عاشقی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268) +--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269) +---- انجمن: عاشقانه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=270) +---- موضوع: عاشقی (/showthread.php?tid=2564) |
عاشقی - abbas - 2013-12-02 پسر ها می دونن جنبش فمنیسم چیه، واسه همین ازش متنفرن، ولی دختر ها
نمی دونن جنبش فمنیسم چیه، واسه همین طرفدارشن RE: عاشقی - NASIB - 2013-12-02 تو می اندیشم به تو و تندی طوفان نگاهت بر من به خود و عشق عمیقت در تن به تو و خاطره ها که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم جام قلبم که به دست تو شکست من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟ به تو می اندیشم به تو که غرق در افکار خودی من در اندیشه افکار توام قانعم بر نگه کوته تو هر زمان در پی دیدار توام… RE: عاشقی - mojtaba_s - 2013-12-02 و من هنوز عاشقم
آنقدر که مي توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگيرد از اول تا آخر بي وفايي هايت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم آنقدر که مي توانم اسمت را روي تمام آبهاي دنيا بنويسم و باز هم جا کم بيا ورم آنقدر که مي توانم شب ها طوري به يادت گريه کنم که خدا جايم را با آسمان عوض کند! و من هنوز عاشقم آنقدر که ميتوانم چشم هايم را ببندم و خيال کنم: هنوز دوستم داري RE: عاشقی - sadaf - 2013-12-02 عشق امیری به شاهزاده گفت: من عاشق توام، شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است، امیر برگشت و دید هیچکس نیست، شاهزاده گفت: عاشق نیستی! عاشق به غیر نظر نمیکند RE: عاشقی - abbas - 2013-12-02 عشق يعن ي اميد، يعن ي طراوت باران، يعن ي سفيدي برف، يعني ساز زندگي و لبريز از خوشي،و عشق يعني راز زيستن!
RE: عاشقی - رقیه - 2013-12-03 در خیال دیگری میرفت و من چه عاشقانه
کاسه ی آب را پشت سرش خالی میکردم . . . RE: عاشقی - رقیه - 2013-12-03 یادمان باشدشایدشبی انچنان ارام گرفتیم که دیدار صبح فرداممکن نشد بس به امیدفرداهامحبت هایمان راذخیره نکنیم RE: عاشقی - sadaf - 2013-12-04 آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند گل ها تعجب می کنند و باران دلش آب می افتد ! گلم باشی … خار میشمو میرم تو دست هرکی بخواد بهت دست بزنه ! RE: عاشقی - رقیه - 2013-12-04 من دلم را که می تپد با تو ـ گرچه گمراه ـ دوست می دارم
با تو معدود خنده هایم را ـ گرچه کوتاه ـ دوست می دارم چشم خود را که دیده بود تو را، دست خود را که چیده بود تو را پای خود را که مدتی شده بود، با تو همراه دوست می دارم هر کسی را که دارد از تو نشان، همه را فارغ از زمان و مکان مثل عکس جوانی ات که در آن، شده ای ماه دوست می دارم غصه را در پی رمیدن تو، گریه را درپس ندیدن تو لحظه ای را که بعد دیدن تو ، می کشم آه ... دوست می دارم یادم آمد ... غزل که می گفتم ؛ دوست می داشتی و می خواندی به همین خاطر است شعرم را ، گاه و بی گاه دوست می دارم تو عیار محبتم شده ای دوستت دوست ، دشمنت دشمن هرکسی را که دوستت دارد، ناخودآگاه دوست می دارم RE: عاشقی - NASIB - 2014-03-06 گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد میتوان بغض کرد میتوان بارید! گاهی دور از چشم مداد رنگی ها هم میتوان نقاش شد میتوان آسمان داشت میتوان آبی شد.... اما گاهی دور از چشم گذشته نمی توان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد |