انجمن بانیان بهبودی
عاشقانه زيبا - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: عاشقانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=270)
+---- موضوع: عاشقانه زيبا (/showthread.php?tid=1612)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31


RE: عاشقانه زيبا - هادی - 2014-07-04

در خیالم هر شب...
تو حکومت داری...
پادشاه عشقی...
از من اما انگار،
یک امانت داری...
مدتی بود که حیران گشتم
و ندانستم آن چیست که من گم کردم...!
قاب عکسی شاید...
یا کتابی پر درد...
(یا رمانی از عشق!)
همه جا را گشتم...
مدتی سخت گذشت...
تا که یک روز
...شنبه ای بارانی
پر تشویش و پر از خیسی ها
زیر سقفی روشن...
تا نگاهی کردم
همه ی خستگی ام رفت به باد...
در دو چشم روشن
یافتم گمشده ام را آخر.....قلب من بود که پنهان کردی
در میان دو سیاهی، تا من
در تو پیدا کنم آن گمشده را
قلب من را به امانت بردی
باشد... اما... تو بگو
که چرا بازگرفتی از من تو نگاهت را پس؟!!
تو نگاهت را، قلبم را، عشق را
همه را دزدیدی
خنده ات را هم بردی
و نمی دانی هرشب
زیر نور مهتاب
بر لب گونه ی من می لغزی...
حالا می فهمم
که چرا از آن پس
بی قرارم...، از بس
که گرفتی تو نگاهت را پس...!
در خیالم هرشب...
تو حکومت داری...
یادت اما باشد
یک کسی هست در این نزدیکی
که تو قلبش را، احساسش را
به امانت داری...

 


RE: عاشقانه زيبا - sadaf - 2014-07-04

 
   بیایید دوست معمولی باشیم عشــق همه چیز رو خراب میکند

و

در “انتخاب واحد” زندگی... “صداقت”... پیش نیاز همه ی درسهاست


در من آدم برفی ای ست که عاشق آفتاب شده ...و این خلاصه ی همه داستان های عاشقانه جهان است....



RE: عاشقانه زيبا - mohsen..yazd - 2014-07-04

زیبا می شنوم آهنگِ زندگی را که میان دستانِ با طراوت

شوق نواختن دارد آه !

در تارو پود هر احساسی طنین انداز است

 


RE: عاشقانه زيبا - mohammad - 2014-07-04

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست،
عشق آن است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد که چرا خیس نشد!
 



RE: عاشقانه زيبا - mohsen..yazd - 2014-07-06

زیباترین لبخندها همان است كه به ناگهان بر چهره ای خاموش و غمگین نقش می بندد.


RE: عاشقانه زيبا - sadaf - 2014-07-06

دلم می خواست برای یکبار برای یکبارهم که شده دستهای 
مهربانت رابه امانت برروی شانه هایم بگذاری تا گرمی داشتن
تکیه گاهی مهربان راحس کنم .
صدای قدم هایت راکه میشنوم تمام صداها درنظرم بی معنا 
جلوه می کنند .
ای بهترین تمام لحظاتم. درسکوت روزهای زندگی ام ودرتاریکی
شبهای بی کسی ام ازتوسخن می گویم .
تمام لحظات دلتنگی ام بهانه ی تورامیگیرند
برای امدنت لحظه ها نیز لحظه شماری میکنند وبرای دیدن 
دوباره ات تمام دیده ها بی تابی .



RE: عاشقانه زيبا - mohsen..yazd - 2014-07-08

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت …


RE: عاشقانه زيبا - shakiba - 2014-07-08

اد تو همیشه همراهم هست ، همـــــــــــیشه !

اما وجودت دور است ...

نمیدانم چگونه بسازم؟! با یادت خیالى را؟!

یا با نبودت دلتنگى را؟!
اما تو ب من آموختی ک جای خالیت را پر نکنم ... Smile


RE: عاشقانه زيبا - هادی - 2014-07-09

(2014-07-04، 12:23 )جاوید نوشته است: در خیالم هر شب...
تو حکومت داری...
پادشاه عشقی...
از من اما انگار،
یک امانت داری...
مدتی بود که حیران گشتم
و ندانستم آن چیست که من گم کردم...!
قاب عکسی شاید...
یا کتابی پر درد...
(یا رمانی از عشق!)
همه جا را گشتم...
مدتی سخت گذشت...
تا که یک روز
...شنبه ای بارانی
پر تشویش و پر از خیسی ها
زیر سقفی روشن...
تا نگاهی کردم
همه ی خستگی ام رفت به باد...
در دو چشم روشن
یافتم گمشده ام را آخر.....قلب من بود که پنهان کردی
در میان دو سیاهی، تا من
در تو پیدا کنم آن گمشده را
قلب من را به امانت بردی
باشد... اما... تو بگو
که چرا بازگرفتی از من تو نگاهت را پس؟!!
تو نگاهت را، قلبم را، عشق را
همه را دزدیدی
خنده ات را هم بردی
و نمی دانی هرشب
زیر نور مهتاب
بر لب گونه ی من می لغزی...
حالا می فهمم
که چرا از آن پس
بی قرارم...، از بس
که گرفتی تو نگاهت را پس...!
در خیالم هرشب...
تو حکومت داری...
یادت اما باشد
یک کسی هست در این نزدیکی
که تو قلبش را، احساسش را
به امانت داری...

 



 


RE: عاشقانه زيبا - shakiba - 2014-07-10

 
بـ ـاران که می زند ، هـمه چیز تازه می شود حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .
مثل بـ ـاران های بی اجازه
وقت و بی وقت
درهوایم پراکنده ای
و من بی هوا
ناگهان خیسم از تو !