+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن هم وابستگان گمنام CODA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: نشریات و مطالب مربوط به وابستگان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=321)
+--- موضوع: راز آرامش درون (/showthread.php?tid=7223)
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.
در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را خوشحال کنی.
در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را خوشحال کنی.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
در این است که خیر و سلامت دیگران را خیر و سلامت خود بدانی.
در این است که خیر و سلامت دیگران را خیر و سلامت خود بدانی.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
در بی‌آزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.
در بی‌آزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-10-08
راز آرامش درون
کار کردن "در کنار دیگران"، نه "در مقابل" آنها.
کار کردن "در کنار دیگران"، نه "در مقابل" آنها.
RE: راز آرامش درون - Atlas - 2015-11-30
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: “عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟”
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن؛ وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت:
“این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!”
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: “عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟”
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن؛ وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت:
“این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!”