25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=233) +---- انجمن: قدم دهم (راهنمای کارکردقدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=243) +---- موضوع: 25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ (/showthread.php?tid=1188) |
25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ - mehdiast - 2013-11-04 · آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟
RE: 25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ - mohammad - 2014-08-18 هرگز خداوند انسان را خلق نکرده برای رنج بردن ،رنج و درد نشان شعور است . درد و رنج یک علامت است مثل آمپر در خودرو ،باید به آن توجه کرد .می چسپیم به درد و رنج پس درد می کشیم به شادی نمی چسپیم اما به درد رنج چرا سفت می گیریم تا رها نشود . با درد و رنج هماهنگ هستیم ولی با شادی و لذت واقعی هماهنگ نیستیم RE: 25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ - mohsen..yazd - 2014-08-31 بيماري اعتياد بر همه زندگي من جسمم روحم روانم تاپير گذاشته بود و بخاطر همین دردهای زیادی رو تحمل کردم. RE: 25-· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟ - amirjavadi - 2020-11-09 25__14_بله،بواسطه سالهامصرف بی رویه وافراط گرانه انواع موادمخدر،از نظرجسمی دچاربیماریهای گوناگونی شدم ودردها ومرضهای متفاوتی پیداکردم مانند:ناراحتی معده،ازدست دادن دندان هایم، پادردوکمردردشدید،دردهای استخوانی خصوصأدرناحیه زانوها،ازبین رفتن دیدچشمهایم وهمچنین ناراحتی های روده وکبد..... ازنظرروانی هنوز هم نور زیاد وصداهایی با تن بالا بوق وصدای ترقه آزارم میدهند بی حرمتی وبی ادبی نسبت به بزرگترها واشتغال فکری تلفن های ناشناس وگاهی اوقات هم بیدلیل درهول واضطراب بودن رنجم میدهند. ازنظرروحانی هم زمانی که بامرضم زندگی میکنم ودچار روابط نادرست و ناسالم میشوم کلا خدارافراموش میکنم گاهابخاطرهیچ دروغ میگویم فقط برای اینکه طرف مقابلم خوشش بیاید والکی ازآنهاتعریف میکنم وکلااعمالی که باعث میشوندازروحانیت دورشوم.گاها احساس عقل کل بودن بمن دست میدهد وخودمحور میشوم.هرگاه که ازمسیر بهبودی دورمیشوم خصوصادراین گونه مواردنه تنها رنج میبرم بلکه خودبخود به انزوا وتنهایی هم کشیده میشوم.? |