انجمن بانیان بهبودی
27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن الانان(خانواده های الکلی ها) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=61)
+--- انجمن: قدم های دوازده گانه الانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=63)
+---- انجمن: قدم پنجم الانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=68)
+---- موضوع: 27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف (/showthread.php?tid=1506)



27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - mehdiast - 2013-11-06

27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف به دیگران؟



RE: 27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - NASIB - 2013-12-26

بهتر ااست بجای کلمه اعتراف از کلمه اقرار استفاده شود.من بعد از کارکرد قدم 5 حس خوبی داشتم و از بار سنگین احساس گناه ازاد شدم.اما باید بلافاصله اماده کارکرد قدم 6 میشدم...


RE: 27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - sadaf - 2014-01-31

پس از کارکردن قدم ۵ از اینکه به خدا اقرار کرده بودم حس خوب وسبک شدن داشتم اما حقیقتا در روزهای اول پس از کارکردن قدم ۵ کمی از قضاوت راهنمایم ترس داشتم هر چند که او مرا قضاوت نکرد وحتی مقداری از گذشته دردناک خویش را هم برای من بیان کرد تا من از حس ترس از قضاوت او رها شوم و درمورد اقرار به خودم پس از کارکرد این قدم سعی کردم ادامه زندگیم بنحوی باشد که موردی پیشامد نکند تا من احساسات منفی نسبت به خودم داشته باشم


RE: 27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - زهرا20 - 2014-10-07

با اعتراف به خدا احساس رها شدن احساس عشق خوشحالی
بعد از اعتراف به خودم انکارها کنار گذاشته میشه و میتونم همیشه با خودم صادق باشم
بعد از اعتراف به دیگران اعتماد کردن یاد میگیریم، و با غرور و نواقصمون آشنا میشویم

 


RE: 27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف - sabor - 2014-11-29

احساس عشق ونیاز به این انسانی که بعنوان راهنما سرراهم قرارگرفته زیراکه تازه اول راه بهبودی هستم من درجاده بهبودی به سمت کمال میروم ولی میدونم که هرگز کامل نمیشم چراکه انسان همواره ناقص بوده وخواهد بود ولی از این که تونستم نقص هام راببینم یعنی شهامت وشانس دیدن اونها را خدای مهربان به من داده به خودم غرور میکنم واز آرامش وعشقی که توزندگیم بوجود آمده لذت میبرم .