه، شاد
۷شادان بانو  بانوی شاد
۸شادانه  شاهدانه
۹شادبانو  بانوی شاد
۱۰شادبهر  آن که از شادی بهره دارد، شاد، خوشحال
۱۱شادپری  پری شاد
۱۲شادخاتون بانوی شاد
۱۳شاددخت  دختر شاد
۱۴شادرخ  کسی که چهره ای شاد و متبسم دارد، خنده رو
۱۵شادرو  شادرخ، آنکه سیمای شاد دارد.
۱۶شادروز  نیکروز، خوشبخت
۱۷شادفر  آن که دارای شکوه و شادی است.
۱۸شادک  نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
۱۹شادکامه  کامروا، خوشحال، شادمان
۲۰شادگل  آن که چون گل شاداب است.
۲۱شادگون  شاد و خوشحال
۲۲شادلین  مرکب از شاد + لین، نرمی و ملایمت، آرام و خوش چهره، شاد روی نرمخو
۲۳شادمانه  خشنود، شاد
۲۴شادناز  مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
۲۵شادنوش  نوشنده شادی، شاد و خوشحال
۲۶شادور  شادمان، خوشحال
۲۷شادی  خوشحال، شادمانی
۲۸شادیا بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، منسوب به شادی
۲۹شادیان از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور
۳۰شادیانه = شادیان، از سر شادی و خوشی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور
۳۱شارک  سار (پرنده)
۳۲شارمینا خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین (سنسکریت) + الف تانیث (فارسی)
۳۳شاریس نام یکی از توابع قزوین
۳۴شارین متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت)، نام دهی در قزوین
۳۵شارینا متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت) + الف تانیث
۳۶شاسپرم ریحان
۳۷شانو  نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی
۳۸شاه آذر  شاه آتش
۳۹شاه آفرید  آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی
۴۰شاه اسپرم  شاسپرم
۴۱شاه بانگ  گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر
۴۲شاه پرک  شاپرک
۴۳شاه پرند  نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی
۴۴شاه پری  شاه پریان، عنبر
۴۵شاه پسند  گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد.
۴۶شاه پونه  نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی
۴۷شاه جهان  مَلِک و سرور عالم، نام یکی از مهمترین قله های رشته کوه آلاداغ در شمال خراسان، نام چندتن از پادشاهان مغول هند (تیموریان)، نام پسر جهانگیر پادشاه بابری
۴۸شاه خاتون بانوی پادشاه،نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی
۴۹شاه فرید  شاه آفرید
۵۰شاه ناز  نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
۵۱شاهبانو  ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی
۵۲شاهجان  عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است.
۵۳شاهدانه  نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند.
۵۴شاهدخت  شاه دختر، دختر شاه
۵۵شاهفرند  شاه پرند
۵۶شایا شایان
۵۷شایان دخت  دختر شایسته
۵۸شایسته  سزاوار، لایق و درخور
۵۹شب آرا  آراینده شب
۶۰شب افروز  ماه، زیباروی، درخشنده
۶۱شب بو  گلی معطر و زینتی در رنگ های متفاوت
۶۲شب پره  پروانه، خفاش
۶۳شب دخت  دختر شب
۶۴شب ناز  زیبایی شب، ناز شب
۶۵شباهنگ  مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند.
۶۶شبدیس  مانند شب
۶۷شبگون  به رنگ شب، شبرنگ
۶۸شبنم  قطره ای که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند، ژاله
۶۹شرمین  با شرم، با حیا، محجوب
۷۰شرمین دخت  دختر باحیا و محجوب
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | نظر بدهید
 
ادامه نام دختران ایرانی که با ( ش) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:53
۷۱شرمینه  شرمین
۷۲شروانه  نام دایه مه پری در داستان سمک عیار نام های اصیل فارسی
۷۳شری منطقه‌ای در همدان
۷۴شرین  در گویش سمنان شیرین
۷۵شکال  در گویش مازندران آهو
۷۶شکرناز (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ناز (فارسی) دارای ناز و غمزه دلپذیر
۷۷شکرین (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ین (فارسی) هر چیز شیرین
۷۸شکفته  باز شده، شاداب، خندان، تازه
۷۹شکوفا  شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته
۸۰شکوفه  گل درخشان میوه دار
۸۱شکوه  شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
۸۲شکوه دخت  دختر باوقار
۸۳شکوه ناز  آن که دارای شکوه و زیبایی است.
۸۴شکوهنده  با شکوه، دارنده شکوه و جلال
۸۵شکوهه  جمال، زیبایی
۸۶شکیبا  صبور و بردبار
۸۷شکیبه  بردبار و صبور
۸۸شکیلا  (فارسی ، عربی) شکیل (عربی) + ا (فارسی) دارای شکل زیبا
۸۹شمشاد  درختی همیشه سبز، شخص خوش قد و قامت
۹۰شمیرا  نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین  اسم دختر
۹۱شمیلا  (فارسی ، عربی) شمیل (عربی) + ا (فارسی)، منسوب به شمیل، نسیم و باد شمال
۹۲شناز  شیناز، لطیف و نازنین ، مرکب از شی (شبنم) + ناز
۹۳شناسا  آگاه و مطلع
۹۴شنبلید  نام گلی است، از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین دختر برزین، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
۹۵شوخ شنگ  نام دختری در رمان تبریز مه آلود
۹۶شورآفرین  ایجاد کننده هیجان و شوق
۹۷شورانگیز  هیجان انگیز
۹۸شوشا  نام قدیم شوش
۹۹شوق انگیز  شوق (عربی) + انگیز (فارسی) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور
۱۰۰شوکا  در گویش مازندرانی: آهو
۱۰۱شه گل  شاهگل
۱۰۲شهبانو  شاه بانو ملکه، همسر شاه
۱۰۳شهپر  شاه پر، هر یک از پرهای اصلی بال پرندگان، بال بزرگ، شهبال
۱۰۴شهدخت  شاهدخت
۱۰۵شهددخت  شهد (عربی) + دخت (فارسی) دختر شیرین
۱۰۶شهدیس  درختری که شکوه و زیباییش مانند شاه است، شاهزاده خانم
۱۰۷شهرآرا  آراینده شهر، کسی که زیباییش شهره شهر است..
۱۰۸شهراز  راز بزرگ، راز شکوهمند
۱۰۹شهربانو  ملکه، بانوی شهر، نام یکی از دختران یزدگرد پادشاه ساسانی و همسر حسین (ع)
۱۱۰شهرزاد  زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است.
۱۱۱شهرگل  گل شهر
۱۱۲شهرناز  از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
۱۱۳شهرو  نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
۱۱۴شهرویه  نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۱۵شهزاد شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوانی برای امام زاده ها
۱۱۶شهناز  موجب فخر و نازش شاه، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی  انتخاب اسم
۱۱۷شهنواز  مورد نوازش شاه قرار گرفته
۱۱۸شهین  مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت)
۱۱۹شیبا  شیوا، پریشان، آشفته
۱۲۰شیدخت  دختر خورشید
۱۲۱ شیداشیدر  آشفته و عاشقآن که چهره ای زیبا و درشان دارد.
۱۲۲شیدرخ خورشید رخ، زیبا رو، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است.
۱۲۳شیده  روشنایی، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
۱۲۴شیرزن  زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی
۱۲۵شیرین  مطبوع، دلنشین، عزیز، زیبا، گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۲۶شیرین بانو  بانوی زیبا و دلنشین
۱۲۷شیرین جهان  مرکب از شیرین (مطبوع، دلنشین) + جهان، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
۱۲۸شیرین دخت  دختر زیبا
۱۲۹شیرین گل  گل زیبا
۱۳۰شیفته  عاشق، دیوانه، مجذوب، مجنون
۱۳۱شیلان چیلان، عناب
۱۳۲شینا شناوری، سعی و کوشش و تلاش
۱۳۳شیناب شینا، شناوری، سعی و کوشش
۱۳۴شیناز شناز، لطیف و نازنین، مرکب از شی (شبنم) + ناز
۱۳۵شیوا  فصیح، بلیغ، رسا
۱۳۶شیوه  روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

نام دختران ایرانی که با (س) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:49
ردیفنام فارسی معنی اسم
۱سابود  هاله، خرمن ماه
۲ساتراپ استاندار، حاکم ایالت‌ (ساتراپی) در ایران باستان، داریوش هخامنشی سرزمین ایران را به ۲۰ منطقه تقسیم کرده و اداره هر ناحیه را به یک ساتراپ داده بود.
۳ساتی  در مصر باستان نام فرشته نگهبان ارواح بوده است.
۴ساتیا  از نام های باستانی ایران زمین
۵ساتین محبوب و دوست داشتنی
۶سارگل گل زرد
۷سارنیا خالص، منزه، پاک، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
۸ساریان  نام روستایی در نزدیکی مشهد
۹سارینا  = سارنیا به معنی خالص، پاک
۱۰سارینه 
۱۱سازک  ساز کوچک
۱۲سازین  نام روستایی در نزدیکی زنجان
۱۳سالی بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، نام روستایی حوالی خرم آباد
۱۴سام  سوگند، پیمان (“سام” در معنای “داستان خوشایند” نامی است پسرانه) farsi girl names
15سامه  سوگند، پیمان
۱۶سامینا  ترکیب “سا” پیشوند مشابهت + “مینا” (نام گل، نام پرنده) = مثل مینا، همانند گل مینا.
۱۷سانوا دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف می زند.
۱۸سانیا  در گویش مازندران سایه روشن جنگل
۱۹ساوند  نام روستایی در نزدیکی کرمان
۲۰ساویز  خوش خلق، نیکخو
۲۱ساویس  گرانمایه و با ارزش
۲۲ساوین  سبدی که در آن پنبه می گذارند.
۲۳سایا اسم ترکی – فارسی، در ترکی: به معنای یک رنگ و بی ریا و در فارسی: به معنای ساینده است.
۲۴سایان اسم فارسی – کردی، منسوب به سایه، رشته کوهی در آسیای مرکزی، هم چنین نام روستایی در نزدیکی همدان
۲۵ساینا  سیمرغ، عنقا
۲۶ساینه  در گویش مازندران: سایه
۲۷سایه  تصویری از کسی یا چیزی که هنگام قرار گرفتن او یا آن در مقابل نور ایجاد می شود، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، هم چنین به معنی حمایت، پناه
۲۸سبا  اسم شهری در یمن که بلقیس ملکه انجا بوده است.
۲۹سبارو  کبوتر
۳۰سبزارنگ  اسم یکی از الحان باربد، سبزرنگ
۳۱سبزبهار  نام یکی از الحان قدیم ایرانی
۳۲سبزپری  فصل بهار
۳۳سبزک  مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب
۳۴سبزه  گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، چمن زار، گندمگون، سبزه وار، آنکه رنگ پوست گندمی دارد.
۳۵سبزه بهار  سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم
۳۶سبزینه  سبزرنگ، گندمگون
۳۷سپاکو  نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرده بودند تا بکشد اما او مانع شد و کوروش را مانند فرزند خودش بزرگ کرد.
۳۸سپیدار  درختی از خانواده بید با برگ های براق اسم فارسی دختر
۳۹سپیده  روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع آفتاب
۴۰سپیده گل  گل سپید
۴۱سپینود  از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر شنگل هندی و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
۴۲ستاتیرا  استاتیرا، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۴۳ستاره  هر یک از اجسام نورانی آسمان که در شب از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، بخت، اقبال، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
۴۴ستاک  شاخه تازه رسته و نازک
۴۵ستایش  ستودن، تعریف، سپاس و حمد خداوند، تمجید شدن
۴۶ستوده  ستایش شده
۴۷ستی به کسر سین، سرسخت و محکم، سنی، قطعه ای فولادی و محکم که بر سر نیزه یا داس نصب میشود.
۴۸سرآویز  آنچه به سر می آویزند.
۴۹سرایه به ضم سین، آواز، ترانه
۵۰سرخاب سهراب، از شخصیت های شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه، شاداب، گلگون



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

ادامه نام دختران ایرانی که با ( س) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:49
۵۱سرگل  اولین گل، بهترین از هر چیز
۵۲سرمه  ماده ای سیاه رنگ که برای آرایش مژه ها و پلک چشم به کار می رود.
۵۳سرنا به ضم سین و سکون ر، نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سرور می نوازند.
۵۴سروآزاد  نام زنی در منظومه ویس و رامین
۵۵سروبن  درخت سرو، معشوق خوش قد و قامت
۵۶سروتن  آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد.
۵۷سروجهان  نام دختر فتحعلی شاه قاجار
۵۸سروگل  مرکب از سرو (درختی همیشه سبز) + گل
۵۹سروناز  درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت
۶۰سروین  شبیه سرو، مانند سرو
۶۱سریرا  زیبا
۶۲سلمه  نام گیاهی است.
۶۳سمن  رازقی، یاسمن
۶۴سمن اندام  سمن پیکر
۶۵سمن بر  آن که اندامی سفید و لطیف چون سمن دارد.
۶۶سمن پیکر  آن که تنی سفید و نرم چون سمن دارد.
۶۷سمن چهر  سمن چهره
۶۸سمن چهره  آنکه چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد. نام زیبای دخترانه
۶۹سمن دیس  مانند سمن، مانند یاسمن
۷۰سمن رخ سمن چهره
۷۱سمن رو سمن چهره
۷۲سمن سیما  سمن(فارسی) + سیما (عربی)، سمن چهره
۷۳سمن گل  گل یاسمن
۷۴سمن ناز  مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)
۷۵سمنوی  خوشبو، معطر
۷۶سنبل  گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد
۷۷سندوس  نام خواهر خشایارشاه پادشاه هخامنشی
۷۸سودابه  از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی
۷۹سوری  گل سرخ
۸۰سوزان  سوزاننده
۸۱سوزان دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد ، سرشار از اندوه اشتیاق
۸۲سوسا  مرکب از سو (روشنایی، نور) + سا (پسوند شباهت و همانندی) persian girl names
83سوسن  گلی درشت و خوشه ای به رنگها و شکلهای مختلف
۸۴سوسنک  از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
۸۵سوفیا  سوفیه نام پایتخت بلغارستان
۸۶سوگند  قسم
۸۷سومیا  محبوب، دوست داشتنی
۸۸سومیتا  لطف و محبت، مهربانی
۸۹سهی  صفت سرو، راست، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۹۰سهیزاد  مرکب از سهی (صفت سرو، راست) + زاد
۹۱سی سی کام  کامروا
۹۲سی گل  سی عدد گل
۹۳سیب گل  شکوفه سیب
۹۴سیران سفر، گردش و تفریح
۹۵سیرانوش  نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۹۶سیرنگ  سیمرغ
۹۷سیفور  پارچه ابریشمی لطیف و ظریف
۹۸سیم تن  آن که بدنی سفید چون نقره دارد ، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
۹۹سیمرخ  آن که چهره ای سفید چون نقره دارد. (سیم: نقره)
۱۰۰سیمیا بلاغت، فصاحت، علوم ماورائی، همچنین نشان و علامت
۱۰۱سیمین  ساخته شده از نقره، نقره ای
۱۰۲سیمین تن  سیم تن نام های اصیل فارسی
۱۰۳سیمینه  سیمین
۱۰۴سیندخت  از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

نام دختران ایرانی که با (ز) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:45
ردیفاسم فارسی معنی نام
1زربانو  زنی که همانند زر می درخشد، اسم دختر رستم دستان پهلوان شاهنامه
2زربین  سرو کوهی
3زرپری  آنکه مثل زر و پری درخشنده و زیباست.
4زرتا  همتای زر، درخشان و زیبا مثل طلا اسم دختر
5زرتاج  زرین تاج، تاج طلا
6زرخاتون زر (طلا) + خاتون (بانو)
7زردخت  مرکب از زر (طلا) + دخت (دختر)
8زردیس  به شکل زر
9زرشام  نام دختری از خاندان جمشید پادشاه کیانی
10زرکا  گیلکی نوعی پرنده اسم دخترانه اصیل فارسی
11زرگل زرین گل
12زرمان  مانند زر، بسیار زیبا
13زرناز  مرکب از زر (طلا) + ناز (کرمه)
14زرنگیس  زرین گیس، دختری که موی طلایی رنگ دارد.
15زرنوش  نام شهری که دارا آن را بنا کرده بود.
16زرواندخت  مرکب از زروان (نام ایزدی) + دخت (دختر)
17زرین  از جنس زر، به رنگ زر، طلایی
18زرین تاج  زرین (فارسی) + تاج (معرب) آن که تاجی از طلا بر سر دارد.
19زرین دخت  مرکب از زرین (طلایی یا از جنس زر) + دخت (دختر)
20زرین گل  دختری که چون گلی زرین زیبا و درخشان است.
21زرین گیس  آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین
22زرین مهر  خورشید طلایی
23زرین نرگسه  ستاره های آسمان
24زرین نگار  آراسته شده با زر
25زرین همای  همای زرین، آفتاب
26زرین هور  خورشید طلایی
27زرینه  نام رودی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد وبه دریاچه ارومیه می ریزد.
28زگما  نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد.
29زمانه  روزگار، چرخ
30زمزمه  صدای حرف زدن آهسته ، صدای آواز خواندن آهسته ، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده می شود، آهنگ نام ایرانی اصیل
31زنبق  گلی درشت به رنگ های بنفش، سفید، یا زرد
32زهراناز درخشنده و نازنین، ترکیبی قشنگ از نام زهرا
33زیبا  آن که یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است، دلنشین، مطبوع
34زیباچهر  آن که چهره ای زیبا دارد، زیبا Farsi girl names
35زیبارخ  کسی که سیمای زیبا دارد، زیبا
36زیبان  زیبا، خوشایند
37زیبنده  شایسته، سزاوار، زیبا، آراسته
38زینا  مخفف زیناوند، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
39زیور  زینت، پیرایه
40زیورتاج آن که چون زیور و جواهری بر تاج می درخشد.



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

دیفاسم فارسی معنی نام
۱رابو  اسم گلی بهاری است.
۲رابیا  مشهور، نامدار، معروف
۳راتا  نام فرشته ای است.
۴رادا مونث راد، دختر جوانمرد، بانوی بخشنده
۵راددخت  دختر بخشنده و خردمند، دختر باگذشت
۶راز  آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر
۷رازان  نام روستایی در نزدیکی خرم آباد است.
۸رازک  گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ و دارویی است.
۹رافونه  پونه
۱۰رام افزا  افزاینده آرامش
۱۱رام افزون  = رام افزا، افزون کننده آرامش
۱۲رام بانو  بانوی آرام یا بانوی شاد
۱۳رامتین  نام یکی از نوازندگان و موسیقی دانان در زمان ساسانیان.
۱۴رامدخت  دختر آرام
۱۵رامش  شادی، آسایش، لذت، حظ، خوشی، سرور، آسودگی، نغمه
۱۶رامشین  نام روستایی در نزدیکی سبزوار نام دخترانه
۱۷رامک  رام، اهلی
۱۸رامونا  لاتین نگهبان عاقل
۱۹رامینه رامین
۲۰راوش  مصحف زاوش، نام ستاره مشتری
۲۱راویز  خارشتر
۲۲راویس  صاحب جاه و جلال
۲۳رایکا  محبوب، مطلوب
۲۴رخ افروز  روشن کننده چهره، شادی آور
۲۵رخسار  چهره، سیما، صورت، گونه
۲۶رخساره  چهره، صورت، گونه
۲۷رخشا  درخشان
۲۸رخشاد  خوشرو، دارای چهره شاد و گشاده
۲۹رخشان  درخشان
۳۰رخشنده  درخشنده، دارای عظمت و شکوه نام اصیل فارسی
۳۱رخشید  آن که چهره ای روشن و تابان دارد.
۳۲رخشیده  = رخشید، دختری با چهره درخشان و تابان.
۳۳رخک  مرکب از رخ (چهره، سیما، صورت) + ک (نشانه تحبیب)
۳۴رخگل  آن که چهره ای زیبا چون گل دارد.
۳۵رخنا  زیبارو
۳۶رخنار  زیبارو
۳۷رزان به فتح ر، نعت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، همچنین جمع رز است، اما غالباً به عنوان مفرد بکار می رود به معنای درخت انگور، تاکستان
۳۸رزمین دختر جنگجو، دختر مبارز
۳۹رستا رستگار شده، رهایی یافته، از بند جدا شده
۴۰رستاک به فتح ر، شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو
۴۱روجا  درگویش مازندران ستاره صبح
۴۲روجا ستاره صبح، آخرین ستاره ای که از آسمان می رود.
۴۳رودابه مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دخترسیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
۴۴روزافزون  آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، روز به روز پیشرفت کننده، نام دخترکانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار اسم زیبای دختر
۴۵روزانا روشنا، منسوب به روز، بانویی با چهره ی تابنده، دختر زیبا
۴۶روسانا مانند چهره، مثل رخ، مرکب از رو بعلاوه پسوند سان بعلاوه الف تأنیث
۴۷روشا  روشن
۴۸روشان  روشن
۴۹روشن  تابان، درخشان
۵۰روشن چهر  آن که چهره ای روشن و تابان دارد.
۵۱روشن رخ  روشن چهر
۵۲روشن مهر  خورشید درخشان
۵۳روشنا  نور، روشنایی
۵۴رومیسا دختری که مانند رومیان است، سپید رو
۵۵رونیا بر وزن گونیا، آنکه چهره اش مثل نیاکانش است، اصیل و با نژاد
۵۶رویا  روینده
۵۷رها  نجات یافته، آزاد
۵۸ریرا  در گویش مازندران بیدار باش، به هوش باش
۵۹ریکا  محبوب، معشوق



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

 
نام دختران ایرانی که با (د) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:40
ردیفاسم فارسی معنی نام
۱دارینا زرگر، طلاساز، مجازا به معنی “ارزشمند و گران بها”
۲دارینه  اسم روستایی است حوالی سقز
۳دالیا  اسم گلی است.
۴داماسپیا  نام همسر اردشیر شاه پادشاه هخامنشی
۵دامینه جاری و روان، به معنای دانش و دانایی نیز آمده است.
۶دایانا زیبا و گرانمایه مثل زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا (الهه آب) است.
۷دخت مهر دختر خورشید
۸درافشان بخشنده، آنکه مروارید می افشاند، دارای فصاحت و زیبایی، دختر دانا و زیبا
۹دربها بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیر
۱۰درخشا  درخشان
۱۱درخشنده  روشن و تابان، آنکه در جمع می درخشد.
۱۲درستی  نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
۱۳درفشان  درخشان و روشن
۱۴دریا  توده پهناور از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است.
۱۵دریادخت  مرکب از دریا + دخت (دختر) = دختر دریا
۱۶دریاناز مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگ
۱۷درین مانند در و گوهر شئ گرانبها و ارزشمند مرکب از در به معنای مروارید و پسوند شباهت
۱۸دل آرا  موجب آرامش و شادی دیگران، محبوب، معشوق، از شخصیت های شاهنامه، نام مادر روشنک همسر داراب ‏در زمان اسکندر مقدونی farsi girl names
19دل آرام موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق، آنکه دل آرامی دارد.
۲۰دل آسا  موجب تسکین و آسایش دل
۲۱دل آویز  زیبا، دلنشین، محبوب
۲۲دل افروز  موجب شادی و خوشی دل، شاد وخرم، محبوب و معشوق، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
۲۳دل انگیز  پسندیده، خوب و زیبا
۲۴دل بهار کسی که قلبش مانند بهار سبز و زنده است.
۲۵دلارا  دل آرا
۲۶دلارام  دل آرام
۲۷دلبان  محافظ و نگهدارنده دل
۲۸دلبر  زیبا، جذاب، معشوق
۲۹دلپذیر  مطبوع، پسندیده
۳۰دلپرور  بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل
۳۱دلجو غمخوار، تسلی دهنده دل، معشوق، زیبا و پسندیده
۳۲دلدار  معشوق، محبوب، شجاع، مهربان، با محبت اسم فارسی دختر
۳۳دلربای  زیبا، جذاب، محبوب، معشوق، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است.
۳۴دلستان  دلربا
۳۵دلشاد  خوشحال، شاد
۳۶دلفروز  موجب شادی دل، زیبا و پسندیده، آنکه وجودش موجب روشنی و آرامش دل ها می شود.
۳۷دلکش  جذاب، خوب و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
۳۸دلگشا  خوش منظره، با صفا، شادی بخش، فرح بخش، نام باغی زیبا در شیراز نیز می باشد.  نام اصیل فارسی
۳۹دلگون  مرکب از دل + گون (مانند)
۴۰دلناز  موجب فخر و مباهات دل، زیبا، مطبوع
۴۱دلنواز  آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب ومعشوق، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
۴۲دلنوش  گوارای دل، مطبوع
۴۳دلوار  نام شهری در استان بوشهر،محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی
۴۴دلیار  یار دل، مونس جان، همراه دل
۴۵دمن  دامنه کوه یا پهنه دشت
۴۶دنا  نام قله ای معروف از رشته کوهای زاگرس در استان فارس
۴۷دهما  پارسا
۴۸دیبا  نوعی پارچه ابریشمی معمولاً رنگین را گویند.
۴۹دیدار  ملاقات، دیدن، چهره، صورت
۵۰دینارگیس  دینار (یونانی) + گیس (فارسی)، دارای مویی به رنگ طلا، نام زنی در منظومه ویس و رامین



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

نام دختران ایرانی که با (خ) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:33
ردیفاسم فارسی معنی نام
1خاتون لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری انتخاب کرد، لقب زنان اشرافی، بصورت پسوند همراه نام ها می آید و اسم جدیدی می سازد مثل: نرگس خاتون
2خاتونک  خاتون (بانو) + ک، بانوی کوچک، نام روستایی در نزدیکی شیراز
3خارا  نوعی سنگ آذرین، اسم یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
4خارک  نوعی خرمای زرد و خشک
5خاره  خارا
6خانم گل  خانم (ترکی) + گل (فارسی) زنی که از لطیف و زیبا چون گل است.
7خاور  مشرق
8ختا  نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است.
9ختن  نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است.
10خجسته  مبارک، فرخنده، سعادتمند، خوشبخت
11خرام  رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
12خرامان  آن که با ناز و تکبر راه می رود.
13خرشا  خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی
14خرم بانو  بانوی شاد و خوشحال
15خرم بهار  آن که چون بهار خرم و با طراوت است ، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
16خرم گل  آن که چون گل خرم و با طراوت است.farsi girl names
17خرمچهر  آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد.
18خرمدخت  دختر شاد و با طراوت
19خرمن  توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز
20خرمناز  زیبا و با طراوت اسم دختر فارسی
21خرمه  نام همسر مزدک
22خزان  نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز
23خندان چهر  آن که چهره ای خندان و متبسم دارد
24خندان گل  آن که چون گل شاداب و باطراوت است.
25خوبیار  یارخوب
26خوردیس  مانند خورشید، درخشان
27خورشید  کره ی سوزان، درخشان که زمین و سایر سیاره های منظومه شمسی حول آن می گردند و نور، گرما و انرژی منظومه شمسی از آن است، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی
28خورشیدبانو  مرکب از خورشید + بانو( ملکه)
29خورشیددخت  مرکب از خورشید + دخت( دختر)
30خورشیدرخ  آن که چهره اش چون خورشید می درخشد
31خورشیدفر  آن که شکوه و جلالی چون خورشید دارد.
32خورشیدمهر  آن که مهر و محبتی چون خورشید دارد.نام اصیل فارسی
33خوروش  تابان و درخشان چون خورشید
34خوشاب  آبدار و ترو تازه ، جواهر تابان و درخشان
35خوشه تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگان که به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است.
36خوشین  خوش و زیبا
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
نام دختران ایرانی که با (ح) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:32
● نام دختر فارسی اصیل که با حرف ح شروع شود وجود ندارد.
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
نام دختران ایرانی که با (چ) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:30
ردیفاسم فارسی معنی نام
۱چالی  پرنده ای بزرگ تر از گنجشک
۲چامه  شعری که با آواز خوانده می شود.
۳چرمه  اسب سفید
۴چشمه  جایی که آب زیرزمینی در آن به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر می شود.
۵چکامه  شعر، قصیده
۶چکاوک  پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
۷چکاوه  = چکاوک
۸چلچله  پرستو
۹چمان  کسیکه یا چیزی که با ناز حرکت می کند، خرامان
۱۰چمانه  پیاله شراب
۱۱چمن  گروهی از گیاهان علفی پایا و کوتاه، زمین سبز و خرم
۱۲چمن آرا  زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است.نام فارسی دختر
۱۳چمن افروز  آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، تاج خروس، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمز رنگ آن ها به شکل تاج خروس است.
۱۴چمن چهر  کسی که چهره ای زیبا چون باغ و بوستان دارد. نام ایرانی اصیل
۱۵چهرآرا  آراینده چهره
۱۶چهراب  دارای چهره ای روشن و لطیف چون آب
۱۷چهرافروز  مرکب از چهر (صورت) + افروز (افروزنده، روشن کننده)
۱۸چهرزاد  لقب هما، دختر بهمن از شخصیت های شاهنامه فردوسی
۱۹چهرفروز  چهرافروز
۲۰چهرک  نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت که از ولازمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی بوده است. farsi girl names
21چهرمینو  آن که چهره ای زیبا چون بهشت دارد.
۲۲چهره  صورت، سیما
۲۳چهره گل  آن که چهره ای زیبا چون گل دارد.
۲۴چهل چراغ  چلچراغ
۲۵چیترا  نژاد
۲۶چیستا  نام فرشته دانش و معرفت، اسم زیبای فارسی
۲۷چیلانه  درخت عناب
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
نام دختران ایرانی که با (ج) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:28
ردیفاسم فارسی معنی نام
۱جاسمین = یاسمین (یاسمن)؛ گلی زینتی با گل های درشت و معطر با رنگ های سفید، زرد و قرمز
۲جان نواز  آرامش دهنده جان، نوازش کننده جان، محبوب نام فارسی
۳جان‌آرام  آرام کننده جان، باعث آرامش، آرامش بخش روان
۴جانا  جان + ا = ای جان، ای عزیز
۵جانان  محبوب، معشوق
۶جانانه  محبوب، معشوق، نزدیکتر از جان
۷جانبانو  بانویی که همانند جان عزیز است.
۸جاندخت  دختری که چون جان عزیز است. نام زیبای دخترانه
۹جریره  از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود
۱۰جمدخت  جم (پادشاه بزرگ) + دخت (دختر) = شاهزاده
۱۱جوانه  اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان
۱۲جوهر گوهر  اسم دختر
۱۳جهان آذر  مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آذر (آتش)
۱۴جهان آسا  موجب آسایش و آرامش مردم جهان
۱۵جهان آوا  مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آوا (صدا، بانگ)
۱۶جهان افروز  روشن کننده جهان، نور دنیا
۱۷جهان بانو  بانوی جهانیان
۱۸جهان خاتون  خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، بانوی شاعر ایرانی در قرن هشتم
۱۹جهان ماه  آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا
۲۰جهان ناز  آن که موجب فخر و مباهات جهان است و دنیا به وجودش می نازد. Persian girl names
21جهانتاب  روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم
۲۲جهاندخت  مرکب از جهان (عالم، گیتی) + دخت (دختر)
۲۳جهانرخ  مرکب از جهان (عالم، گیتی) + رخ (چهره، صورت)
۲۴جیحون  نام رودخانه ای است واقع در آسیای میانه.



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

ردیفاسم فارسی معنی نام۱تابان چهر  کسی که چهره ای درخشان دارد.۲تابان دخت  مرکب از تابان (درخشان) + دخت (دختر) = دختر درخشان۳تابان رخ  = تابان چهر، آنکه صورتی روشن و درخشنده دارد.۴تابان گل  مرکب از تابان (درخشان) + گل = گل درخشان۵تابان مهر  خورشید تابان، خورشید درخشان۶تابناک  جذاب‎، درخشنده و روشن۷تاتیانا تاتینا، اسم پرنده ای شکاری است.۸تاتینا  = تاتیانی: پرنده ای شکاری۹تاج آفرین  آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج۱۰تاج بانو  ملکه، شاهزاده خانم۱۱تاج بی بی  ملکه، شاهزاده خانم۱۲تاج خاتون  ملکه، شاهزاده خانم۱۳تاج دخت  تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر): شاهزاده، دختر پادشاه۱۴تاج گل  آن که چون تاجی در رأس گل ها است، دختر زیباروی۱۵تاج ماه  آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا۱۶تاج مهر  آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، دختر بسیار زیبا  اسم فازسی دختر۱۷تارا  ستاره۱۸تارادخت  مرکب از تارا (ستاره) + دخت (دختر)۱۹تارادیس  مانند ستاره۲۰تافته  نوعی پارچه ابریشمی۲۱تاک آفرین  مرکب از تاک (درخت انگور) + آفرین (آفریننده)۲۲تاکدخت  مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر)۲۳تتسگل  نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر۲۴تذرو  قرقاول۲۵ترانه  سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود، آواز، کلامی که روی موسیقی گفته می شود.۲۶ترگل  گل تازه و شاداب۲۷ترمه  نوعی پارچه با نقشهای بته جقه یا اسلیمی۲۸ترنج  میوه ای از خانواده مرکبات که از مرکبات دیگر درشت تر است.۲۹ترنیان  سبدی که از شاخه های بید می بافند۳۰تروند  میوه تازه رسیده، نوبر۳۱تک بانو  بانوی یگانه۳۲تلکا  در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی۳۳تناز  نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش۳۴تندیس  مجسمه۳۵تنی  در گویش مازندران شکوفه۳۶تنی نار  در گویش مازندران شکوفه انار۳۷توراندخت  مرکب از توران (نام سرزمینی) + دخت (دختر)۳۸توری  گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد.۳۹توسا  توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.۴۰توسکا توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید.۴۱توکا  پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ نام اصیل فارسی۴۲تهمینه  نیرومند، دلیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب اسم ایرانی۴۳تی تی سا  (نام گیلکی) تیتی (شکوفه) + سا (مانند) = مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت۴۴تی تی گل  (اسم گیلکی) مرکب از تی تی (شکوفه) + گل۴۵تی تی نار  (گیلکی) شکوفه انار۴۶تیارا (اسم لری) تیه (در گویش لری به معنای چشم) + آرا (آراینده) چشم آرا، زیبا۴۷تیبا عشوه ، فریب ، بازیگوشی۴۸تیدآ تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده، به معنای دختر زیبارو نیز هست.۴۹تیراژه  رنگین کمان، قوس قزح۵۰تیسا  در گویش مازندران به معنای خالص۵۱تیساگل  در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + گل۵۲تیساناز  در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + ناز (زیبا): دختر پاک و زیبا۵۳تیناب  آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا۵۴تیهو  پرنده ای شبیه کبک اما کوچکتر از آن 


RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

 
۵۱الینا  نام روستایی در نزدیکی رودیار
۵۲امیتیس  آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
۵۳امیده  امید
۵۴انار  میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
۵۵انارگل  گل انار
۵۶اندیشه  آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
۵۷انگیزه  آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث
۵۸انوشا شادی و خوشحالی و شادمانی، همچنینن ماندنی و جاودانه، صورتی از نغوشا، پیرو مانی
۵۹انوشک  نام زنی در زمان ساسانیان
۶۰انوشکزاد  انوش زاد
۶۱انوشه  جاودان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده ای ساسانی در تیسفون و نام دختر نرسی،
نام بانوی ایرانی، اولین کسی که به عنوان گردشگر ۱۰ روز در فضا بود.
۶۲انوشه دخت  دختر جاویدان، دختر شادمان
۶۳انوشه روان انوشیروان،دارای روان جاوید ، نام یکی از پادشاهان نامدار ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر (ص) در زمان این پادشاه متولد شد.
۶۴انیتا آنیتا، آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
۶۵اوران  در گویش سیستان
۶۶اویسا آویسا، پاک و تمیز مانند آب
۶۷ایران دخت دختر ایران، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
۶۸ایران ناز  موجب فخر و مباهات ایران
۶۹ایرانا  مرکب از ایران + الف اطلاق
۷۰ایرانشید  خورشید ایران
۷۱ایرانمهر  خورشید ایران
۷۲ایرانه  منسوب به ایران
۷۳ایرسا  آلیسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
۷۴ایرن  نام ملکه روم شرقی
۷۵ایزدچهر  دارای چهره ای چون فرشتگان
۷۶ایل ناز  ایل (ترکی) +ناز(فارسی)، مایه ناز ایل، الناز
۷۷ایلیکا  الیکا ، هل ، گیاهی از تیره زنجبیلیان
۷۸ایواز  آراسته و پیراسته
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
نام دختران ایرانی که با (ا) شروع می شوند[size=7pt]سه شنبه هشتم اسفند 1391 14:53
ردیفاسم فارسی معنی نام
۱ابناس اسم خواهر حضرت یعقوب (ع) و عمه حضرت یوسف (ع) و همچنین نام قریه ای در مصر است.
۲اختر  گلی است که به شکل خوشه روی گیاه می شکفد و رنگ های سرخ، صورتی، نارنجی و زرد دارد، هم چنین به معنای ستاره، طالع، بخت، اقبال
۳اخگر  پاره آتش
۴ادلیا شکر و سپاس خدا، تشکر از خدا
۵اردک  دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
۶اردیبهشت  نام ماه دوم از سال شمسی، اسم فرشته ای که نماینده پاکی است و وظیفه نگهبانی آتش با اوست، نام روز
سوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
۷ارزنده  محترم، دارای احترام
۸ارزینه  ارزنده، گرانبها
۹ارسا ارس
۱۰ارسان  نام همسر نرسی پادشاه ساسانی
۱۱ارشا  از نام های ایران باستان
۱۲ارشامه  آرشامه
۱۳ارشیدا آرشیدا، بانوی درخشان و آراسته آریایی، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دو معنی به کار می
رود: اول: مخفف آریایی و دیگری: مرخم آرا به معنای آراینده
۱۴ارشین با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین
پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین هوشمند ترین
۱۵ارغوان  گلی قرمزرنگ
۱۶ارکیده  گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است.
۱۷ارم نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه
۱۸ارناز  از نامهای باستانی
۱۹اروشه اروشا، به فتح الف، روشن، سفید، دختری با روی سپید
۲۰اریکا  نام روستایی در استان مازندران
۲۱ارینا آرینا، آریایی نژاد ، از نسل آریایی
۲۲اسپانتا سپنتا، مقدس و قابل ستایش نام فارسی
۲۳اسپنتا سپنتا ، پاک و مقدس
۲۴اسپنوی  از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
۲۵استاتیرا  همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۲۶اسرا  در گویش سمنان اشک
۲۷اسفند دخت مرکب از اسفند (نام ماه دوازدهم از سال شمسی) + دخت (دختر)
۲۸اشک آبی که از چشم می‌ریزد.
۲۹اشلی نام کوهی در مازندران
۳۰افرا  درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد.
۳۱افروز  ریشه افرختن
۳۲افروغ تابش، روشنی، شعاع آفتاب تابش ماه، نام یکی از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانیان می زیسته است.
۳۳افرینا نام دختر سیامک پیشدادی
۳۴افسانه داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده، زیبا اسم فارسی دختر
۳۵افسر  کلاه پادشاهی، تاج
۳۶افسرخاتون  افسر (فارسی) + خاتون (فارسی)، تاج بانو، سر‌آمد همه زنان
۳۷افسردخت  افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران
۳۸افسون  سحرانگیزی، جاذبه
۳۹افشان  آشفته و پریشان (در مورد زلف به کار می‌رود)، ریشه افشاندن
۴۰افشید  روشنایی خورشید
۴۱افشین نام سردار معروف معتصم خلیفه عباسی.
۴۲السا نان خواه، دانه ای خوشبو است که بر روی خمیر نان می پاشند و در درمان نیش عقرب مفید است.
۴۳الماس خاتون  الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
۴۴المیرا  ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل
۴۵الناز  ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل
۴۶الوا  ستاره
۴۷الیسا دیدو، دختر شاه صدر و بنیانگذار افسانه ای کارتاژ، کارتاژ از سرزمینهای شمالی آفریقاست که مهاجرانی از فنیقیه بنا نهادند.
۴۸الیکا  نام روستایی در مازندران
۴۹الیکا تغییر یافته الی کاک یا الیکک، آلبالوی جنگلی که در جنگلهای مازندران و حاشیه دریای خزر یافت می شود.
۵۰الیما سرزمین کوهستانی و بر گرفته از نام ایلام و قوم ایلامیان است که احتمالا کهن ترین نژاد سرزمین بختیاری ها بوده است.
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
ادامه نام دختران ایرانی که با (آ) شروع می شوند[size=7pt]سه شنبه هشتم اسفند 1391 14:46
۱۵۱آنوشا کیش و مذهب، دین و آیین
۱۵۲آنیتا آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
۱۵۳آوا صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد.
۱۵۴آوادخت مرکب از آوا (آواز) + دخت (دختر)، دختر آوازه خوان ، بانوی خوش صدا
۱۵۵آوادیس مرکب از آوا (آواز) + دیس (مانند)، کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد.
۱۵۶آوانوش  شنونده آوا
۱۵۷آوشن  آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۵۸آون  آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
۱۵۹آونگ  نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
۱۶۰آویده  مشتاق، خواهان
۱۶۱آویز  گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند می آویزند.
۱۶۲آویژه  معشوق، دلبر، خاص، خالص farsi girl names
163آویسا پاک و تمیز مانند آب
۱۶۴آویشن  گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۶۵آویشه  آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۱۶۶آهار  گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و پُرپَر دارد.
۱۶۷آهنگ  قطعه موسیقی، اراده، قصد
۱۶۸آهو  جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار معروف است.
۱۶۹آهید  در گویش فارس آهوی صحرایی
۱۷۰آی پری  آی (ترکی = ماه) + پری (فارسی) ماه پری
۱۷۱آی سا آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه، دختری که چون ماه زیباست.
۱۷۲آی گل  آی (ترکی) + گل ( فارسی) گلی چون ماه
۱۷۳آی گین آی(ترکی) + گین . ماننده ماه، زیبارو، دارنده روی چون ماه ، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت
۱۷۴آی نشان  آی(ترکی) + نشان ( فارسی) دارای نشان ماه
۱۷۵آیتا مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، دختر زیبا رو، مانند ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست.
۱۷۶آیتن  آی (ترکی) + تن ( فارسی) مهوش، مه پیکر
۱۷۷آیسا  آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
۱۷۸آیسان  آی (ترکی) + سان ( فارسی) زیبا، مانند ماه persian girl names
179آیگل   آی (ترکی) + درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل
۱۸۰آیما   آی (ترکی) + گل ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره
۱۸۱آیناز  آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
۱۸۲آیید شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش
۱۸۳آییژ  شراره، شراره آتش
۱۸۴آیین راه و روش، دین و عقیده
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
ادامه نام دختران ایرانی که با (آ) شروع می شوند[size=7pt]سه شنبه هشتم اسفند 1391 14:44
۵۱آتشین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
۵۲آتیس نام خدای حاصلخیزی فریگیان
۵۳آدا پاداش مینوی، فرشته توانگری
۵۴آدرینا آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
۵۵آدنا نام روستایی در نزدیکی چالوس
۵۶آذربانو بانوی آتش، نورانی و زیبا مانند آتش
۵۷آذربو  بته ای با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کناره های آبهای شور می روید.
۵۸آذربویه بوته ای از تیره اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کناره های آبهای شور می روید.
۵۹آذرجهان  آتش جهنده، آتشخیز
۶۰آذرخاتون آذر+ خاتون، بانوی آتش
۶۱آذردخت دختر آتش
۶۲آذرک شراره آتش، اخگر، نام دختر
یزگرد سوم پادشاه ساسانی
۶۳آذرگل گلی سرخ رنگ شبیه شقایق
۶۴آذرگون گلی است از دسته شقایق ها
که رنگش زرد است و میانش مشکی است ، به رنگ آتش
۶۵آذرماه دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش
درخشنده
۶۶آذرمه رئیس و بزرگ آتش ها (آتشکده ها) اسم دختر
۶۷آذرمینا لعلگون، سرخ رنگ
۶۸آذرهمایون نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکده سفاهان خدمت می کرد٠گویند زمانی که اسکندر خواست این
آتشکده را خراب کند او خود را به شکل ماری مهیب درآورده و در مقابلش ایستاد.
۶۹آذریاس صمغ سداب کوهی
۷۰آذریون به رنگ آتش، معرب آذرگون،
گل آفتابگردان
۷۱آذین دخت دختری که وجودش موجب آرایش و ارج بستگانش است.
۷۲آذین گل زینت گل، زیورگل، کنایه از زیبایی بسیار زیاد
۷۳آرا مخفف آراینده آرایشگر، زیور زینت
۷۴آراسته آن که دارای صفات خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
۷۵آراگل آراینده گلها، زیبا کننده گلها
۷۶آرامدخت دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار نام زیبای دخترانه
۷۷آرایه آرایش زیبایی
۷۸آرتا دخت دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام بانویی اقتصاد دان که در زمان اشکانیان به
به سمت خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی منسوب شد.
۷۹آرتادختدختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام دختری فرهنگدار و اقتصاددان که به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.
۸۰آرتیستون نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
۸۱آرزو میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۸۲آرشیدا بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان ، مرکب از آر + شید + الف تانیس، آر به دومعنی به
کار می رود اول:مخفف آریایی و دیگری :مرخم آرا به معنای آراینده
۸۳آرشین آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز می باشد.
۸۴آرمانا امیدوار آرزومند ، مرکب از آرمان + الف فاعلی
۸۵آرمتی فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین
۸۶آرمیس هرمس ، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
۸۷آرمین دخت دختر آرمین
۸۸آرمینا دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر ، الهه زیبایی
۸۹آرنوشا منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید، مرکب از آر به معنای آریایی بعلاوه نوش به معنای جاویدان
۹۰آرنیکا آریایی نیک خو
۹۱آروشا درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم
۹۲آرویشه  نام روستایی در نزدیکی بیرجند
۹۳آریادخت دختر آریایی، دختر ایرانی
۹۴آریانا نامی که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریایی ها داده بودند.
۹۵آریاناز موجب فخر و مباهات قوم آریایی
۹۶آریانوش شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
۹۷آریژه نام شهری در زمان اسکندر
۹۸آریسا اریسا، ایرسا، رنگین کمان، همچنین به ریشه بوته سوسن کبود هم آریسا گویند.
۹۹آریسا مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت ، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
۱۰۰آریسان مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت ، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
نوشته شده توسط میهن دوست  | لینک ثابت | آرشیو نظرات
 
۱۰۱آریستا زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب ازآریس به معنای عروس و تا پسوند مشابهت
۱۰۲آریستا دختری که مانند عروس زیباست، در گویش مردم خوانسار آریس همان عروس است.
۱۰۳آریشیدا آرشیدا ، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان ، مرکب از آری مخفف آریایی + شیدبه معنای نور و روشنایی + الف تانیس
۱۰۴آرین دخت دختر آریایی ، دختر ایرانی
۱۰۵آزاددخت دختر آزاده ، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی
۱۰۶آزاده عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها و وارسته، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
۱۰۷آزاده خوی دارای خلق وخوی آزاد،ساده،بی تکلف،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی
۱۰۸آزرم شرم وحیا، ملایمت، مهربانی،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
۱۰۹آزرم خاتون آزرم + خاتون، بانوی با حیا
۱۱۰آزرمدخت دختر با حیا اسم اصیل ایرانی
۱۱۱آزرمی دخت دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان معروف به عادله که ۴ ماه زمام حکومت را در اختیار داشت، دختر باحیا
۱۱۲آزرمیدخت آذرم + ی نسبت + دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت،نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ۴ ماه بر ایران فرمانروایی کرد.
۱۱۳آزیتا 
۱۱۴آسا زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
۱۱۵آسادخت دختر زیبا، دختر با وقار، دختر آرام
۱۱۶آسمان فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام کوهی در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
۱۱۷آسمان هور خورشید آسمان، کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد.
۱۱۸آسودا راحت و آرام، آسوده
۱۱۹آسوده راحت و آرام
۱۲۰آشتی دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
۱۲۱آشنا کسی که می شناسیمش، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر می آوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده
۱۲۲آصفه مونث آصف، مشاور خردمند،بانوی مدبر
۱۲۳آتوسا آتوسا،نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی ، این نام در تورات به عنوان “واستی” آمده است.
۱۲۴آفتاب مرکب از آف (مهر،خور) + تاب (فروغ، نور)، نوری که از خورشید به زمین می تابد،کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی
۱۲۵آفتاب دخت دختر آفتاب، دختر خورشید،کنایه از زیبایی و خیره کنندگی
۱۲۶آفرین هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام
جدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
۱۲۷آفرین دخت مرکب از آفرین (واژه تحسین) + دخت (دختر)، دختر تحسین برانگیز،دختری که تمام خوبی ها را دارد.
۱۲۸آفرین گل مرکب از آفرین (واژه تحسین) + گل،گل تحسین برانگیز کنایه از دختر بسیار زیبا
۱۲۹آفرین ماه مرکب از آفرین (واژه تحسین) + ماه (قمر)، ماه تحسین برانگیز کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است.
۱۳۰آفرین مهر مرکب از آفرین (واژه تحسین) + مهر (محبت یا خورشید)، کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با
محبت
۱۳۱آفرین ناز مرکب از آفرین (وازه تحسین) + ناز (کرشمه، غمزه)، دختری که بسیار ناز داردکنایه از دختر زیبا و طناز
۱۳۲آفرین نوش شنونده آفرین،کسی که تحسین همه را بر می انگیزاند
۱۳۳آفسانه افسانه،داستان،خیال،مشهور، کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید.
۱۳۴آفشید خورشید، روشنایی آفتاب
۱۳۵آگاه دخت دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر
۱۳۶آلا پروا احتیاط
۱۳۷آلاگل آلا (ترکی) + گل (فارسی) ، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده.
۱۳۸آلاله شقایق، گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد.
۱۳۹آلاوه آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن می کنند.
۱۴۰آلوگونه نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،دختر زیبا و به اصطلاح سرخ
و سفید
۱۴۱آلیسا ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
۱۴۲آمتیس آمیتیس ،نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد.
۱۴۳آمستریس  نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
۱۴۴آمی تیس دختر هوخشتر پادشاه ماد که پس از صلح بین مادها و مصر به درخواست پدرش به عقد بخت النصر پادشاه مصر
درآمد.در متون تاریخی آمده است که بخت النصر بغهای معلق مصر را برای آمیتیس ساخته است.
۱۴۵آمیتیدا  نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی
۱۴۶آمیتیسنام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
۱۴۷آن سبب علت دلیل، قصد عزم عقیده
۱۴۸آناشید مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید . دختر زیباروی مادر ، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
۱۴۹آناهیتا ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است
۱۵۰آناهید آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.



RE: نامهاي ايراني. - sepahrad - 2014-09-26

ام دختران ایرانی که با(آ)شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه هفتم اسفند 1391 14:33
ردیفاسم فارسی معنی اسم
۱آب ناهید  اسم زنی است در منظومه ویس و رامین
۲آبان آسا  یعنی مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است در نتیجه آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد.
۳آبان داد داده آبان‎، کسی که در ماه آبان متولد شده است.
۴آبان دخت دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
۵آبان دیس همانند آبان = کسی که به مثال ماه آبان که آب و هوایش متغیر است، خلق و خوی متغیری دارد.
۶آبان سا مانند آبان
۷آبان فام به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است.
۸آبان مهر آن که محبت او چون فرشته آبان است.
۹آباندخت دختر آبان، دختر متولد شده در ماه آبان،
همسر دارا پادشاه پیشدادی
۱۰آبانک آبان کوچک
۱۱آبانه منسوب به آبان
۱۲آبتاب دختری با چهره زیبا و
درخشان، تابان
۱۳آبدیس  مانند آب زلال و شفاف
۱۴آبرخ زیبا، روشن، لطیف، کسی که چهره ای مانند آب دارد.
۱۵آبرود سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست.
۱۶آبروشن خوشبخت، ارجمند
۱۷آبرون گل همیشه بهار، شاد سرزنده
۱۸آبسال باغ، بستان
۱۹آبسالان باغها
۲۰آبشار آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد.
۲۱آبشن شکل دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۲۲آبگلگلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید.
۲۳آبگون به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
۲۴آبگینه شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب
۲۵آبلوج قند سفید، قند مکرر
۲۶آبناز نام زنی در منظومه ویس و رامین ، مایه فخر آب ، کنایه از لطافت پوست اسمفارسی
۲۷آبنوس درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد.
۲۸آبنوش آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
۲۹آبیژ صورت دیگر آیید، شراره، اخگر، آتش، کنایه از افراد پر جنب و جوش
۳۰آپام نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی
۳۱آپاما اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
۳۲آپامنه نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان
۳۳آپامه نام دختر سپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس
۳۴آپیشن گویش کرمانی آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
۳۵آتاناز دختر نازنین بابا
۳۶آتبین آبتین،روح کامل و نیکو کار،‌ از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
۳۷آتر آذر، آتش، اخگر
۳۸آترا آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
۳۹آتریسا آذرگون مانند آتش، دختری با چهره ای زیبا و برافروخته مرکب از آتری (تغییر یافته آذر،آتر،آتری) + پسوند مشابهت
۴۰آترین آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
۴۱آتسا آتوسا
۴۲آتش از شخصیت های شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار
۴۳آتشپاره اخگر، شرار آتش، چابک
۴۴آتشدخت دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارت
۴۵آتشفام به رنگ آتش، دختران سرخ روی
۴۶آتشک کرم شب تاب ، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار
۴۷آتشگون به رنگ آتش، ارغوانی، دختران سرخ روی
۴۸آتشه برق، آذرخش
۴۹آتشی نام نوعی گل، همچنین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
۵۰آتشیزه کرم شب تاب