انجمن بانیان بهبودی
عبورنفسها - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: عاشقانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=270)
+---- موضوع: عبورنفسها (/showthread.php?tid=1164)

صفحه‌ها: 1 2


عبورنفسها - sadaf - 2013-11-04

شاید زمانهای كمی كنارت باشم اما زمانهای زیادی را بیادتم شاید همیشه

زندگی تنها عبور نفس ها نیست، تداعى لحظه هایى است که بیاد عزیزان میگذرد

میخوام به سردی شبهام بخندم،میخوام به پوچی فردام بخندم،وقتی میبینمت با دیگرونی:تو اوج گریه هام میخوام بخندم،میخوام داد بزنم تنهای تنهام،میخوام وقتی میگم تنهام بخندم

میگن فاصله ها سردى میاره! نمى دونم چرا فاصله بین من و تو دلتنگى میاره


شبی از پشت یك تنهایی،

شبی برفی و بارانی،

خدا را با لهجه گلهای نیلوفر صدا كردم،

تمام شب،برای با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا كردم

همیشه و هرلحظه به یادت هستم...!


كلاغها گر چه سیاهند و آوازشان خوش نیست،اما آنقدر با وفایند كه شاخه های خشك درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذارند،تا قیامت كلاغتم رفیق....

.

اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی هرگز پولهایت را نشمار،قطره ای اشك بریز و دستهایی را كه برای پاك كردن اشكهایت میایند بشمار،این است



RE: عبورنفسها - NASIB - 2013-11-26

ر خاکستری ترین جاده های مه آلود
من راهی به سمت تو
جستجو می کنم
و بلند بلند شعر می گویم
بلکه از فرسنگ های فاصله
صدایم را بشنوی
و این تعبیر نازکی ست،
از آنچه که مرا به تو
پیوند می دهد
تا ببینی
که مظلومیتِ واژه ها
به حباب گونه بودنِ خیالِ من / چگونه رسمیت می بخشند..!



RE: عبورنفسها - رقیه - 2013-11-29

نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت

باز آواره ی تنهایم کنی بندازی در چاهت



RE: عبورنفسها - رقیه - 2013-11-30

[size=در چاله عجب نیست اگر کور افتاد
دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

large]

[color=#FF1493]می دانی؟

یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت

... ... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.


RE: عبورنفسها - sadaf - 2013-12-01

نم از حس دست های تو داغ

گیسویم در تنفس تو رها

می شکفتم ز عشق و می گفتم

هر که دلداده شد به دلدارش

ننشیند به قصد آزارش

برود، چشم من به دنبالش

برود، عشق من نگهدارش



RE: عبورنفسها - abbas - 2013-12-02

«از پریدن‌های رنگ و از طپیدن‌های دل// عاشق بی‌چاره هرجا هست رسوا می‌شود»
ناشناس



RE: عبورنفسها - abbas - 2013-12-02




RE: عبورنفسها - رقیه - 2013-12-02

می نویسم دفتری با اشک و آه
در شبی تاریک و غمگین و سیاه
می نویسم خاطرات از روی درد
تا بدانی دوریت با من چه کرد



RE: عبورنفسها - رقیه - 2013-12-04

من و تو دور شدیم اینقدَر چرا از هم‌؟
غریبه باهم‌، دشمن به هم‌، جدا از هم‌
اگر به هم نرسیدیم بی‌خیال شدیم‌
ولی جدا که نکردیم راه را از هم‌
که برنگردی و دیگر نگاه هم نکنی‌
بپاشی اول بازی زمینه را از هم‌
تمام اینهمه مثل کلاف سردرگم‌
ولی به سادگی قهر بچه‌ها از هم‌
تو هم شکسته‌ای و مثل من پر از زخمی‌
چه شد، من و تو به هم خورده‌ایم یا از هم‌...؟
اگر قبول نداری نگاه کن به عقب‌
جدا شده جایی ردّ پای ما از هم‌
چه در میانه‌ی این راه اتفاق افتاد
فرار کرد خطوط دو ردّ پا از هم‌
چقدر فاصله داریم ما دو تا با هم‌
چقدر فاصله داریم ما دو تا از هم



RE: عبورنفسها - رقیه - 2013-12-05

روزی تو پیدا میشوی،وقتی که شاعر میشوم...

من درخیابانهای گیج،روزی مسافر میشوم...

حس میکنم درچشم تو هرشب دلم گم میشود...

امادوباره عاشقی را بنده منکر میشوم...!

در کوچه های چشم تو من عشق را گم میکنم...

دنبال عشقم میروم،مرغ مهاجر میشوم...

حوای مصرع های من دارد هوای آدمت...

با گندم موهای تو،من باز کافر میشوم...!



در طرح لبهای تو من،یک شعر خاموشم ولی..

من عاشق چشمان تو در بیت آخر میشوم...

این خط و این هم یک نشان،وقتی تو پیدامیشوی...

من بهترین گوینده ی شعر معاصر میشوم...!