![]() |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست - شعری از شهریار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن داستان نویسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=249) +--- انجمن: عرفان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=250) +---- انجمن: شعر های عرفانی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=266) +---- موضوع: شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست - شعری از شهریار (/showthread.php?tid=2113) |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست - شعری از شهریار - meshki - 2013-11-24 شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست نو گل نازنین من تا تو نگاه میکنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست غفلت کائنات را جنبش سایهها همه سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست از غم خود بپرس کو با دل ما چه میکند این هم اگر چه شکوهی شحنه به شاه کردنست عهد تو (سایه) و (صبا) گو بشکن که راه من رو به حریم کعبهی "لطف آله" کردنست گاه به گاه پرسشی کن که زکوة زندگی پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست بوسهی تو به کام من کوه نورد تشنه را کوزهی آب زندگی توشه راه کردنست خود برسان به شهریار ایکه درین محیط غم بیتو نفس کشیدنم عمر تباه کردنس RE: شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست - شعری از شهریار - sadaf - 2013-12-02 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان تو ام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ؟ وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟ آسمان چون جمع مشتاقان، پریشان می کند در شگفتم من، نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟ «شهریارا» بی حبیب خود نمی کردی سفر راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟ شهریار RE: شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست - شعری از شهریار - abbas - 2013-12-07 بهش بگي دوسش داري پرو ميشه ميره
بهش بگي ازش بدت مياد نا اميد ميشه و ميره محبت کني خوشي ميزنه زير دلش و ميره محبت نکني ، از يکي ديگه محبت ميگيره و ميره خلاصه اومده که بره … خودتو خسته نکن |