قدم سه وچهار کتاب کار مرد قدم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268) +--- انجمن: موضوعات نامنظم و ناقص تالار (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=296) +---- انجمن: موضوعات نا منظم (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=297) +---- موضوع: قدم سه وچهار کتاب کار مرد قدم (/showthread.php?tid=1142) |
قدم سه وچهار کتاب کار مرد قدم - meshki - 2013-11-04 قدم سوم " ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم " قدم یک ودو را با راهنمای خود کار کردیم ، تسلیم شدن و تمایل خود برای بکارگیری راه های جدید را نشان دادیم که اینها باعث بوجود آمدن امید در ما شد . اما اگر این امید را سریع به عمل تبدیل نکنیم ، از بین خواهد رفت و ما دوباره به سر جای اول خود باز خواهیم گشت . اقدامی که نیاز است کار کرد قدم سوم است . اقدام اصلی در قدم سوم تصمیم گیری است . حتی فکر کردن به این تصمیم گیری ممکن است باعث وحشت ما بشود ، بخصوص وقتی که در مورد تصمیمی که می خواهیم بگیریم تعمق می کنیم . تصمیم گرفتن ، حال هر تصمیمی که باشد ، کاریست که اکثر ما مدتهاست انجام نداده ایم . برای ما همیشه تصمیم گرفته شده است _ توسط اعتیادمان ، توسط مقامات ، یا طبق قرار و قرارداد زیرا ما هیچ وقت نمی خواستیم مسئولیت تصمیم گرفتن برای خود را بپذیریم . وقتی به اینها مفهوم واگذاری اراده و زندگی مان به نیرویی که در این مرحله درک درستی از آن نداریم را اضافه کنیم ، ممکن است احساس کنیم که این همه از توان ما خارج است و بخواهیم به دنبال راه ساده تر و میان بر جهت کارکردن برنامه بگردیم . این افکار خطرناک است ، زیرا وقتی که بخواهیم مبان بر بزنیم ، در اصل برای بهبودی خود کم گذاشته ایم . تصمیم گیری در قدم سوم ممکن است آنقدر بزرگ باشد که نتوانیم آن را یکباره انجام دهیم . ترس ما از قدم سوم و افکار خطرناکی که این ترس ما را بدان سوق می دهد را می توان از طریق قسمت کردن این قدم به بخشهای کوچکتر تخفیف داد . قدم سوم فقط بخش دیگری در را بهبودی اعتیاد است . تصمیم گرتن در قدم سوم لزوماً به این معنا نیست که باید یکباره همه چیز رادرزندگیمان کاملاً تغییر دهیم . تغییرات بنیادی در زندگی ما به آهستگی از طزیق کار کردن بر روی بهبودیمان اتفاق می افتد ، که این تغییرات همگی نیاز به حضور و فعالیت ما دارند . ما نباید ترس داشته باشیم که این قدم برای ما کاری خواهد کرد که ممکن است ما هنوز برای آن آماده نباشیم یا آن را نپسندیم . مسئله قابل توجه در این قدم اینست که به ما پیشنهاد می کند که اراده و زندگیمان را به مرابت خداوندی که خود درک می کنیم بسپاریم . این کلمات بسیار مهم هستند . از طریق کار کردن قدم سوم ما اجازه می دهیم که کسی یا چیزی ما را حمایت کند ، نه اینکه ما را کنترل کند یا زندگی را بجای ما بچرخاند . این قدم نمی گوید که ما باید به آدمکی بدون فکر تبدیل شویم و توانی برای زندگی کردن نداشته باشیم ، و در ضمن اجازه هم نمی دهد که بی مسئولیت باشیم و در این مقوله افراط کنیم . به جای همه اینها ما فقط یک تصمیم ساده می گیریم که مسیرمان را عوض کنیم و از جنگیدن و مقاومت در برابر اتفاقات و رویدادها ی طبیعی و منطقی که در زندگیمان رخ می دهد دست برداریم ، و و خودمان را برای اینکه باعث روی دادن اتفاقات و یا تغییر آنها به شکل دلخواه خود شویم ، خسته نکنیم و از این فکر که ما مسئول جهان هستیم دست برداریم . ما می پذیریم که نیروی برتر از خودمان خیلی بهتر می تواند از اراده و زندگی ما مراقبت کند تا خودمان . ما در فرآیند روحانی بهبودی از طریق تعمق در اینکه درک شخصی ما از کلمه خداوند چیست ، پیشرفت می کنیم در این قدم هر یک از ما باید به نتیجه ای در مورد اینکه خداوند برای ما به چه معنایی است ، برسیم . درک ما حتماً نباید کامل و پیچیده باشد و نیاز نیست که حتماًمشابه شخص دیگری باشد . ممکن است ببینیم که بجای اینکه بدانیم خداوند چه شاخصه هایی از نظر ما دارد ، بیشتر می دانیم که خداوند چه شاخصه هایی ندارد . که این مسئله مشکلی نیست و ایرادی ندارد . تنها مسئله ضروری این است که جستجو و کاوشی را آغاز کنیم تا درک ما در حالی که بهبودیمان ادامه دارد عمیقتر شود . هر قدر در بهبودی رشد کنیم ، فهم ما از خداوند نیز رشد می کند . کار قدم سوم به ما کمک می کند تا در یابیم که چه چیز برای ما بهتر کار می کند . " تصمیم گیری " همانطور که قبلاً گفتیم ، اغلب ما ممکن است از فکر اینکه باید یک تصمیم بزرگ بگیریم مرعوب می شویم . ممکن است احساس ترس و دستپاچگی منیم و یا از نتایج و تعهداتی که بهمراه خواهد داشت بهراسیم . شاید فکر منیم که این تصمیم گیری ف اقدامی برای یکبار و همیشه است و بترسیم از اینکه ان را درست انجام ندهیم یا فرصت تکرار آن را نداشته باشیم . اما تصمیم به سپردن اراده و زندگیمان به مراقبت خداونی که خود درک می کنیم ، تصمیمی است که بارها و در صورت نیاز هر روز آن را تکرار می کنیم . در حقیقت ، به احتمال زیاد به این نتیجه خواهیم رسید که باید این تصمیم را دائماً تجد ید کنیم ، وگر نه خوشنودی از خود ، بهبودی ما را به مخاطره می اندازد . لازم است قلباً و روحاً این را بگیریم . اگر چه لغت تصمیم این عمل را بعنوان اتفاقی که در فکر ما روی می دهد تداعی می کند ، اما باید بدانیم که برای ما اقدام و عمل نیز مورد نیاز است تا این تصمیممان باطنی و در حد سلولی باشد . · چرا تصمیم گیری در این قدم محور اصلی می باشد ؟ · آیا می توانیم این تصمیم را فقط برای امروز بگیرم ؟ آیا ترس یا بهانه ای در مورد آن دارم ؟ آنها چه هستند . باید بدانیم که تصمیم گرفتن ، بدون اینکه با عمل همراه باشد بی معنی است . برای مثال ، ما نمی توانیم یک روز صبح تصمیم بگریم که به جا یا محلی برویم ولی در خانه بنشینیم و تا شب از آن خارج نشویم . چون این کار تصمیم ما را بی معنی میکند و آنرا تا حد یک فکر تصادفی پایین می آورد · چه عملی جهت اجرای تصمیم خود انجام داده ام ؟ · برای سپردن چه قسمت هایی از زندگیم مشکل دارم ؟چرا مهم است که بهر حال آنها را به خداوندی که خود درک می کنم ، بسپارم ؟ " اراده شخصی " قدم سوم بسیار حساس و مهم است چون ما همگی مدتها طبق اراده خود عمل کرده ایم و از داشتن حق انتخاب و حق تصمیم گیری سوءاستفاده کرده ایم . اراده شخصی دقیقاً به چه معنااست ؟بعضی وقتها به معنی کنار کشیدن و انزوای کامل است . که باعث می شود ما در زندگی کاملاً مجذوب خود و تنها باشیم . بعضی مواقع اراده شخصی باعث می شود که ما هرگونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم . ما احساسات و نیازهای دیگران را نادیده می گیریم و با تمام قدرت ، هر کس را که بخواهد این حق ما که هر کار بخواهیم ، می توانیم انجام دهیم را زیر سؤال ببرد ، زیر پا له خواهیم کرد . ما به مانند طوفان و تند بادی بی رحم به زندگی افراد خانواده ، دوستان ، و حتی غریبه ها تازیانه می زنیم و کاملاًاز خرابی که در پشت سر باقی می گذاریم نا آگاه هستیم . اگر شرایط دلخواه ما نباشد ، سعی می کنیم به هر نحو ممکن ان را بگونه ای تغییر دهیم تا به اهداف خود برسیم . حاضریم به هر قیمتی به خواسته خود برسیم . چنان سرگرم تعقیب افکار و خواسته های آنی خود و اجباری هستیم که کاملاًرابطه ما با وجدانمان و نیروی برتر قطع می گردد . برای کار کردن این قدم نیاز است که هر یک از ما راه هایی را که از ان طریق طبق اراده شخصی خود عمل کرده ایم را تشخیص دهیم . · من چگونه طبق اراده شخصی خود عمل کرده ام ؟ انگیزه هایم چه بوده اند ؟ · عمل از روی اراده شخصی چگونه بر روی زندگیم اثر گذاشته ؟ · اراده شخصی من چگونه بر دیگران اثر گذاشته ؟ سپردن اراده شخصی به این معنا نیست که هدفهای مان را پیگیری کنیم یا سعی در تغییر خود یا محیط اطرافمان ننماییم . یا به این معنی نیست که منفعلانه هر بی عدالتی را در حق خود یا کسانی که مسئولیتشان با ما است بپذیریم . لازم است که بین اراده شخصی مخرب با رفتار سازنده تفاوت قائل شویم . ایا پیگیری اهدافم ، باعث صدمه به دیگران می شود ؟ چگونه ؟ آیا در پیگیری اهداف صحیح ، امکان دارد بصورتی عمل کنم که نتیجه معکوس برای خودم یا دیگران داشته باشد ؟ توضیح دهید . ایا هیچ وقت برای رسیدن به هدفی مجبور به مصالحه یا سازش در مورد اصول گردیده ام ؟ ( برای مثال : مجبور شوم که نا صادق باشم ، بی رحم ،یابی وفا باشم ؟ ) اگر در برنامه جدید هستیم و تازه شروع به کار کرد قدم سوم کرده ایم ، احتمال دارد گیج شویم که خواست و اراده خداوند برای ما چیست و فکر کنیم که این قدم از ما می خواهد که آن را پیدا کنیم . در حقیقت ما قبل از قدم یازده ، رسماً توجه خود را بر روی آگاهی از خواست نیروی برتر متمرکز نمی کنیم ، اما فرآیندی که ما را بدان سو رهنمون می سازد را از قدم سوم آغاز می کنیم . خواست خدا برای ما ، چیزی است که ما بتدریج از طریق کار کردن قدم سوم به آن پی می بریم . اما فعلاً می توانیم به نتایج ساده ای درباره خواست خدا که برای ما کاربرد داشته باشد ، بسنده کنیم . این خواست نیروی برتر است که پاک بمانیم . خواست خدا برای ما انجام کارهایی است که کمک می کند تا پاک بمانیم ، مانند رفتن به جلسات یا تماس منظم با راهنمای خود . · توضیح دهید چه زمانهایی نیروی اراده خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده ؟ ( مثلاً با نیروی اراده خودم نمی توانستم پاک بمانم ) · تفاوت بین نیروی اراده من با نیروی اراده خداوند ، چه می باشد؟ بعضی مواقع در بهبودی ، ممکن است ببینیم که ناخوداگاه به جای اینکه سعی کنیم خواست خود را با اراده خداوند منطبق کنیم داریم ان را با اراده شخصی خود منطبق می نماییم . این اتفاق آنقدر اهسته و نامحسوس رخ می دهد که ما به سختی مکن است متوجه ان شویم . بنظر می رسد که وقتی اوضاع بر وفق مراد است ما در برابر این مسئله ضربه پذیرتر هستیم . ما از حد و مرز دنبال کردن اهدافمان با فروتنی و صداقت عبور می کنیم و براحتی وارد وادی سوءاستفاده از دیگران و رسیدن به اهدافمان از طریق اجبار انها به کاری شویم . می بینیم که در بحث با اشخاص برای مجاب کردن آنها زیاده روی می کنیم و بر نظر خود پافشاری می نماییم . یا می بینیم به چیزی زیاده از حد چسبیده ایم . به یکباره متوجه می شویم که مدتهاست با راهنمای خود تماس نگرفته ایم . اگر درست به درون خود گوش کنیم ، احساس ناراحت کننده اینکه از بهبودی فاصله گرفته ایم به سراغمان خواهد ،آمد . · آیا در بهبودی زمانهایی بوده که احساس کنم که اراده و زندگیم را به دست خود گرفته ام ؟ چه چیز باعث هشدار به من شد ؟ چه اقدامی کردم تا خود را به قدم سوم دوباره متعهد کنم ؟ "خداوند بدانگونه که اورا درک می کنیم " قبل از اینکه عمیقاً در فرآیند سپردن اراده و زندگیمان به خداوندی که خود درک می کنیم ، پیشروی کنیم ، بایست بر روی غلبه کردن به اعتقادات منفی یا مفاهیم نادرستی که از لغت (( خدا )) داریم ،کار کنیم . · آیا لغت (( خدا )) یا حتی مفهوم آن باعث ناراحتی من می شود ؟ منبع این ناراحتی چیست ؟ · آیا هرگز اعتقاد داشته ام که خدا باعث اتفاقات وحشتناک برای من شده یا اینکه مرا تنبیه می کند ؟ آنها چه بوده اند ؟ کتاب اصلی ما پیشنهاد می کند که درکی از نیروی برتر برای خود برگزینیم که بخشنده مهربان ، و بزرگتر از خودمان باشد . این دستورالعمل می تواند هر تعداد درک مختلفی که از خداوند در انجمن وجود دارد را شامل گرددو کسی را حذف نکند . اگر درک ما از خداوند همان اصول روحانی برنامه باشد ، این دستورالعمل صدق می کند . اگر درک ما از (( خداوند )) یک نیروی شخصی باشد یا موجودی باشد که می توانیم با او ارتباط برقرار کنیم ، باز هم این دستورالعمل صدق می کند . ضروری است که ما شروع به تفحص کرده و درکمان را ارتقاء دهیم . راهنمایمان می تواند در این فرآیند به ما کمک زیادی بکند . · درک ما امروز از نیروی برتر از خود چه می باشد ؟ · امروز نیروی برتر من چگونه در زندگیم کارمی کند؟ خیلی مهم است دریابیم نیروی برترمان چه مفهومی برای مان دارد ، اما مهمتر از آن اینست که با آن نیرو ارتباط برقرار کنیم این کار را می توان به انواع مختلف انجام داد . اول از همه نیاز است که با این نیروی برتر ارتباط داشته باشیم . بعضی از ما اسم این کار را دعا می گذاریم ، و بعضی دیگر انرا چیز دیگری می نامیم . نیاز نیست که این ارتباط حتماً رسمی یا لغوی باشد . دوم اینکه ما بایست باز باشیم و اجازه دهیم نیروی برتر مان نیز با ما رتباط برقرار کند . اینکار را می توان از طریق توجه کردن به احساساتمان ، عکس العملهای مان و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ می دهد ، انجام داد. یا ممکن است طریقه شخصی برای وصل شدن به نیروی برتر از خودمان داشته باشیم . ممکن است نیروی برترمان از طریق اعضاء دیگر جلسات معتادان گمنام با ما صحبت کند یا به ما کمک کند که راه درست را ببینیم . سوم اینکه ف لازم است ما به خود اجازه دهیم تا نسبت به خداوندی ه خود درک می کنیم ، احساس داشته باشیم . ما ممکن است عصبانی شویم ، ممکن است عاشق شویم ، ممکن است بترسیم ، ممکن است سپاسگزار باشیم . ایرادی ندارد که کل احساسات بشری را با نیروی برترمان در میان بگذاریم این به ما کمک می کند تا با نیرویی که به آن اتکائ کرده ایم احساس نزدیکی بیشتری کنیم و بدان اعتماد نماییم . · با نیروی برتر چگونه رابطع برقرار می کنم ؟ · نیروی برتر چگونه با من رابطه برقرار می کند ؟ چه احساسی نسبت به نیروی برتر دارم ؟ خیلی از ما ، وقتی که برای مدتی پاک می مانیم ، بر روی ارتقائ درکمان از نیروی برتر از خود کار کنیم . رشد درک ما نشانگر تجربه ماست . ما به بلوغی در درک خود از خداوند می رسیم که به ما صلح و آرامش می بخشد . به نیروی برترمان اعتماد می کنیم و نسبت به زندگی خوشبین هستیم . احساس خواهیم کرد زندگی ما توسط چیزی وراء فهم ما لمس گردیده ، و ما بخاطر این مسئله خوشنود و شکرگزار هستیم . به یکباره اتفاقی رخ خواهد داد که همه اعتقادات ما نسبت به نیروی برتر مان را به چالش می کشد ، یا مارا نسبت به اصل وجود این نیرو در کل مشکوک و دودل می سازد . این اتفاق ممکن است مرگ عزیزی ، یا یک بی عدالتی ، یا از دست دادن چیزی باشد . هر اتفاقی که باشد ، در ما احساسی به وجود می آورد مثل اینکه لگدی در شکم ما خورده ، و ما از درک آن عاجزیم . اگر چه ما از روی غریزه خود را کنار می کشیم ، ولی در اینجور موارد ما بیشتر از همیشه به نیروی برتر احتیاج داریم . رک ما از نیروی برتر در آستانه تغییرات اساسی قرار می گیرد . نیاز است که ما دائم دست کمک به سوی نیروی برتر دراز کنیم که اگر امکان درک دلیل آن اتفاق وجود ندارد حداقل قدرت پذیرش آن را به ما بدهد . لازم است که از او درخواست نیروی ادامه دادن را بکنیم . بتدریج رابطه خود را با نیروی برتر برقرار خواهیم کرد ، اما احتمالاً با شرایطی جدید . · آیا به خاطر تغییراتی که در اعتقاداتم در مورد ماهیت نیروی برتر رخ می دهد ، با خود در حال کشمکش هستم ؟ · آیا فهم کنونی من از نیروی برتر ، هنوز هم برایم کار می کند ؟ به چه تغییراتی ممکن است نیاز داشته باشد ؟ به همان نسبت که ما از درک نیروی برتر رشد می کند و تغییر می یابد ، در می یابیم مه نسبت به اتفاقات زندگیمان عکس العمل متفاوتی نشان می دهیم . ممکن است ببینیم با اتفاقات و شرایطی که در گذشته باعث ترس و دلهره ما می گردید ، خیلی شجاعانه و با شهامت روبرو می شویم . ممکن است با محرومیت هایی که داریم خیلی بهتر و متین تر کنار بیاییم . ممکن است دربیابیم که قادر هستیم قبل از اینکه دست به کار یا عملی بزنیم ، می توانیم تأمل کنیم و فکر نمایم . احتمالاً آرامتریم ، کمتر بطور لحظه ای تصمیم می گیریم ، و بهتر می توانیم آینده نگری کنیم . " سپردن ( واگذاری ) " ترتیبی که ما از آن طریق آماده می شویم تا اراده و زندگیمان را به خداوندی که درک می کنیم ، تسلیم کنیم ، بسیار مهم است . اکثر ما در می یابیم که اول اراده خود را به او سپرده ایم ، وبعد کمکم در طول مدت ، زندگیمان را . بنظر می آید که راحتتر می توانیم طبیعت مخرب اراده شخصی خود را تشخیص دهیم و نیاز به سپردن آن را درک نماییم . قسمت مشکل تر درک نیاز به سپردن زندگی و فرآیند تسلیم کردن آن است . برای اینکه راحتتر بتوانیم به نیروی برتر خود اجازه دهیم تا مراب زندگیمان باشد ، نیاز داریم تا اعتماد خود را بسط و توسعه دهیم . مکن است برای سپردن اعتیادمان مشکلی نداشته باشیم ، اما بخواهیم کنترل زندگی مان را در دست خود نگه داریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم تا مسائل مالی خود را به او بسپاریم ، اما اعتماد نکنیم که روابطمان را به او بسپاریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که همسرمان را به او بسپاریم ، ولی اعتماد نکنیم که فرزندمان را به او بسپاریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که سلامتی مان را به او بسپاریم . اما مسائل مالی خود را نه . اکثر ما برای رها کردن کامل مشکل داریم . ما فکر می کنیم که می توایم به نیروی برتر خود اعتماد کنیم تا قسمتهای خاصی از زندگی مان را به او بسپاریم . اما به محض اینکه ترس بر ما غلبه شود یا مسائل به دلخواه پیش نروند ، فوری کنترل را دوباره به دست خود می گیریم . لازم است که ما پیشرفت خود را در این فرآیند را بررسی کنیم : · مفهوم مراقبت برای من چه می باشد ؟ · سپردن اراده و زندگی به خداوندی که خود درک می کنم ، برای من چه مفهومی دارد ؟ · زندگی من چه شکلی ممکن است تغییر کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به نیروی برتر بسپارم ؟ · چگونه به نیروی برتر اجازه می دهم تا در زندگی من تأثیر گذارد ؟ · نیروی برتر چگونه مراقب اراده و زندگی من خواهد بود ؟ · آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده ام ، از سر راه خداوند کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم ؟ توضیح دهید . · آیا مواقعی بوده که قادر بوده ام ، از سر راه خداوند کنار بروم و نتیجه کاری را به او بسپارم ؟ توضیح دهید . جهت سپردن اراده و زندگی مان به نیرو برتر، ما باید یک رشته کارها را انجام دهیم . اکثر ما در یافته ایم که بهتر است بطور مداوم این تصمیم را رسماً تجدید کنیم . ممکن است که ما بخواهیم از این جمله کتاب پایه که می گوید (( اراده و زندگیم را به تو می سپارم . مرا در بهبودیم راهنمایی کن . و به من نشان بده که چگونه زندگی کنم . )) استفاده کنیم . این جمله می تواند خلاصه درک خیلی از ما از مفهوم قدم سوم باشد . اگر چه ما بطور حتم آزادیم که لغات خاص خود را استفاده کنیم ، یا راه دیگری جهت اقدام انتخاب کنیم . اکثر ما اعتقاد داریم هر روزی که از مصرف پرهیز می کنیم . یا پیشنهاد راهنمایمان را می پذیریم ، در واقع جهت به عمل در آوردن تصمیم خود برای سپردن اراده و زندگیمان به نیروی برتر ، اقدام کرده ایم . · چگونه برای سپردن ، عمل می کنم ؟ آیا از لغات خاصی بطور منظم استفاده می کنم ؟ آنها چه هستند ؟ " اصول روحانی " با توجه به ذات روحانی قدم سوم ، ما بر ابتدا بر روی تسکیم و تمایل تمرکز می کنیم . پس از آن می بینیم که امید چگونه به ایمان و اعتماد تبدیل می گرد و در نهایت متوجه می شویم که اصل روحانی تعهد به قدم سوم گره خورده است . برای ما وقتی که همه چیز همانگونه که می خواهیم پیش می رود ،تمرین اصل روحانی تسلیم خیلی آسان است. در واقع وقتی که همه چیز به نرمی و خوبی پیش میرود، احتمالاًاین باور که همه چیز تحت اختیار و کنترل ماست و به تمرین اصل تسلیم نیاز نداریم ، برایمان پیش می آید . زنده نگه داشتن اصل روحانی تسلیم و واگذاری به مراقبت خداوند به آنگونه که او را درک می کنیم ، در روح و فکرمان برای ما ضروری می باشد ، حتی وقتی که همه چیز خوب و درست پیش می رود . · چه کارهایی جهت تقویت و تحکیم ، تصمیمی که برای سپردن اراده و زندگی ام به مراقبت نیروی برتر گرفته ام ، انجام می دهم ؟ · قدم سوم چگونه به من کمک می کند تا اصل تسلیم که در قدم یک ودو تمرین کرده ام را تقویت کنم و توسعه دهم ؟ ما معمولاً بیشترین تمایل را پس از تسلیم شدن تجربه می کنیم . تمایل اغلب به دنبال احساس یأس یا در گیری برای کنترل نیز بوجود می آید . اگر چه ما می توانیم اصل روحانی تمایل را قبل از اینکه به آن نیاز پیدا می کنیم ، تمرین نماییم تا در حد امکان از تجربه دردهای غیر لازم اجتناب کنیم . · تاکنون به چه راه هایی تمایل خود برای بهبودی را نشان داده ام ؟ · آیا در بهبودی خود بر علیه خود می جنگم ، فکر می کنم چه اتفاقی بیفتد اگر تمایل پیدا کنم که بگذارم بهبودی بر آن قسمت از زندگیم مستولی شود ؟ پیشرفتی روحانی از امید به سوی ایمان و اعتقاد در قدم سوم موجود می باشد . ما با امیدی که توسط قدم دو برایمان بوجود آمده ، قدم سوم را شروع کردیم . امید از این اگاهی و دانش که زندگی ما سرشار از امکانات و احتمالات است و هیچ چیز یقین و ابدی در آن وجود ندارد . وتوسط اولین نجواها و پیش بینی های حاکی از آن که ما نیز می توانیم به آرزوهای نهفته درقلب خود دست پیدا کنیم ، بوجود می آید . شک و دودلی ما در فرآیند تبدیل امید به ایمان از بین می رود . ایمان ما را بسوی عمل سوق می دهد . ما در واقع کارهایی را که افرادی که به آنها ایمان داریم به ما می گویند ، انجام می دهیم تا به آن چیزهایی که می خواهیم دست پیدا کنیم . در قدم سوم ایمان ، ظرفیت لازم برای تصمیم گرفتن و عملی ساختن آن را به ما می دهد . اعتماد نیز پس از اینکه ایمان را به کار گرفتیم شروع به اجرای نقش می کند . احتمالاً پیشرفت زیادی در راه رسیدن به اهداف خود داشته ایم و حالا برای ما مشهود است که ما می توانیم از طریق عمل مثبت و سازنده بر روی زندگی خود تأثیر بگذاریم . · چگونه امید ، ایمان و اعتقاد در زندگی من تبدیل به نیروهای مثبت گردیده اند ؟ · چه اعمال بشتری می توانم انجام دهم تا اصول روحانی امید ، ایمان و اعتقاد را در بهبودی خود بکار گیرم ؟ · چه مشهودات و مدارکی دارم که دیگر می توانم با دلگرمی به بهبودی خود اعتماد کنم ؟ اصل تعهد در اوج فرآیند روحانی در قدم سوم می باشد . تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن به خداوند ، و تکرار و تکرار این تصمیم به دفعات حتی اگر بنظر اید که اتفاق مثنتی رخ نمی دهد ، مفهوم کلی این قدم است . ما می توانیم اصل روحانی تعهد را با تأیید و تکرار تصمیم خود به صورت مداوم و منظم و به عمل در آوردن آن ،که به تصمیم مامعنا و مفهوم می بخشد ، تمرین کنیم . برای مثال باقی قدمها را کار کنیم . · اخیراًچه کاری کرده ام که نشان دهنده تعهد من به بهبودی و به کارگیری برنامه باشد ؟ ( برای مثال : آیا پست خدماتی در جلسات معتادان گمنام قبول کرده ام ؟ آیا موافقت کرده ام که راهنمای دیگر معتادان در حال بهبودی باشم ؟ آیا به رفتن در جلسات علیرغم هرگونه احساسی که داشته ام ، ادامه داده ام؟ آیا به کار کردن با راهنمای خود حتی اگر او حقیقت تلخی را به من گفته باشد یا راهکاری را به من پیشنهاد کرده باشد که مورد پسند من نبوده ، ادامه داده ام ؟ آیا راهکار او را انجام داده ام ؟ ) " حرکت به جلو " در حالیکه آماده می شویم تا به قدم چهارم برویم ، باید نگاهی به آنچه در قدم سوم به دست آورده ایم داشته باشیم . نوشتن درباره درک خود از هر قدم قبل از اینکه به قدم بعدی برویم به ما کمک می کند تا اصول روحانی مربوط به آنها قدم را بهتر و در حد سلولی درک کنیم. · آیا هیچ بهانه و دستاویزی برای تصمیم گرفتن جهت واگذاری و سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوند دارم ؟ · آیا احساس می کنم که اکون اماده هستم تا به او بسپارم ؟ · چگونه تسلیم در قدم یک به من در قدم سوم کمک می کند ؟ · جه اعمالی را در نظر دارم که جهت به کار گرفتن تصمیم خود به اجرا در آورم ؟ کار کردن باقی قدمها چگونه در این مقوله می گنجد ؟ ما کار خود در قدم سوم را با افزایش آزادی خود به پایان می بریم . اگر این قدم را دقیق و کامل کار کرده باشیم ، عمیقاً از درک این موضوع که دنیا بدون دخالت ما هم به کار خود ادامه خواهد داد ، تسلی می یابیم . مسئولیت گرداندن و اجرا همه کارها یک وزنه بسیار سنگینی است . و ما خوشحالیم که توانسته ایم ذات افکار و ایده های قدیمی خود پی برده ایم و حال تمایل داریم که از آنها دست برداریم و اجازه دهیم تا زندگی مان تغییر کند . حتی ممکن است دریابیم که تمایل داریم ریسک کنیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ وقت شهامت انجام آنها را نداشته باشیم ، چون از اینکه نیروی برتر از ما مراقبت می کند ؛ احساس امنیت و اطمینان می کنیم . بعضی از مردم قبل از اینکه تصمیم مهمی بگیرند ، صبر و تحمل می کنند و توسط روحانیت خود زمین گیر می شوند . اما ما به منبع نیروی خود مراجعه می کنیم ، و از نیروی برتر از خودمان دعوت می کنیم تا در زندگی ما کار کند ، و وقتی که مطمئن می شویم در راه درست قرار داریم به جلو حرکت می کنیم. حال نیاز است که ما یک قدم دیگر در راه بهبودی برداریم ، کاری که تصمیم قدم سوم ما را به واقعیت در می آورد . حال زمان آن است که یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه تهیه کنیم . تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به معــــتادان♠گمـــــــنامnarcotics anonym مي باشد . كد نويسي و گرافيك قالب توسط : تم ديزاينر قدم چهارم (( ما یک ترازنامه اخلاقی و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم )) اکثر ما چون می خواستیم مصرف مواد مخدر را قطع کنیم به معتادان گمنام آمدیم . ما احتمالاًدرباره اینکه با آمدن به جلسات معتادان گمنام در حال شروع چه کاری هستیم و یا در آغاز یک برنامه بهبودی هستیم ، زیاد فکر نکرده بودیم . اما اگر تاکنون به دست آورد این برنامه توجه نکرده اید ، شاید الان وقت آن باشد که تأمل کنید و در این باره فکر کنید . ابتدا باید از خود بپرسیم که از بهبودی چه توقعی داریم . اکثر ما به این سؤال اینگونه پاسخ می دهیم که ما فقط خواهان آسایش ، نشاط ، و آرامش هستیم . یا فقط می خواهیم که بتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم . اما چگونه می توانیم خود را دوست داشته باشیم وقتی که حتی نمی دانیم که کی هستیم ؟ قدم چهارم ابزار لازم جهت شناخت خود ، و اطلاعات مورد نیاز برای دوست داشتن خود را به ما نشان می دهد . همینطور چیزهای دیگری که ما از برنامه توقع داریم ، مانند آسایش ، نشاط و آرامش را به ما ارائه می کند . قدم چهارم جلودار و بوجود آورنده دوره جدید بهبودی ما است . از قدم چهارم تا قدم نهم را می توان فرایندی در درون یک فرآیند نامید . ما از اطلاعاتی که در قدم چهارم بدست می آوریم ، برای کار کردن قدمهای پنجم ، ششم ، هفتم ، هشتم و نهم استفاده می کنیم . این فرآیند قرار است که بارها و بارها در بهبودی ما تکرار شود . مثالی برای این فرآیند است که بسیار مناسب می باشد . ما همانند یک پیاز هستیم . هر بار که قدم چهارم را کار می کنیم ، یک لایه پوست را از خود دور می کنیم و به مغز و اصل خود نزدیکتر می شویم . هر یک از لایه های پوست پیاز نشانگر یک لایه انکار ، بیماری اعتیاد ، نواقص شخصیتی و خساراتی است که به بار آورده ایم . مغز پیاز نشانگر روح سالم و نابی است که در اعماق وجود همه موجود می باشد . هدف ما در بهبودی رسیدن به بیداری معنوی است و با شروع این فرآیند به آن نزدیک می شویم . هر بار که این راه را طی می کنیم بیماری معنوی ما کمی بیشتر می شود . قدم جهارم روشی برای پیدا کردن شناخت از خود است ، و همانقدر که به ما کمک می کند تا ذات خطاهای خود را ببینیم ، همانقدر هم کمک می کند تا با نقاط قوت و داشته های خود آشنا شویم . فرآیند ترازنامه نویسی نیز راهی بسوی آزادی می باشد . ما از آزاد بودن مدتهامحروم بوده ایم ، شاید حتی در تمام طول عمر خود ،اکثر ما کشف می کنیم که مشکلات ما از زمانی که برای اولین بار ، مواد مخدر مصرف کردیم شروع نشد ، بلکه خیلی قبل از آن و وقتی که دانه اعتیاد در وجود ما کاشته شد ، آغاز گردید . ممکن است ما خیلی قبل از آنکه برای اولین بار مواد مخدر مصرف کنیم ، احساس انزوا و متفاوت بودن را تجربه کرده باشیم . درحقیقت ، آنجه که ما احساس می کردیم و نیروهایی که ما را به جلو می راند کاملاًبا اعتیادما در تضاد و دشمنی بود ، و آرزوی ما برای تغییر احساساتمان و مطیع کردن آن نیروها بود که ما را برای اولین بار مصرف رهنمون ساخت . ترازنامه ما دردها و درگیری ها حل نشده در گذشته مان را برای ما عریان می سازد نا در اختیار آنها نباشیم . ما حق انتخاب داریم و تا حدی به آزادی دست یافته ایم . این قسمت از راهنمای کارکرد قدمها در واقع 2 قسمت مجزا می باشد . قسمت اول این متن از طریق راهنمایی ما در کاوش انگیزه هایمان برای کارکرد این قدم و درک مفهوم آن ، کمک می کند تا برای کارکرد این قدم آماده شویم . و قسمت دوم ما را برای نوشتن یک ترازنامه بی باکانه و جستجوگرانه راهنمایی می کند . " انگیزه ها " اگر چه انگیزه ما برای کار کردن قدم چهارم به اندازه خود کار کردن این قدم اهمیت ندارد. اما ممکن است دریابیم که جهت پیدا کردن و دفع هر گونه دستاویز و بهانه ای که برای کارنکردن این قدم داریم ، مفید است و ما را به تفکر درباره منافع کارکرد این قدم وادار می کند . · آیا درباره منافع کارکرد این قدم وادار می کند . · آیا هیچ دستاویز یا بهانه ای برای کار نکردن این قدم دارم ؟ آنها چه هستند ؟ · منافعی که ممکن است از طریق نوشتن یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه برایم حاصل شود ، چه می باشند ؟ · چرا نباید کار کرد این قدم را به تعویق نیانداختن آن چیست ؟ · منافع به تعویق نیانداختن ان چیست ؟ " جستجوگرانه و بی باکانه " این عبارتی است که اکثر ما را از هر چیز گیج می کند . ما احتمالاًدرک می کنیم که (( جستجوگرانه )) چه معنی می دهد ، اما (( بی باکانه )) را چطور ؟ ما چگونه می توانیم بر همه ترسهایمان غالب شویم ؟ ممکن است فکر کنیم برای این کار به سالها وقت نیاز داریم ، در صورتی که لازم است ما فوری به نوشتن ترازنامه اقدام کنیم . نوشتن یک ترازنامه بی باکانه ، به این معنی است که ما باید علیرغم همه ترس هایمان این کار را شروع کنیم . به این معنی است که علیرغم احساسی که نسبت به این کار داریم ، شهامت انجام آنرا داشته باشیم . به این معنی است که شهامت صادق بودن ، حتی در مواقعی که در درون به خود می پیچیم و قسم می خوریم آنجه را که می نویسیم باید با خود به گور ببریم را داشته باشیم . به این معنی است که عزم کرده بایم که آنرا کامل و فراگیر به اتمام برسانیم ، حتی وقتی که به نظر می آید که به اندازه کافی نوشته ایم . به این معنی است که ایمان لازم جهت اعتماد به این فرآیند و اعتماد به نیروی برترمان را داریم ، و اینکه او توانایی لازم برای گذر از این برهه و فرایند را به ما خواهد داد. باید این واقعیت را پذیرفت ؛که این قدم به کار زیادی نیاز دارد . و اینکه پایانی بر تکمیل آن متصور نیست . ما می توانیم آن را در قسمتهای مختلف و منظم ، کم کم انجام دهیم تا به پایان رسد . تنها مسئله مهم این است که در این کار تداوم داشته باشیم . بعضی وقتها ، مدت پاکی ما می تواند برعلیه ما کار کند : مثلاً وقتی که ما از تشخیص ترس خود از ترازنامه نویسی اجتناب می کنیم . خیلی از ما که قدم چهارم را بارها کار کرده ایم با اینکه می دانیم کار کردن آن می تواند یک موهبت باشد ، باز هم از انجام آن سرباز می زنیم . ممکن است که ما فکر کنیم چون این فرایند را خیلی خوب می شنایم ، دیگر نباید از انجامش هیچ ترسی داشته باشیم . اما لازم است که ما به خود اجازه ترسیدن هم بدهیم ، اگر واقعاً این احساسی است که داریم . ما ممکن است ترسهایی داشته باشیم که ریشه در تجارب قبلی ما از قدم چهارم داشته باشد . ما می دانیم که ترازنامه نویسی به معنای تغییر در زندگیمان می باشد . ما می دانیم که اگر نوشتن ترازنامه ، خصوصیات مخربی را آشکار سازد ، دیگر ما نمی توانیم به ان رفتار بدون اینکه درد بسیاری را تحمل کنیم ، ادامه دهیم . بعضی مواقع کار به معنی رها ساختن چیزی در زندگیمان خواهد بود – مثال رفتاری که می کنیم بدون ان نمی توانیم ادام دهیم : مثلاً یک رابطه ، یا شاید یک رنجش که آن را با خود حمل کرده و از آن به شدت مراقبت کرده ایم تا جایی که در واقع به شکل بیمارگونه ای برای ما به صورت یک منبع اطمینان خاطر و آسایش درآمده است . ترس از رها ساختن چیزی که به آن وابستگی پیدا کرده ایم ،علیرغم اینکه به آن تا چه حد مشکوک و بدبین باشیم ، باز هم یک ترس کامل و واقعی است . ما نمی توانیم اجازم دهیم که ما را متوقف کند . ما باید با آن روبرو شویم و با شهامت عمل کنیم . ما همچنین ممکن است مجبور شویم بر مانعی که توسط عدم تمایل مان برای آشکار شدن ابعاد بیشتری از بیماران رشد کرده باشد ، غلبه کنیم . اکثر اعضای ما که مدتی پاکی دارند ، در مشارکتهای خود می گویند که پس از مدتی پاکی نوشتن ترازنامه باعث شده تا پی ببرند که اعتیاد انها ریشه دوانیده و بر روی زندگی آنها سایه انداخته به شکلی که در واقع هیچ قسمت از زندگی انها در امان نبوده است . این تشخیص در ابتدا باعث احساس بهت و وحشت می گردد . ما تعجب می کنیم که چطور امکان دارد ما هنوز اینقدر بیمار باشیم . ایا این همه کوشش برای بهبودی فقط به درمانی ظاهری ختم گردیده ؟ ابته که چنین است . ما فقط به زمان نیاز داریم تا بخاطر آوریم . راهنمای ما خوشحال خواهد شد که به ما یاداوری کند . بعد از اینکه ما به اندازه کافی زمان داشتیم تا مواردی را که ترازنامه برایمان اشکار می کند پذیریم ، احساس می کنیم که به آرامی امید جایگزین بهت و وحشت می گردد . بهر حال ترازنامه نویسی همیشه بنیانگذار یک فرآیند تغییر و آزادی می باشد . · آیا از کار کردن این قدم می ترسم ؟ ترس من از چیست ؟ · برای من جستجوگر و بی باک چه مفهومی دارد ؟ · آیا با راهنمایم کار می کنم و با دیگر معتادان صحبت می کنم ؟ چه اقدامات دیگری انجام می دهم تا اطمینان حاصل کنم که میتوانم با مسائلی که در ترازنامه بر من اشکار می شود روبرو شوم ؟ " ترازنامه اخلاقی " اکثر ما سوابق ناخوشایند متعددی در رابطه با مفهوم لغت اخلاقی داریم . این لغت برای ما به معنی چسبیدن به یک سری معیارهای خشک و بی روح رفتاری بود . یا ممکن است باعث شود ما به بعضی از افراد که آنها را متقی و بااخلاق می دانیم ، فکر کنیم . کسانی که آنها را بهتر و برتر از خود می دانیم . شنیدن این لغت ، ممکن است اشتیاق ما برای سرکشی و آشوب بر علیه اخلاقیات اجتماعی و یا رنجش ما از مقامات را که هرگز از اخلاق و رفتار ما راضی نمی شدند را بیدار و زنده کند . اینکه کدام یک از این موارد درباره شخص ما صدق می کند مسئله ای است که ما باید شخصاً آن را تعیین کنیم . اگر هر یک از موارد مذکور در مورد ما حقیقت داشته باشد ، می توانیم ناراحتی خود را از طریق نگاهی متفاوت به اخلاق ، کاهش دهیم . در معتادان گمنام ، و در این قدم ، لغت اخلاقی هیچ ربطی به محدودیت های رفتاری ، معیارهای اجتماعی ، و یا قضاوتهای مقامات ندارد . ترازنامه اخلاقی ، چیزی است که ما از آن استفاده می کنیم تا اخلاقیات ، ارزشها و اصول شخصی خودمان را شناسایی و کشف می کنیم و مجبور نیستیم که به هیچ وجه آنها را با ارزشها و اصولهای دیگران ربط می دهیم . · آیا لغت (( اخلاقی )) مرا آزار می دهد ؟ چرا ؟ · آیا تفکر درباره توقعات جامعه مرا آزار می دهد و می ترسم که نتوانم هیچوقت خود را با آن تطبیق دهم ؟ · چه ارزشها و اصولی برای من مهم هستند ؟ ترازنامه ای از خودمان قدم چهارم از ما می خواهد تا ترازنامه خودمان را بنویسیم ، نه ترازنامه دیگران را . ما وقتی که شروع به نوشتن می کنیم و نگاهی به رنجشها ، ترسها ، اعتقادات و رازهایمان می اندازیم ، درمی یابیم که اکثر آنها به افراد دیگر و یا بعضی وقتها به سازمانها و نهاد مربوط هستند . مهم است تا بدانیم که ما آزاد هستیم تا هرچه که نیاز است در مورد دیگران بنویسیم ، به شرطی که ما را به پیدا کردن نقش خودمان رهنمون سازد . در حقیقت اکثر ما ابتدا نمی توانیم نقش خود را از نقش دیگران تمیز دهیم ، و از راهنمای ما باید در این مورد به ما کمک کند . اصول روحانی در قدم چهارم ما همه اصول روحانی که در سه قدم گذشته شروع به تمرین کرده ایم ، را فرا می خوانیم . اول از همه ، ما باید تمایل داشته باشیم تا قدم چهار را کار کنیم . نیاز است که ما بطور دقیق و حتی وسواسی با خودمان صادق باشیم ، باید در مورد هر چیزی که می نویسیم ، فکر کنیم و از خود بپرسیم که آیا حقیقت را نوشته ایم یا نه . نیاز است که ما به اندازه کافی شهامت داشته باشیم تا به ترسهایمان روبرو شویم و از میان آنها بگذریم . در نهایت ایمان و اعتقادمان به ما کمک می کنند تا در مواقعی که با مشکل روبرو می شویم و می خواهیم دست از نوشتن برداریم ، باز هم به راهمان ادامه دهیم . · تصمیم به کار کردن قدم چهارم به چه شکلی نشانگر شهامت اعتماد ، ایمان ، صداقت و تمایل من است ؟ ترازنامه دفتر یا هر وسیله ای که بر سر آن با راهنمایتان جهت نوشتن ترازنامه موافقت کرده اید را آماده کنید . در مکانی راحت بنشینید . هر چیز ممکن است باعث انحراف افکارتان بشود را از محیط دور سازید . برای داشتن توان اینکه جستجوگر ، بی باک ، و دقیق باشید دعا کنید . فراموش نکنید که در طی دوران این فرآیند با راهنمای خود در تماس باشید . در نهایت برای اینکه از محدوده سؤالات این کتاب فراتر هم بروید ، و به چیزی که فکر می کنید ارزش نوشتن در ترازنامه را دارد بپردازید ، آزاد هستید و می توانید این کار را انجام دهید . رنجشها اگر که احساسات کهنه را دوباره حس می کنیم و قادر نیستیم رها کنیم ، یا وقتی که نمی توانیم چیزی که ما را ناراحت می کند را ببخشیم و فراموش کنیم . مطمئناً رنجش داریم که ما به دلایل مختلفی رنجشهایمان را در قدم چهارم لیست می کنیم . اول به خاطز اینکه کمک می کند خشم و عصبانیت های قدیمی را که بر زندگی امروز ما هم تأثیر می گذارند را رها کنیم . دوم ، کاوش در رنجهایمان کمک می کند تا راههایی را که از آن طریق خودمان باعث بوجود آمدن دلخوری برای خود می شدیم ، بخصوص در مواقعی که توقع بیش از حد از دیگران داشته ایم ، را شناسایی کنیم و در نهایت لیست کردن رنجشهایمان ، راهها و الگوهایی که باعث در دام افتادن و گیرکردن ما در چرخه خشم و تأسف به حال خود می شدند را بر ما آشکار می سازد . · از چه کسانی رنجش دارم ؟ ( توضیح دهید چه اتفاقی یا شرایطی باعث این رنجش شد ) · از چه سازمانهایی ( مدرسه ، دولتی ، مذهبی ، اصلاحی ، مدنی ) رنجش دارم ؟ ( توضیح دهید چه اتفاق یا شرایطی باعث این رنجش شد ) · انگیزه ها و اعتقاداتی که باعث شد تا من در آن شرایط به این شکل عمل کنم ، چه بودند ؟ · ناصادقی من چگونه به شدت این رنجشها افزوده است ؟ · آیا از نگاه به نقش خود در شرایطی که باعث بوجود آمدن رنجش شده ، می ترسم ؟ چرا ؟ · رنجشهای من چگونه بر روی روابطم با خود ، دیگران و نیروی برتر تأثیر گذاشته ؟ · در رنجشهایم ، چه طرح ، زمینه ، یا ریشه ای را می بینیم که بارها تکرار شده ؟ احساسات ما می خواهیم احساساتمان را به همان شکل و طریقی که رنجشهایمان را بررسی کردیم ، بررسی نماییم : این به ما کمک می کند تا نقش خود را در زندگی کشف کنیم . بعلاوه اکثر ما تا آغاز پاکی خود به کلی احساس کردن را فراموش کرده بودیم و حال ، حتی اگر مدتی است که پاکیم ، اما هنوز در حال کشف راههای مختلفی هستیم که از آن طریق احساسات خود را سرکوب و خفه می کردیم . · احساسات شخصی خود را چگونه شناسایی می کنم ؟ · برای احساس کردن مجدد چه احساسی ، بیشترین مشکل را دارم ؟ · چرا سعی می نمودم که احساسات خود را سرکوب و خفه کنم ؟ · از چه ابزارهایی جهت انکار احساسات واقعی خود استفاده می کردم ؟ · چه کسی یا چه چیزی احساسی را در من برمی انگیخت ؟ آن احساسات چه بودند ؟ در چه موقعیتی بودم ؟ نقش من در هر یک از آن شرایط چه بود ؟ · چه انگیزه ها و یا چه اعتقاداتی داشتم که باعث می شدند من در آن شرایط ، بدانگونه عمل کنم ؟ · من با احساساتم وقتی که آن را شناسایی می کنم ، چگونه رفتار می کنم و در مورد آن چه کاری انجام می دهم ؟ گناه و خجالت در واقع دو نوع گناه و خجالت وجود دارد : یکی واقعی ، و یکی غیرواقعی . اولین نوع آن مستقیم از وجدان ما نشأت می گیرد و رشد می کند ، ما احساس گناه می کنیم چون کاری را برخلاف اصول مورد قبول خود انجام داده ایم ، یا به کسی صدمه زده ایم که از بابت آن خجالت می کشیم . اما نوع غیرواقعی آن ممکن است توسط شرایط گوناگونی به وجود آمده باشد که ما در آنها هیچ نقش یا تقصیری نداشته ایم . نیاز است تا ما به احساس گناه و خجالت خود نگاه کنیم تا بتوانیم اینگونه شرایط را جدا سازیم . لازم است ما فقط آن چیزی را که متعلق به ما است را تصاحب کنیم ، و از شر چیزهایی که مال ما نیستند رها شویم . · درمورد چه کسی یا چه چیزی احساس گناه یا خجالت می کنم ؟ شرایطی که باعث به وجود آمدن این احساسات شد را توضیح دهید . · کدامیک از این شرایط بدون آن که من در بوجود آمدنش نقشی داشته باشم ، باعث احساس خجالت در من شده ؟ · در آن شرایطی که من در آن نقش داشته ام ، انگیزه هایم چه بودند ، و یا چه اعتقاد و باوری باعث شد که بدانگونه عمل کنم ؟ · رفتار من چگونه به افزوده شدن احساس گناه و خجالت در من کمک میکند ؟ " ترس " اگر ما بتوانیم به بیماری اعتیاد ، عریان شده از علائم اولیه و ظاهری آن نگاه کنیم ، به این معنی که به آن جدا از مصرف موادمخدر یا رفتارهای اجباری دیگر نگاه کنیم و آشکارترین شاخصه های آن را حذف کنیم به باتلاقی مملو از ترس خودمحورانه می رسیم . ما از آزاد شدن یا تحت فشار احساسی شدید قرار گرفتن می ترسیم ، وبنابراین نصفه و نیمه زندگی می کنیم ، و زندگی می کنیم بدون اینکه کاملاً زنده باشیم . ما از هر چیزی که باعث برانگیختن احساساتمان شود می ترسیم . پس عقب می کشیم و منزوی می شویم . ما می ترسیم که دیگران ما را دوست نداشته باشند ، پس موادمخدر مصرف می کنیم تا حداقل با خودمان راحت تر باشیم . ما می ترسیم از اینکه در شرایط یا مسئله ای قرار گیریم که برایمان هزینه داشته باشد ، بنابراین دروغ می گوئیم ، کلک می زنیم ، یا دیگران را آزار می دهیم و به آنها صدمه می زنیم تا خودمان را حفظ و حمایت کنیم . ما از تنها شدن می ترسیم ، بنابراین از دیگران استفاده می کنیم و آنها را استثمار می کنیم تا از احساس تنهایی ، انزوا و مطرود شدن اجتناب کنیم . ما می ترسیم که از هرچیزی به اندازه کافی نداشته باشیم ،پس بنابراین خودخواهانه آن چیزهایی را که می خواهیم تعقیب و پیگیری می کنیم ، بدون اینکه در نظر داشته باشیم که در این فرآیند چه لطماتی می زنیم . بعضی اوقات در زمان بهبودی اگر چیز با ارزش و قابل اهمیتی به دست آوریم ، ممکن است ترس از دست دادن آن باعث شود تا بر سر اصول مصالحه یا سازش کنیم . ما لازم است که ترس خودمحورانه و خودخواهانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیرویی برای انهدام و خرابی نداشته باشد . · از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا ؟ · چه کارهایی برای پوشیده نگه داشتن ترسهایم انجام می دهم ؟ · چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ · نگاه کردن به ، یا افشاء شدن چه چیز ، بیشترین ترس را در من بوجود می آورد ؟ فکر می کنم در این صورت ، چه اتفاقی رخ خواهد داد ؟ · به خاطر ترسهایم ، چگونه خود را فریب داده ام یا به خودم کلک زده ام ؟ ادامــــه قدم چهارم |