مریم حیدر زاده - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148) +--- انجمن: شعر نو (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=150) +--- موضوع: مریم حیدر زاده (/showthread.php?tid=1153) |
مریم حیدر زاده - meshki - 2013-11-04 کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانهها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش وقتی آسمان بارانی است از زلال چشمهایش تر شویم کاش دلتنگ شقایقها شویم به نگاه سُرخشان عادت کنیم کاش شب وقتی که تنها میشویم با خدای یاسها خلوت کنیم کاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم فاصلههای میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم کاش مثل آب، مثل چشمه سار گونه نیلوفری را تر کنیم ما همه روزی از اینجا میرویم کاش این پرواز را باور کنیم کاش با حرفی که چندان سبز نیست قلبهای نقرهای را نشکنیم کاش هر شب با دو جرعه نور ماه چشمهای خفته را رنگی زنیم کاش بین ساکنان شهر عشق ردپای خویش را پیدا کنیم کاش رسم دوستی را سادهتر مهربانتر، آسمانیتر کنیم کاش اشکی قلبمان را بشکند با نگاه خستهای ویران شویم کاش وقتی آرزویی میکنیم از دل شفافمان هم رد شود مرغ آمین هم از آنجا بگذرد حرفهای قلبمان را بشنود RE: مریم حیدر زاده - NASIB - 2013-11-23 طاغتم را در کودکانه هایت ، با خط فاصله اندازه نگیر ....!! اگر می خواهی بدانی..!! چشمانت را ببند ..! و هر کجای این شهر لعنتی، که می خواهی ...!! فقط لحضه ای نفس بکش ...!! بوییدن و دیوانه شدن با من ..............!!!!! RE: مریم حیدر زاده - sadaf - 2013-11-26 آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم سردمهری بین که هر کس بر آتشم آبی نزد گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم سوختم از آتش دل در میان موج اشک شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم شمع و گل هم هر کدام شعله ای در آتشند در میان پاکبازان من نه تنها سوختم جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم RE: مریم حیدر زاده - sadaf - 2013-12-13 نام تو را آورده ام دارم عبادت می كنم گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت می كنم دستت به دست دیگری از این گذشته كار من اما نمی دانم چرا دارم حسادت می كنم گفتی دلم را بعد از این دست كس دیگر دهم شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت می كنم رفتم كنار پنجره دیدم تو را با ،،،،، بگذریم چیزی ندیدم ، این چنین دارم رعایت می كنم من عاشق چشم توام ، تو مبتلای دیگری دارم به تقدیر خودم چندیست عادت می كنم تو التماسم می كنی جوری فراموشت كنم با التماس اما تو را به خانه دعوت می كنم گفتی محبت كن برو ، باشد خداحافظ ولی رفتم كه تو باور كنی دارم محبت می كنم مریم حیدرزاده RE: مریم حیدر زاده - abbas - 2013-12-14 زندگی[ویرایش]
حیدرزاده که بینایی خود را بر اثر چند عمل جراحی در کودکی[۲] از دست داد، در اواخر دههٔ ۷۰ با نوشتن شعرهایی به سبک محاورهای و با بهکارگیری کلمات ساده و روان شهرت یافت. بسیاری از خوانندگان مانند علیرضا عصار در داخل ایران و همچنین خوانندگان فارسی زبان در بیرون از ایران از ترانههای او در آهنگهایشان استفادهکردهاند. مریم حیدرزاده دانشآموخته حقوق قضایی از دانشگاه تهران است. پدر او بازنشسته ارتش و مادر او هم کارمند بود ولی به خاطر نگهداری از وی مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد. مریم حیدرزاده ساکن سعادتآباد تهران است. RE: مریم حیدر زاده - sadaf - 2014-04-17 کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت، کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم مختصر بود؛ ولی ساده و پنهانی بود کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود مثل حافظ که پر از معجزه و الهام است کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود کاش دل ها پر افسانه نیما می شد و به یادش همه شب ماه چراغانی بود کاش اسم همه دخترکان، اینجا نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود کاش دنیای دل ما شبی از این شبها غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود دل اگر رفت شبی، کاش دعایی بکنیم راز این شعر، همین نکته پایانی بود RE: مریم حیدر زاده - sadaf - 2014-10-02 ا" مال کسي نيست"
اين زندگي غمزده غير از قفسي نيست تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست اینقدر نپرسید کجا رفت و کی امد اشعار پراکنده من مال کسی نیست (مریم حیدر زاده) |