اخطارهای زیر رخ داد: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
گلستان سعدی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148) +--- انجمن: دوبیتی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=149) +--- موضوع: گلستان سعدی (/showthread.php?tid=6674) صفحهها:
1
2
|
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 عاشقم عاشق برويت گر نمى دانى بدان زنده ام در آرزويت گر نمى دانى بدان گر پس از مرگم بيايى بر سر بالين من زنده مى گردم به بويت گر نمى دانى بدان RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشدتو بیا کز اول شب در صبح باز باشدعجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستتبه کجا رود کبوتر که اسیر باز باشدز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویتکه محب صادق آنست که پاکباز باشد
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی در ماجرا ببستینظری به دوستان کن که هزار بار از آن بهکه تحیتی نویسی و هدیتی فرستیدل دردمند ما را که اسیر توست یارا
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نماییتو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستیچه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابیبشدی و دل ببردی و به دست غم سپردیشب و روز در خیالی و ندانمت کجاییدل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتمنه عجب که خوبرویان بکنند بیوفاییتو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رودمجنون از آستانه لیلی کجا رودگر من فدای جان تو گردم دریغ نیستبسیار سر که در سر مهر و وفا رودور من گدای کوی تو باشم غریب نیستقارون اگر به خیل تو آید گدا رود
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 ماه فروماند از جمال محمدسرو نباشد به اعتدال محمدقدر فلک را کمال و منزلتی نیستدر نظر قدر با کمال محمدوعدهٔ دیدار هر کسی به قیامتلیلهٔ اسری شب وصال محمدآدم و نوح و خلیل و موسی و عیسیآمده مجموع در ظلال محمد
RE: گلستان سعدی - رقیه - 2015-05-06 محمد کز ثنای فضل او بر خاک هر خاطرکه بارد قطرهای در حال دریای نعم گرددچو دولت بایدم تحمید ذات مصطفی گویمکه در دریوزه صوفی گرد اصحاب کرم گرددزبان را درکش ای سعدی ز شرح علم او گفتنتو در علمش چه دانی باش تا فردا علم گردد
|