انجمن بانیان بهبودی
دستهای تو - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: دلتنگی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=271)
+---- موضوع: دستهای تو (/showthread.php?tid=1044)

صفحه‌ها: 1 2


دستهای تو - sadaf - 2013-11-03

دل‌تنگی‌ات هرشب
دیرتر از من
به خواب می‌رود ،
و هر صبح
پیش از خورشید
در من طلوع می‌کند !


نمی‌بخشمت !
قبول کن
هیچ‌کس
جانش را
به این راحتی نمی‌بخشد !


دست های تو

تصمیمم بود

باید می گرفتم و

دور میشدم...


به من افتخار میکنی که اینهمه صبور بوده ام

نبودنت را صبر کردن کار آسانی نیست.



RE: دستهای تو - sadaf - 2013-11-23

قرار بود
این شعر ها
انتقام من
از
تو باشند !
نمی دانستم
که روزی
در
لابه لای
این
خــــط خطی هــا
جان می کنم ....



RE: دستهای تو - NASIB - 2013-11-24

از ساعت متنفرم

این اختراع غریب بشر که مدام

جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد



RE: دستهای تو - sadaf - 2013-12-01

دلتنگی هایم را

به بند میکشم

شاید روزی

لایق گریبانت شوند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حسی دارم ، اگر بدانی بد نیست

شعری گفتم تو هم بخوانی بد نیست

الان خیلی دلم برایت تنگ است

در هر صورت خبر رسانی بد نیست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیامبر شب های دلتنگی ام باش که من بی اعجاز، تو را مومنم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گرچه میخواهم غمت را در دلم پنهان کنم

سیــــ ـــنه میگوید که من تنگ آمدم ، فریاد کن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یک نفر دلتنگ است
یک نفر می گرید
یک نفر سخت دلش بارانیست
یک نفر در گلوی خویش بغض خیس و کالی دارد
یک نفر طرح وداع می کشد روی گل سرخ خیال؟



RE: دستهای تو - رقیه - 2013-12-04

راه بدی را انتخاب کرده بودم برای نگه داشتنت
صداقت؛
مهربانی؛
زیاد به “تو” توجه داشتن؛
و خیلی حماقت های دیگر...
این روزها، هرچه خائن تر باشی،
دوست داشتنی تری..



RE: دستهای تو - sadaf - 2013-12-04

ازطرف اونی که تنهاست تنها اومده تنها میره تنهاش میزارن
تنها نمیزاره تنها یه آرزو داره اونم اینه که تو تنهاش نذاری…
.

.

.
از آنسوی تنهایی

از آنسوی بغض

از آنسوی باران

کسی صدایم میکند؛

تو بگو … بروم یا بمانم؟!



RE: دستهای تو - رقیه - 2013-12-10

با تو دیشب تا کجا رفتم!

تا خدا و آنسوی صحرای خدا رفتم

من نمی‌گویم ملائک بال در بالم شنا کردند

من نمی‌گویم که باران طلا آمد

پا به پای تو که می‌بردی مرا با خویش

_ همچنان کز خویش و بی‌خویشی _

در رکاب تو که می‌رفتی

هم عنان با نور

پا به پای تو تا تجرد, تا رها رفتم!

شکرها بود و شکایتها

رازها بود و تامل بود

با همه سنگینی بودن

و سبکبالی بخشودن

تا ترازوئی که یکسان بود در آفاق عدل او

عزت و عزل و عزا رفتم

چند و چونها در دلم مردند

که به سوی بی‌چرا رفتم

شکر پراشکم نثارت باد!

خانه‌ات آباد ای ویرانی سبز عزیز من

تا کجا بردی مرا دیشب؟

با تو دیشب تا کجا رفتم!




RE: دستهای تو - رقیه - 2013-12-30

به خودم می بالم که در این عصر یخی

همسری دارم که دلش آینه ی خورشید است




RE: دستهای تو - abbas - 2014-01-01

من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست
آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . .



RE: دستهای تو - sadaf - 2014-01-05

ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ !
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ
ﺩﻭ ﻧﻔﺮﯾﻢ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﻡ ... ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ
" ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ "