اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message



انجمن بانیان بهبودی
تصمیمات من در نارانان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن نارانان(خانواده های معتادان گمنام) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=60)
+--- انجمن: قدمهای دوازده گانه نارانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=91)
+--- موضوع: تصمیمات من در نارانان (/showthread.php?tid=5911)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6


RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-02-01

باترس وناباوری
بابیماری اعتیاد آشنا شدم زندگیم از مسیرعادی خارج شد ٬ درکناری به شرایط می نگریستم نمیدانستم راه برخورد بااین پدیده جدید زندگیم چیست ٬ دلم بالا وپایین میشد ترس از برخوردها و قضاوتهای که شاید درقدیم خودم نسبت به دیگرانی که فردی از خانواده اونها زودتر از خانواده من طعمه اعتیاد شده بود داشتم . نمیدانستم که به کجای مطلب باید بیاندیشم . خیلی طول کشید تاتوانستم راه به نارانان پیداکنم روزهای اول که وارد برنامه شدم توانستم به خودم بیایم و دوباره نفسی تازه کنم ولی هربار که باخودم تنها میشدم بایاس ونومیدی دست و پنجه نرم میکردم زیاد راجع به پذیرش می شنیدم ولی خوب درحرف آسان بود نه درعمل خیلی فراز ونشیب طی کردم و هنوز خواستم که سکان را خودم نگهدارم ولی هیچ جوری نمیشد ٬ تااینکه باتلخی پذیرفتم که رها کنم و بسپارم زمان زیادی را طی کردم من فکرکردم همین است ولی بیماری اعتیاد ابعاد مختلفی دارد که متاسفانه آشنایی بااین ابعاد بجای خودش بزرگ و ترسناک است انسان نمیخواهد باورکند ولی حقیقت دارد شاید در واقع اول انسان فکرمیکند خوب هنوز هم میشود باهاش کنار آمد اما درواقع ویرانیهای اساسی هنوز نمایانگر نشده هرچه که فرد بیماردراعتیاد فرو می رود زندگی نافرمتر میشود میتوانم باآموزشهای برنامه زندگی کنم ولی واقعیت این است که از حالت نرمال و زندگی عمومی که اکثریت مردم درهراجتماعی که ما باشیم خیلی متفاوت است و خواه ناخواه مارابه کناری سوق میدهد ٬ دیواری حایل ما بین تو وزندگی که دراطراف تو درجریان است ولی این واقعیت دارد تو از معاشرت های عادی خارج میشوی نه اینکه خواست خودت باشد بلکه اون زندگی رو نمی تونی به وضوح درک کنی مسائل تو چیزهای دیگه ای میشود نه دنبال پولی ٬ نه مقام و نه منصب اینجاست که دربرنامه در توعمل میکند وارد دنیای دیگری میشوی و دراین دنیای تو فقط عشق ومعنویت وشکوه انسانی حکم میکند انسانی میشود که از هرتخریب درزندگیش معنا میسازد وبدنبال امید در ویرانه های میگردد که بازگشتش را هموار سازد تو یادمیگیری که زندگی روزمرگی نیست تو یاد میگیری زندگی بده وبستان نیست تو یاد میگیری زندگی هرروز کارهای روز دیگر را کردن نیست بلکه میاموزی که زندگی تفکر وایجاد صلح وصفاست تو میاموزی راه بازگشت سخت است و لی سنگلاخش را بادستهایی پراز ایمان باید هموارکند دستهایی که امروز اعتقاددارد که معتاد یک فرد مترود دراجتماع نیست و اعتیاد یک بیماری غیراجتماعی نیست و فرد بیماریک انسان است و حق حیات دارد درست مثل انسانهای دیگر٬ این تغییربسیار سخت است پذیرش اینکه برایت زیاد مهم نباشد که دیگران چه میگویند و قضاوت میکنند بسیار گذاردشواری است ٬ درهراجتماعی باشی هنوز هم این مطلب جانیفتاده واین بیماری از نظرعموم مردم بیماری بی دردی نام دارد و به تغبیرآنها فرد خواست خوشگذرانی از کاسه دیگران رادارد متاسفانه هنوز هم خیلی زمان لازم دارد که این بیماری بطور جامع شناخته شود . هرچند که اعتیاد امروز جایگاه سومین مشکل بزرگ دنیارا دارد . حال موضوع فقط اعتیاد نیست زیرا که درقدیم مواد مخدر مشخص بود وعوارض این مواد را افراد به طور مختصر یاجامع می شناختند امروز موادی دراختیار مردم قرارمیگیرد که محرک است درمقابل محرک ها انسان واقعا ناتوان است موادی وجودی دارد که انواع بیماریهای روانی را درافرادی که این مواد را مصرف میکنند که متاسفانه در تمام دنیا بیشترین مصرف کننده ها جوانان ونوجوانان می باشند تولید می کند واونجاست که اوضاع مصیبت بارتر ودردناکترمیشود فیلمی دیدم از تداعی کردن فردی که ال اس‌دی مصرف کرده باکمک یک دستگاه الکترونیکی که تصاویرراکه جلوی چشم فرد ظاهر میشد به نمایش می گذاشت واقعا وحشتناک وغیرقابل تحمل بود ٬ حال فرد خانواده بااین فرد باید برخورد داشته باشد جالب این جاست که ازلحاظ قوانین اجتماعی اینطور تجویز شده که فرد بیمارباید خودش برای ترک ومعالجه مراجعه کند مگردرمواردیکه که خود فرد بیمار ویاافراد دراطراف او و یا افرادی که دراجتماع کوچه وبازار هستند مورد تهدید وتعدی واقع شوند واین بازهم تعریفی دردل خود دارد نه فقط تهدید بلکه واقعا این افراد ویا خود فرد مورد تهاجم باید واقع شوند تا پای قانون به میان بیاید درصورتیکه دراین مرحله واقعا هرکمکی که برسد بسیار دیر آمده واقعا برایم عجیب میامد وقتی که درجریان این مطلب قرارگرفتم فرد عادی که دچار مشکل روح وروانی هست قانون قیم اوست وحمایتش می کند ولی درمورد اعتیاد به مواد محرک اینطور نیست . واقعا میشد ترس را دردل خانواده دید نه برای خودشان تنها بلکه برای هردوطرف فرد بیمارعزیز همین خانواده بود بازهم اینجا نقش نارانان بسیار پررنگ پیدابود و مطرح کردن ودرمیان گذاشتن باهم دراین میان یک ترس بزرگ وواقعی وجود دارد ولی بازهم میتوان ازاین مراحل هم معنا ساخت درد و گرفتاری مشکل بسیار بزرگ است ولی دربازگرداندن این شرایط ناگوار بازهم عشق نقش بزرگی دارد واقعا شهامت تغییر اینجا مصداق پیدامیکند ٬ تو بتوانی بادهشت و ناآرامی که وجود دارد آرامش خودت را حفظ کنی و عملکرد تو چگونه باید باشد ٬ تو این بار دردل ترس واقعی باید بروی ٬ و سهم ونقشت را اداکنی و اینجاست که بانمایان شدن ابعاد دیگری از این بیماری هنوز هم تو بتوانی تغییرکنی وامید داشته باشی یعنی یک سفرواقعی و یک انسان واقعی این شهامت وادراک را فقط درنارانان پیدامیکنی و باورمیکنی که در نهایت تاریکی بدنبال نور بروی و دراین نور بتوانی خوشبختی رالمس کنی و این خوشبختی خالص واقعی وخدایی است دوستان این یک تجربه بود بادردها وفراز ونشیب هاش از پشت ابرهای سیاه میشد خورشید را دید وگرمایش را لمس کرد و این از عشقی بود که دربرنامه آموخته بودم . زندگي بيابان پر پيچ و خمي است که در آن تنها قطب نماي تو, ايمان است .



RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-02-03

تصمیم گیری  
نارانان به من آموخت که چگونه تصمیمات تم را به عقب نیندازم. امروز به روشنی می بینم که چه طور در گذشته ،نا خود آگاه تصمیم هایم را به تاخیر می انداختم .وبه جای آن ترجیح می دادم بگذارم دیگران و سر نوشت برای من تصمیم گیری کنند وقتی که نتیجه تصمیماتم زندگی مرا تحت تاثیر قرار می داد واکنش من این بود که دیگران را سرزنش کنم .نمی پذیرفتم که من مسوول عواقب کم کاری هایم هستم . دعای آرامش به من یاد می دهد که چگونه اموری را که می توانم تغییر دهم و مرا تشویق به تصمیم گیری در زمان مناسب می کند تصمیم گیری و انجام کارهایی که می توانم .هردو به من آسودگی و آرامش روحی می دهد تا هم چنان که به رشد معنوی می رسم با آغوشی باز به استقبال چالش های تازه بروم.  مراقبه ی روزانه::نشریات نارانان به من یاد داد که تصمیم نگرفتن بد ترین تصمیم ممکن است .
 فقط برای امروز. اجازه نمی دهم دیگران برای من تصمیم گیری کنند وبه سادگی تصمیم هایم را به تاخیر نمی اندازم.


RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-02-05

زندگی
بعضی اوقات فکر می کنیم هرگز تمام نمی شود – مشکل پس از مشکل – و به نظر می آید هر مشکلی از دیگری سبقت می گیرد. این اواخر در عرض چند هفته پشت سر هم بد آوردم. کامپیوترم از کار افتاد. پدرم آن قدر ضعیف شده بود که مجبور شدیم او را در بیمارستان بستری کنیم، هنگام رانندگی به یک تیر چراغ برق برخورد کردم و سپر جلوی ماشینم به کلی داغان شد، یک مشکل مالی خیلی بزرگ پیدا کردیم، معتادم برنامه ی بهبودی را که فقط 5 روز بود شروع کرده بود، ترک کرد. و بعد پدرم فوت کرد. در این زمان معتادم به دو دلیل دستگیر شد. با وجودی که تمام این مشکلات که یکی یکی از راه می رسیدند، موجب آشفتگی و نگرانی بودند، من پیوسته پیام ساده ی نارانان را به خاطر می آورم. "فقط برای امروز" و پیام "من نمی توانم آن را کنترل کنم" و نیز روشن بینی دعای آرامش – خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آن چه را که نمی توانم تغییر دهم، شهامتی که تغییر دهم آن چه را می توانم و بینشی که تفاوت این دو را بدانم. در عین حال که نمی دانم آیا این بینش را دارم یا نه، اما تشخیص می دهم که شرایطی که به آن اشاره شد، خارج از کنترل من هستند. دائماً این شعار را به یاد خواهم داشت: "فقط برای امروز" اگر فقط بتوانم امروزم را سپری کنم، دعا می کنم که بتوانم یا هر آن چه که فردا بر سر راه من قرار می دهد، روبرو شوم.

* یک یادآوری برای بهبودی: تصمیم قاطع گرفته ام که نگران فردا نباشم. چرا نگران باشم وقتی اکنون به قدر کافی مسأله دارم؟ با این وجود دریافته ام که وقتی نگران می شوم – اگر نگویم هرگز – می گویم به ندرت وقایع آن گونه که من تصور کرده ام پیش می آیند. می توانیم تجربیات خود را دردناک بدانیم یا می توانیم از طریق آن ها رشد کنیم".
(گمنام) مراقبه ی روزانه ام درباره ی زندگی


RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-03-06

بازگرداندن
وقتی برای اولین بار به نارانان می آییم، قادر به شناخت خود نیستیم، اکثر اوقات حتی نمی دانیم چه کسی هستیم؟ ما آن قدر به معتادمان وابسته ایم که مشکل است تمرکز را از او برداشته و به خودمان انتقال دهیم". ما پرستار همه ی اعضای خانواده و حامی آن ها هستیم، به خاطر آن خشمگین و آزرده ایم. من هرگز خود را بیمار نمی دانستم، این دیگران بودند که مشکل داشتند. وقتی وارد برنامه شدم، خود را در حال جنگیدن با بیماری اعتیاد می دیدم، انگار جنگی بود که باید در آن پیروز می شدم. چقدر شگفت انگیز است که نارانان این فرصت را به من داد که با واقعیت مواجه شوم و بپذیرم که کنترل، در زندگی من جواب نمی دهند، من این اجازه را دارم که دست بردارم، کنار بکشم و بگذارم تا نیروی برترم کنترل را در دست بگیرد. من خدا نیستم و همه ی جوابها را نمی دانم. می توانم احساس داشته باشم و می توانم علیرغم آن چه در زندگی دیگران می گذارد، زندگی کنم و خوشحال باشم. خوشحالی من به خوشحالی دیگران بستگی ندارد. با کارکردن روی قدم ها و به کارگیری ابزارهای برنامه مانند شعارها، جلسات، راهنما، نشریات و خدمات فهمیدم که می توانم از آن چه که یاد می گیرم برای کمک به دیگران استفاده کنم. این یکی از فایده های برنامه ی نارانان بود، بازگرداندن چیزی که بی قید و شرط به من داده شده بود.
* یک یادآوری برای بهبودی: برای نگهداری آن چه که داریم، باید آن را ببخشیم. "لذت همواره ناشی از چیزی در خارج از وجود توست، در حالی که شادی از درون تو بر می خیزد."



RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-03-06

دخالت نابجا
سعی داشتم امور را به گونه ای تغییر دهم که درد و رنج دیگران را که در نهایت باعث رنجش من می شد کاهش دهم. وقتی که فکر می کنم دیگران اشتباه می کنند نمی توانم آرام بنشیم و تماشا کنم، در حالی که می توانم راه بهتری را به آن ها نشان دهم. یاد گرفته ام که در بعضی موارد به خاطر وسواسی که برای انجام این کار دارم، همیشه بجنگم و نیز یاد گرفته بودم که این گونه عمل کردن بسیار خوب است. زمانی که می خواهم به کسی تذکری بدهم، نیروی برترم به آرامی بر روی شانه های من خواهد زد و به من یادآور می شود که آیا این کار به تو مربوط می شود؟ آیا کنترل نمی کنی؟ گاهی اوقات این یادآوری را نادیده می گیرم و به کارم ادامه می دهم و به هر حال در زندگی و انتخاب های دیگران دخالت می کنم. می خواهم بگویم، خیلی کم اتفاق افتاده که این روش مرا به نتیجه رسانده باشد. در واقع به یاد نمی آورم که از این کار نتیجه ای گرفته باشم. این رفتار من کارها را بدتر می کند و دیگران را از یاد گیری درسهایی که زندگی برای آن ها دارد باز می دارد.
از پیشرفت خودم راضی هستم، بسیار خوب است که هنوز این احساسات قدیمی را داشته باشم، چون درس هایی را به من می آموزد. به من کمک می کنند تا رشد کنم، به من کمک می کنند تا متوجه جایی که بوده ام و جایی که الان قرار دارم، باشم. به من انگیزه می دهند تا به رشدم ادامه دهم. به من نیرویی می دهند که هنوز هم بر روی آن ها کار کنم. متوجه شوم نیاز دارم ادامه دهم، نیاز دارم از وابستگی هایم کم کنم و رها کنم، نیاز دارم به جستجوی خواست خداوند بپردازم نه خواسته ی خودم، من خدا نیستم.
*
یک یادآوری برای بهبودی:
بهبودی برای شخص درمانده ای که در زندگی دیگران دخالت می کند اتفاق نمی افتد.
"اگر قرار است درست عمل نکنم جایی برای بحث وجود ندارد."
مراقبه روزانه ی من درباره ی دخالت نابجا




RE: تصمیمات من در نارانان - سارا - 2015-03-06

 
زندگی کن و یاد بگیر
یکی از دلایلی که به جلسات نارانان آمدم این بود که راهی پیدا کنم تا معتادم را ترک دهم. هر راهی را که می توانستم مشکل مرا حل کند. امتحان کردم، به جلسات آمدم و یاد گرفتم در برنامه ابزارهایی وجود دارد که می توانم از آن ها استفاده کنم. نشریات، شعارها، مشارکت و خدمت هم به من کمک می کرد. به تدریج یاد گرفتم که بیمارتر بودم، به شدت به معتادم وابسته بودم. لازم بود تمرکز را روی خودم برگردانم. گفت بالاخره معنی فقط برای امروز را یاد گرفتم. او اکنون سعی دارد بدون کمک برنامه 12 قدم پاک بماند، در حالی که من معتقدم او نمی ماند.
اما نمی دانم با اصرار به او بگویم چه چیزی برایش بهتر است، فقط می دانم که چه چیزی برای خودم بهتر است. من می خواستم او را تشویق کنم که از برنامه استفاده کند اما متوجه شدم بهترین راه کمک این است که روی خودم کار کنم. روی چیپ یکسالی ام چنین نوشته شد است: به ندرت می بینیم که کسی برنامه را مرتب دنبال کند و شکست بخورد.
با حرکت معتادم به سوی مسیر درست، بعضی از تنشها و تاریکی های گذشته ام کاهش یافت اما فهمیدم که هنوز نیازمندم نسبت به پیام نارانان بینش پیدا کنم. یاد گرفتم که غبطه خوردن به حال کسانی که معتادشان در برنامه ی بهبودی است، نادرست است. نگرانی، اضطراب و ترس وجود دارد اما به شکل دیگر.