انجمن بانیان بهبودی
زندگی نامه علی رضا عباسی خطاط معروف ایرانی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن آموزش و اطلاعات عمومی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=327)
+--- انجمن: آموزشی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=328)
+---- انجمن: هنر (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=356)
+----- انجمن: خطاطی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=357)
+----- موضوع: زندگی نامه علی رضا عباسی خطاط معروف ایرانی (/showthread.php?tid=2630)



زندگی نامه علی رضا عباسی خطاط معروف ایرانی - mehrnaz - 2013-12-04

علی‌رضا عباسی وفات ۱۰۳۸ هجری قمری، خطاط برجسته و استاد خوشنویسی ایرانی بود که از طرف شاه عباس صفوی به لقب شاهنواز خان ملقب گردید. وی خط نسخ و ثلث را با استادی تمام می‌نوشت و در خط نستعلیق شیوه‌ای خاص داشت.این استاد بی‌نظیر، علاوه بر مهارت کامل در نستعلیق و ثلث در انواع خطوط نسخ و محقق و رقاع و ریحان و توقیع و تعلیق نیز استاد کامل و ماهری بوده است.

سال‌های اولیه زندگی
علی‌رضا عباسی نخست در تبریز شاگرد ملا محمد حسین تبریزی و علاء الدین محمد بن محمد تبریزی معروف به علاء بیک بود و خط ثلث و نسخ را نیکو می‌نوشت. پس از آنکه در زمان شاه محمد خدابنده پدر شاه عباس، ترکان عثمانی تبریز را به تصرف آوردند، علیرضا از آنجا بیرون آمده و به قزوین پایتخت دولت صفوی رفت و در مسجد جامع آن شهر منزل گرفت و به کار کتابت مشغول شد و قسمتی از کتیبه‌های آن مسجد را با چند قرآن در آنجا تمام کرد. امضاء یا رقم او در این زمان «علیرضا الکتاب» بوده و بدین رقم از سال ۹۸۱ تا ۹۹۰ کتابت از او دیده شده است. این هنرمند اولین بار هنگامی که مسجد جامع قزوین را با چندین کتیبه تزئین کرد، به‌شهرت رسید. وی در شروع سلطنت شاه عباس در خدمت سردار فرهاد خان از سرداران مهم آن روزگار بود.

فرهادخان هرروز قدر و اعتباری بیش از روز پیش نزد شاه عباس می‌یافت. اهل هنر از هر طبقه گرد فرهادخان جمع بودند و او چون علی رضا را هنرمندی توانادید وی را ملازم خویش ساخت. علی‌رضا ملتزم رکاب فرهادخان شد و در خدمت این سردار بکارهای هنری و کتابت اشتغال داشت و در بیشتر مأموریتها همراه وی بود و با فرهادخان بخراسان و مازندران رفت. فرهادخان از امرایی بود که در آغاز سلطنت شاه عباس بیش از هر کس ستاره اقبالش باوج کمال رسیده بود. لقب فرزندی هیچکس جز او نداشت مناصب و مأموریتهائی که در دهساله اول سلطنت این پادشاه نصیب او شد اسباب حقد و حسد و رشک اطرافیان گردیده بود. بالاخره در سال ۱۰۰۷ ه‍.ق به‌امر شاه عباس، الله وردیخان او را کشت. شهرت علی‌رضا در خدمت فرهادخان بجائی رسید که شاه هم بدو رشک می‌برد و در سال ۱۰۰۱ هجری هنگامیکه فرهادخان حضور شاه شرفیاب گردید علی‌رضا را از فرهادخان خواست.

زندگی در دربار صفوی
علی‌رضا روز پنجشنبه اول شوال سال ۱۰۰۱ ه‍.ق به خدمت شاه عباس درآمد و در زمره ندیمان مخصوص وی داخل شد و شاه جمعی از خوشنویسان مانند محمد رضا امامی و محمد صالح اصفهانی و عبدالباقی تبریزی را بدو سپرد تا زیردست او خط ثلث را بیاموزند. علیرضای عباسی تا پایان عمر در زمره مقربان و ندیمان مخصوص شاه بود و در سفر و حضر در سلک مقربان شرف اختصاص داشت و به تفقدات و انعامات و نوازشهای بی پایان شاهانه سرافراز و مفتخر و به لقب شاهنواز ملقب شد. محبت و علاقه شاه عباس به این مردهنرمند بدان پایه بود که گاه پهلوی او می‌نشست و شمعی به دست می‌گرفت تا علیرضا در روشنایی آن کتابت کند.

تقرب علی‌رضا روز بروز پیش پادشاه افزونتر و بهمین نسبت احترام وی نزد اطرافیان شاه بیشتر می‌شد اوحدی راجع به صادقی بیک در عرفات توشته است (وی مدتی در خدمت شاه عباس بمنصب کتابداری سرافراز بود تا زمانیکه مولانا علی‌رضا تبریزی خوشنویس این امر را جبراً قهراً از دست او در آورد) صادقی بیک که در عهد شاه اسمعیل ثانی (۹۸۴-۹۸۵ ه‍.ق) داخل کتابخانه سلطنتی و در زمان پادشاهی شاه سلطان محمد (۹۸۵-۹۹۵ ه‍.ق) به‌منصب کتابداری (رئیس کتابخانه) سرافراز شده بود. درین زمان منصب کتابداری را علی‌رضا از او گرفت ولی صادقی تا پایان عمر (۱۰۱۷ه‍.ق) مواجب کتابداری را از دیوان اعلی می‌گرفت .

ملا جلال منجم در وقایع سال ۱۰۱۰ه‍.ق چنین نگاشته است (به‌سبب شکایت کردن صادقی بیک کتابدار عتیق در سیاه چشمه «مازندران» از نادر العصری ملا میر علی ثانی مولانا علیرضا که مجدداً خدمت کتابداری و تمام نمودن کتاب خرقه که مشتمل خطوط استادان نادر و محتوی بر صور استادان مصور قادر بود به او رجوع شده بود فرستادند که این خرقه را با خطوط و صور نقاشان و مذهبان و صحافان برداشته به حضور آید و تاریخ کتاب خرقه نامی و تاریخ این تصویر خرقه مانی واقع شده). تاریخ تدوین مرقع خرقه سال ۱۰۰۶ه‍.ق می‌باشد که اکنون از این مرقع بی‌نظیر جز نامی در میان نیست. علی‌رضا در دربار شاه عباس مصدر کارهای هنری بود در سال ۱۰۱۰ه‍.ق ابینه استانه ثامن الحجج علیه السلام را تعمیر کردند شاه نظارت آنرا به‌عهده علی‌رضا واگذشت و کتیبه‌های صحن امام رضا وخواجه ربیع را به‌خط ثلث نگاشت و الواح زرین دور ضریح که به‌استادی مستعلی زرگر ساخته شده به خط نستعلیق وی زینت یافته است.

در سال ۱۰۱۷ه‍.ق به امر شاه عباس باتفاق شیخ بهائی و ملا جلال منجم برای تجدید بنای رصدخانه مراغه اقدام کرد. در سال ۱۰۲۰ه‍.ق خانه‌های اورا شاه به مبلغ سیصد تومان خرید و برای بنای مسجد در قسمت جنوبی میدان شاه تخصیص داد. و این مبلغ برای یک یا چند خانه در آن زمان مبلغ زیادی بوده است و از این قیمت می‌توان دریافت که علی‌رضا دارای چه زندگی وسیع و باتجملی بوده است و از وسعت فضای مسجد شاه وسعت منازل او را می‌توان قیاس کرد.

علی‌رضا هنرمندی متشخص و محترم و درمیان مقربان شاه عباس عزتی خاص داشت و این عزت تنها برای این بود که شاه او را امینی مخلص و خدمتگزاری با حقیقت می‌دانست و از قول اسکندر بیک ترکمان صاحب عالم آرا که خود منشی مخصوص بود عزت او نزد شاه به خوبی می‌توان دریافت. قاضی میراحمد منشی در گلستان هنر ضمن شرح حال مختصری که راجع به علی‌رضا نوشته می‌نگارد: «از جمله مقربان و مخصوصان پادشاه عالمیانند و گاهی بکتابت و قطعه نویسی اشتغال دارند و پیوسته در مجلس بهشت آئین و محفل خاص خلدبرین و نوارشات بی‌غایت سرافراز و مفتخرند» غرض اینست که در دربار شاه عباس نظیر علی‌رضا کم می‌شناسیم که مقرب خاص بوده و این امتیاز را تاپایان سلطنت پادشاهی چون شاه عباس که به نزدیکان خود هرگز اعتماد نمیکرد و اکثر آنانرا ببهانه‌های گوناگون می‌کشت حفظ کرده باشد. نصرآبادی در تدکره خود که نام علی‌رضا را جزو شعرای خوشنویس، بعد از ملا عبدالباقی معلم ثلث نویس مشهور نقل کرده و می‌نویسد اگر چه فضیلت او به‌مولانا عبدالباقی نمی‌رسد اما بسیار پاکیزه وضع و آدمی روشن بوده است. از این قول بخوبی می‌توان حدس زد که مقصود میرزا طاهر نصرآبادی ستایش صفات نیک انسانی در رفتار و کردار اوست و ادب و آداب در مقام قرابت با شاه و قاضی میر احمد منشی او را به اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده می‌ستاید.

علی‌رضا عباسی باید اواخر سلطنت شاه صفی را هم دریافته باشد. اما چون سال وفات وی به درستی معلوم نیست باید به تقریب او را عمری طولانی برخوردار دانسته و به گوئیم تا اواخر سلطنت شاه صفی (۱۰۳۷- ۱۰۵۲ه‍.ق) در قید حیات بوده است. از علی‌رضا دو پسر یکی بدیع‌الزمان که در خط نستعلیق استاد و دارای فضائل و کمالات علمی بوده و محمد رضا که خط نسخ را خوش می‌نوشته است می‌شناسیم.


قطعه چلیپا به خط نستعلیق اثر علی‌رضا عباسی قرن یازدهم هجریعلی‌رضا شعر هم می‌گفت و علاوه بر خوشنویسی در نقاشی نیز مهارت داشت. از این رو گاهی وی را با رضا عباسی نقاش پرآوازه هم‌عصرش اشتباه گرفته‌اند. از آنجایی که علیرضای عباسی رئیس کتابخانه سلطنتی بوده از این لحاظ موظف بوده که کلیه کتابهای خطی، مینیاتورها، تذهیبها و قطعات و مرقعات خطی را که به شاه عباس تقدیم می‌شده از لحاظ مسئولیت، نام خود را در روی آنها یادداشت و در دفاتر سلطنتی نیز به ثبت برساند و به علت شباهت اسمی بعضی از مستشرقین اروپایی مانند میتوخ آلمانی و بعضی از مورخین و نویسندگان ایرانی اشتباهاً علی‌رضا عباسی را مینیاتور ساز و تذهیب کار معرفی نموده‌اند در صورتی که این موضوع به احتمال زیاد نباید درست باشد.

از اشعار معروف علی‌رضا عباسی یکی این رباعی است:

تا خانه نشین شدی تو ای در خوشاب پیوسته مراست از غمت دیده بر آب
من خانه دل خراب کردم ز غمت تو خانه نشین شدی و من خانه خراب

تذکره‌نویسان این رباعی را هم بنام علی‌رضا ثبت کرده‌اند.

تا ز آتش عشقت جگرم گشت کباب پیوسته رود ز دیده و دل نمک آب
آسودگی و عشق تو امریست محال صبر و دل بی‌قرار نقشیست بر آب

گفته می‌شود اختلاف سلیقه و روش او با میرعماد، که او نیز هنرمندی خوشنویس بود و در نستعلیق‌نویسی او را سرآمد دیگران می‌دانند، موجب کدورت و انگیزه حسادت میان این دو استاد گردید. این حسادات پایان تلخی داشت و به قتل فجیع میرعماد انجامید. هر چند به دلایل مختلف این را یک ‏افسانه بزرگ ساختگی دانسته‌اند که در هیچ یک از منابع قدیمی اشاره و ثبت نگشته‌است.

شاگردان
از شاگردان او عبدالباقی تبریزی، محمد رضا امامی و محمد صالح امامی یا اصفهانی از همه مشهورترند.

آثار
قطعه چلیپا به خط نستعلیق اثر علی‌رضا عباسی قرن یازدهم هجری، گر خامه هزارسال تحریر کند / در شرح غم فراق تقصیر کند -- این قصه به کاغذ و قلم ناید راست / دل خود بر تست با تو تقریر کندگرانبهاترین اثری که از او باقیست ، قرآن بزرگ کتابخانه آستان قدس رضوی است.

کتیبه‌های سردر و کتیبه بزرگ کمربندی داخل گنبد مسجد شیخ لطف‌الله به خط ثلث مورخ به سال ۱۰۱۲ هجری اثر اوست کتیبه زیبای سر در تاریخی مسجد شیخ لطف‌الله به قلم علی‌رضا عباسی به‌شرح زیر است: ‹‹امر بانشاء هذا المسجد المبارک السلطان الاعظم و الخاقان الاکرم محیی مراسم آبائه الطاهرین مروج مذهب الائمه المعصومین ابوالمظفر عباس الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان خلد الله تعالی ملکه واجری فی بحار التأیید فلکه بمحمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین کتبها علی رضا العباسی ۱۰۱۲ ›› دو کتیبه کمربندی داخل مسجد شیخ لطف الله که در قسمت پائین گنبد بخط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی معرق جلب توجه می‌کند به‌قلم علی‌رضا عباسی است. در انتهای کتیبه اول که شرح آداب ورود به مسجد از قول پیغمبر اسلام است نام خوشنویس چنین آمده است: ‹‹کتبها علی‌رضا العباسی فی ۱۰۲۵›› و در انتهای کتیبه دوم که مشتمل بر تمام آیات سوره جمعه و سوره نصر است نوشته شده: ‹‹کتبها علی‌رضا العباسی غفر الله ذنوبه››

از کتیبه‌های معروف او کتیبه سردر مسجد شاه اصفهان(مسجد جامع عباسی یا مسجد امام خمینی) به خط ثلث مورخ به سال ۱۰۲۵ هجری را می‌توان نام برد و کتیبه چهارسوی اصفهان، هنوز باقی است و حکایت از کمال پختگی و هنرمندی قلم او دارد.

در مشهد گنبد زرین حرم امام رضا در پوشش خارجی آن که طلاکاری است، دارای کتیبه‌ای زیبا و بزرگ به خط علی‌رضا عباسی است، متن این کتیبه که در چهار ترنج و به عربی نوشته شده، حاکی از زیارت شاه عباس از حرم و تزیین آن به دستور وی به سال ۱۰۱۰-۱۰۱۶ ه‍.ق. (۹۷۸-۹۸۴ ه.ش)است. در داخل گنبد، در منتهی‌الیه چهار دیوار حرم که زیر تاق گنبد واقع شده است، سوره جمعه به خط ثلث علیرضا عباسی نوشته شده است. صندوق چوبی و قدیمی قبر مطهر دارای کتیبه‌ای به خط علیرضای عباسی است که در روی آن حک شده است: کلب آستان شاه ولایت عباس الحسینی الموسوی الصفوی تقدیم نمود سنه ۱۰۲۲. همچنین کتیبه‌های طلای درِ سابق حرم امام رضا به‌خط اوست که امروزه در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود. کتیبه‌های ضریح مربوط به دوره صفوی نیز به خط علی‌رضا عباسی بوده است. کتیبه طلای این ضریح که شامل تمام آیه الکرسی در شش لوحه هر یک باندازه ۱۹.۵ ×۲۵۴ سانتیمتر می‌باشد و اشعار فارسی خط نستعلیق روی هشت صفحه هر کدام به‌طول ۸۸ سانتیمتر و عرض ۳۰ سانتیمتر طلا . کتیبة خط ثلث علیرضا شامل صلوات کبیر که پائین بعضی حاشیه‌های آن‌ها ریخته شده است. شامل ابیات زیر:


بخشی از کتیبه‌های اسبق ضریح امام رضا، نمونه خط نستعلیق علی‌رضا عباسی، قرن یازدهم هجری، تراب اقدام زوار هذالحرم عباس الحسینی -- شفیع خلق بروز جزا توانم بود -- سر بجای پا درون روضه‌ات عمداً نهم -- اگر سگی ز سگان رضا توانم بودسر بجای پا درون روضه‌ات عمداً نهم زآنکه میترسم که بر بال ملائک پا نهم
در محشر اگر لطف تو خیزد بشفاعت بسیار بجویند و گنهکار نیابند
شفیع خلق بروز جزا توانم بود اگر سگی ز سگان رضا توانم بود

و دو لوحه بزرگ و یک لوحه کوچک خط نستعلیق شامل تاریخ به این مضمون: «امر بصیاغه المرقد الاشرف الاقدس» و روی لوحه دیگر این عبارت نوشته شده: « تراب اقدام زوار هذالحرم عباس الحسینی» . و در دو کنار این لوحه یک طرف نوشته شده: « کتبه عبد المذنب» طرف دیگر چنانکه ملاحظه می‌شود نوشته شده «علیرضا عباسی سنه ۱۰۱۱» و روی لوح کوچک دیگر تحریر یافته «عمل کلب رضا مستعلی سنه ۱۰۱۲ »

کتیبه‌های سردر بنای خواجه ربیع در مشهد هم به خط اوست. این دو کتیبه زیبا با تاریخ‌های ۱۰۲۶ و ۱۰۳۱ ه‍.ق در داخل گنبد و ساقه خارجی آن سال‌های احداث و تزیین بنا را می‌نمایاند.

یک امضاء از علیرضا عباسی نیز در کتیبه مسجد مقصود بیک اصفهان به تاریخ ۱۰۱۱ ه.ق موجود است.

از آثار خطاطی او رساله عینیه شیخ احمد غزالی به قلم علی‌رضای عباسی در مصر در کتابخانه محمد علی پاشا موجود است و همچنین رساله مرصاد العباد شیخ نجم الدین رازی که با آب طلا در روی کاغذ خانبالغ نوشته است در اسکندریه نزد یکی از اروپاییان موجود است. کتاب اسرارالنقطه امیر سید علی ابن شهاب الدین محمد همدانی را به خط نستعلیق بسیار زیبا به سبک میر علی هروی خوشنویس معروف با قلم خفی (ریز) نوشته که در اسلامبول نزد یکی از مشایخ سلسله جلالی می‌باشد. کتاب منتخب تاریخ الجنان و منتخب کتاب روضة الریاحین از تصانیف امام عبدالله الیافی الیمینی را به دستور شاه عباس به خط ثلث، نوشته است. اغلب کتابهای خطی و قطعات و مرقعات او را به خارجه برده، زینت بخش موزه‌های خارجی و کتابخانه‌های شخصی ساخته‌اند.



RE: زندگی نامه علی رضا عباسی خطاط معروف ایرانی - a00b - 2016-06-08

خوشنویسی هنری است که می تواند ذوق و استعداد و انرژی افزوده جوان در راستای بسیار زیبایی قرار داده و بدین ترتیب با به کمال رساندن پیام های هنری و جنبه های اجتماعی ،معنویت را در جامعه گسترش دهد. 
بر كسی پوشيده نيست كه در ميان عرصه‌های هنر اسلامی خوشنويسی از آن جهت حائز اهميت است كه اين هنر در دامان قرآن كريم پا به عرصه وجود گذاشته، چنانكه اين هنر مقدس رابطه‌ای نزديك با طهارت روح، تهذيب نفس و جاودانگی وجدان خوشنويس دارد. 
همراهی هنر خوشنويسی با مضامين دينی، فرهنگی، اخلاقی، عرفانی و كتابت قرآن كريم عامل و زمينه اعتلای اين هنر را فراهم آورده و اين هنر جزيی از دين و فرهنگ است و با كلام وحی و مفاهيم آن ارتباط دارد. 

مقدمه
عاشقي هنر و كاسبي هنر، ٢ مقوله متفاوت هستند كه هنرمندان در دنياي ماشيني و مدرن بايد مواظب باشند تا اسير اهداف آن كه همانا دوري از اصالت ها و هويت هاست نشوند كه متأسفانه ناخواسته بحث آداب معنوي در هنر كمرنگ شده كه اين بيشتر شامل هنرهاي مدرن است و هنرمندان هنرهاي سنتي همچنان به آداب معنوي عشق مي ورزند ولي به لحاظ ارتباط كم مردم با هنرهاي سنتي اين دلباختگي آنان را كمتر مشاهده مي كنند و كاسبي هنر كه مختص هنرهاي مدرن است بيشتر خودنمايي مي كند و در اين ميان هنرمند نما با هنرمند واقعي در نگاه عام يكي به نظر مي رسند كه بايد تلاش كرد و تأثیرات آداب معنوی را در هنر خوشنویسی  نشان داد. 

خوشنویسی و معنویت    :
در تاریخ هنر ایرانی – اسلامی، هیچ‌یك از هنرها به اندازه هنرخوشنویسی مستعد پذیرش رنگ و بوی قداست نبوده است.
 شاید بتوان گفت كه هم جواری این هنر با كلام وحی سبب شده تاخوشنویسی تا به این اندازه قدسی و معنوی جلوه داده شود. هنرمندان برای دستیابی به صورت متعالی درتلاش بودند و همین تلاش‌ها سبب شد تا هنرخوشنویسی به تعبیری به یك آیین قدسی بصری درآید. كلام آسمانی توسط خوشنویس صورت زمینی می‌گرفت و همین ترجمان وحی سبب تعالی هنرخوشنویسی شد. در واقع خوشنویسی صورتی بود تا معانی كلام الهی جاودانه شود وهمین ارتباط بین صورت و معنا باعث شد تا خوشنویسی اگر نتواند هم سنگ معنای آسمانی باشد لااقل ظرف مناسبی باشد تا معانی عوالم باقی مظروف آن شود.
اگر كسی بخواهد خوشنویسی را از چنین منظری به نظاره نشیند به حكم عقل و فطرت باید به آغاز و پیدایی این هنر رجوع كند؛  آغازی كه مسلمانان آن را به كاتب وحی، امیرالمومنین علی(ع) نسبت می‌دهند. علاوه براین سرآغاز شگفت، بسیاری ازعرفا وحكما طی سالیان متمادی به شرح قداست و كرامت این هنرپرداخته‌اند و ازآن جاست كه خوشنویسی بیش از آنكه به چشم ممارست و تمرین هنری دیده شود، به چشم ریاضت و سیر و سلوك نگریسته می‌شود و خوشنویس را از آن رو هنرمند می‌دانند كه در فرهنگ و سنت ایرانی-  اسلامی، هنرمند كسی است كه به فضل و كمال آراسته باشد.
در این مفهوم خوشنویس هنرمندی است كه با جهد و تلاش بسیار و با توشه معرفت،  راه تعالی و كمال را می‌پیماید و هرچه فضل او افزونترباشد، خطوطی كه می‌نگارد از صلابت و پختگی بیشتری برخورداراست و از همین منظر خط و كتابت، محلی است برای تجلی روح هنرمند خوشنویس.

تقدس خوشنویسی و جایگاه آن در عرفان اسلامی :
خط و خوشنویسی پس از طی فراز و نشیب هایی بسیار در دوره های مختلف تاریخ ، امروزه از ارکان مهم ارتباطات وروابط های انسانی بشمار می رود . خط و خوشنویسی در دین مبین اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد،چنانکه پروردگار جهانیان در قرآن کریم به" قلم " قسم می خورد و کتابت را مهم بر می شمارد. همچنین بنا برروایات معتبر از معصومین (ع) نیز بر نیکو نوشتن سفارشات فراوانی شده است که می توان به حضرت مولی الموحدین علی (ع) اشاره نمود که خود آن بزرگوار علاوه بر نوشتن زیبای کلام وحی ، برای این هنر شریف و آسمانی در باب ترتیب و آداب آن و نیز شرف اشتغال به این هنر مقدس نکاتی بیان فرموده اند که از جمله این فرمایشات آن است که :" کلام نیکو صید دلهای مردم کند و خط نیکو تفرج و روشنی به چشم رساند." همچنین در جایی دیگر می فرمایند:"زیبایی خط منوط است به تعلیم استاد و تمرین درست وپیوسته ترکیب و اصل خط استوار است بر شناخت مفردات و شناخت مرکبات  و در جایی دیگر نیز سر سلسله دار خیل عاشقان و دلدادگان جهان محمد بن عبدالله (ص) آخرین رسول مبعوث می فرمایند :"هر کس بسم الله الر حمن الرحیم را به نیکویی بنگارد بی حساب به بهشت وارد می گردد." از همین روایات می توان به اهمیت کتابت و خوشنویسی نزد معصومین (ع) پی برد و برای این هنر جایگاه رفیعی در فرهنگ اسلامی اختصاص داد.‏
تیتوس بورکهارت  فیلسوف و هنر شناس معاصر در مورد خوشنویسی اسلامی نیز به این نتیجه رسیده است که "شریف ترین هنر بصری در جهان اسلام خوشنویسی است ".او همچنین معتقد است که" هیچ هنری در پرورش ذوق هنری مسلمانان به اندازه خوشنویسی موثر نبوده است." ‏
اصولاً از دیر باز در بین هنرمندان و اساتید بزرگ خوشنویسی جهان اسلام ، خط و خوشنویسی وسیله ای برای تزکیه نفس به شمار می رود . مضامین روحانی و تاثیر گذاری که از سر پنجه قلم ژرف اندیش و معنوی هنرمند خوشنویس تراوش میکند اعم از آیات قرآنی ، روایات و پند و اندرزهای بزرگان –  نثر و نظم -  و بطور کلی آشنایی هنرمند با ادبیات عرفانی موجب می گردد که خوشنویس آنها را در شرایط خاص و روحانی بنویسد تا جایی که این بیانات بمنزله همنشین و مونس در دل او جای می گیرد و دل وی را از زنگارهای درونی و هوسهای باطنی صیقل می دهد که این نیز از الطاف پروردگار منزه می باشد.ارادتمندان آستان الهی ، هر یک به فراخور دانش و ذوق و توان خود و در هر جایگاه هنری در بسط و نشر آداب قرآن کریم عاشقانه و از روی اخلاص ، منتهای همت خود را به بکار گرفته تا بتوانند این کلام آسمانی را به زیباترین شکل ممکن به بشریت عرضه دارند.
بنابراین قرآن کریم این صحیفه مقدس مسلمانان جهان که حضرت محمد(ص)آن را به گوش جهانیان رسانید ، از زمان وحی و حتی تا به امروز از جهات مختلفی از جمله نگارش و کتابت آن مورد توجه قرار گرفته است که این در میان هنرمندان نقش بسزایی در انتقال هر چه زیباتر و صحیح تر این آیات الهی داشته اند و چنانکه حضرت علی (ع) خود از واعظان خط کوفی بشمار میرود و همانطور که گفته شد برای آن آدابی نیز قائل می باشند واز این بزرگوار و کاتب آیات الهی قرآنهایی منسوب به ایشان در موزه های ایران و دیگر کشور ها موجود می باشد.
در این میان هنرمندان ایرانی نیز تمام هم و غم خود را براین کار گذارده و خطاطان و مذهبان و دیگر هنرمندان رشته های مختلف هنر های تجسمی آن را سر لوحه خود قرار داده تا جایی که خوشنویسی به عنوان هنری مقدس و ایرانی – اسلامی قلمداد شده و با این توصیفات خوشنویسی را می توان از بخش های اعظم پیکره فرهنگ و هنر اسلامی دانست وتا به امروز  نیز این هنر شریف و مقدس حامل رسالت خود می باشد . در این میان البته بزرگانی از تبار خط و خوشنویسی آثاری جهانی را خلق کرده اند که در اکثر موزه های دنیا موجود می باشد از جمله می توان به ابن مقله شیرازی – که خود واعظ خط نسخ نیز
 می باشد-  یاقوت مستعصمی ، میرزا احمد نیریزی و .....اشاره کرد که علاوه بر زیبایی و جاودانگی آثارشان ، از افتخارات ایرانیان نیز می باشند که البته از افتخارات و همچنین الطاف الهی و آرزو برای هر خوشنویس آن میباشد که با دستان خاکی خود آیاتی آسمانی و مقدس را به رشته تحریر در آورد.‏
باشد تا ما نیز در این میان توفیق الهی یارمان شود و گامی کوچک برداریم.
نیاز جامعه اسلامی به هنری بصری مثل خوشنویسی نیز ، این هنر را به بالندگی هر چه بیشتر سوق داد، چرا که این از منشاء و سرچشمه فیوضات الهی نشات گرفته و روز به روز جای خود را در بین عام و خاص پیدا کرده و رشد نمود.در بین هنرهای اسلامی خوشنویسان  به شهادت صفحات روشن تاریخ اسلامی _ تمام تلاش و سعی خود را به کار برده تا از این لطف الهی به بهترین نحو ممکن استفاده نموده و نشان دهند که لایق آنند.
دربین آیات الهی که خوشنویسان به نگارش آن مفتخرند کلام بر حق بسم ا...الرحمن الرحیم می باشد چنانکه خوشنویسان هنرمند ممالک اسلامی همیشه کتابت آیات الهی را با نام بزرگ و بخشنده و مهربان ازلی _ حضرت حق _ آغاز نموده همچنان که خود قرآن این کتاب آسمانی مسلمین جهان نیز با این آیه شریف شروع گردیده است.مسلما کتابت هیچ یک از آیات الهی به اندازه آیه مبارکه بسم ا... مورد توجه و ذوق خوشنویسان قرار نگرفته والبته هم آنان و هم هنرمندان دیگر هنر های اسلامی با عشقی وافر به پروردگار مهربان و با تمام هستی خویش آثاری جاودان را خلق و با کمال فروتنی پیشکش حضرت حق نموده اند.
کتابت این آیه مقدس هنوز پس از چهارده قرن ، از کلک خوشنویسان هنرمند بر صفحه سفید کاغذ نگاشته می شود و یادآور عظمت و رحمانیت خداوند بزرگ می باشد.یکی از این خوشنویسان بزرگ _ چنانچه در بخش نخست به آن اشاره ای شد_ ابن مقله است. او به گواه تاریخ هنرهای اسلامی اولین کسی بوده است که قانون مدون و زیبایی خوشنویسی را پایه گذاری نمود و اقلام سته _خطوط شش گانه _ را آفرید. کسی که از جان خویش نیز در این راه بزرگ مایه گذاشت و آنگاه که منع نوشتن گشت ، توسط حکام جبار روزگار خود دست راستش بریده شد ولی از پای ننشست و نوشتن مشق عشق را از سرگرفت تا آنکه دست چپ او را نیز بریدندو پس از مدتی نیز سر خویش را فدای محبوب کرد.از دیگر بزرگوارانی که عاشقانه زیستند و خود نیز از سر سلسله داران قافله خوشنویسی معاصر هستند ، برادران میرخانی بودند که در مسیر ترقی این هنر ایرانی اسلامی بسیار کوشیدند و قرآن زیبایی بخط نستعلیق نیز از آنان به یادگارمانده است. 
آنچنان که در قبل نیز به آن اشاره شد در بین هنرهای اسلامی هنر مقدس خوشنویسی را می توان  به عنوان مهم ترین نمونه تجلی روح اسلامی بشمار آورد چنانکه خود قرآن نیز براهمیت نوشتن تاکید بسیاری نموده است از جمله :بسم ا...الرحمن الرحیم/والقلم و ما یسطرون .
چنانچه در خش نخست از مولی الموحدین حضرت علی (ع) به عنوان سر سلسله دار خوشنویسان اسلامی یاد شد ،خوشنویسان اهل باطن نیز همه بر این باورند که میان آن بزرگوار و خوشنویسی سنتی این دیار نیز الفت و پیوند راز ناکی نهفته است . بطوریکه سلطانعلی مشهدی از بزرگان خوشنویسی شهرت قلم خود را مرهون حضرت علی (ع) می داند.باری درطی مسیر پر فراز و نشیب سیر و سلوک عرفانی خط و خوشنویسی حضرت علی (ع) هادی و راهنمای راه و مراد حلقه بسیاری از خوشنویسان و خطاطان دوره های مختلف تاریخ ایران بوده است چنانکه در تکامل هنر خوشنویسی ایرانیان نقش به سزایی را ایفا نموده اند.
به عنوان مثال:«همچنین باید به خاطر داشت که چندین تن از پیشگامان زمینه خوشنویسی با به خواب دیدن حضرت علی (ع) نظیر میر علی تبریزی (واضع خط نستعلیق ) یا به خواب دیدن  حضرت خضر (ع) نظیر سلطانعلی مشهدی ، شیخ حمدلله ، هدایت شدند و اینان (حضرت علی و حضرت خضر(ع) ) جهت و مسیر  تکامل آنان را بدیشان نشان دادند.»۱و دیگری اینکه « و اما خواجه جمال الدین یاقوت علیه الرحمه ، امیر المومنین (ع) را در خواب دید ، فرمودند : قلم را محرف قط بزن ، خط اوصاف ترشد.»۲ و یا «و چون مدتی بدین گذشت ، در زمان بنی عباس شخصی مقله نام ، حضرت علی (ع) را در خواب دید و از آن حضرت ارشاد یافت و در خط کوفی تصرف کرد و اندکی از تدویر در آن ، خط پدید آمدو مدت خویش گذرانید.»۳
پس به روایت تاریخ ، خوشنویسان اسلامی مرهون راهنمایی ها و ارشادات آن حضرت  بوده اندو همچنین بزرگانی همچون ابن مقله ، میر عماد ، ابن بواب ، میر علی تبریزی و... بوده اند که با اتکا به رهنمودها و ارشادات بزرگان دین مبین اسلام و با صفای دل پاک خویش عالمی را به تصرف خود نمودند.

نتیجه:
بالندگی هنر خوشنويسی ميان هنرهای اسلامی از آن جهت است كه اين هنر با نگارش قرآن كريم پرورش و رشد يافته و همراه با معرفت و معنويت است و تمدن اسلامی نيز نقش سازنده‌ای در اعتلای خط و به ويژه هنر خوشنويسی داشته است.
خوشنویسی یکی از هنرهای دارای معنویت  می باشد زیرا کلام وحی را عینا در خود دارد و نشان میدهد .
هنری كه در راستای معرفی و تبيين معارف قرآنی و اسلامی گام بردارد، ماندگار خواهد بود. 
حال دعا می کنیم که خداوند سبحان ما را نیز در اندوخته این مردمان راستین شریک گرداندو تلاش ما را در جهت زنده نگاهداشتن چراغ این هنر قدسی مقبول بگرداند.ان شاا...



RE: زندگی نامه علی رضا عباسی خطاط معروف ایرانی - a00b - 2016-06-08

خط و خوشنويسي ، انواع آن و ارزشهاي بصري هر يك خط و خوشنويسي 
نقش سازنده و مؤثر هنر خط در پيشبرد علوم و پايه گذاری تمدن و فرهنگ اصيل چنان مؤثر عميق و بنيادين و آن چنان گسترده و نامحدود بوده است كه در وصف نمی گنجد .
ارتقاء سطح دانش بشری در همه موضوعات مرهون هنر خط و نگارش و كتابت است اعجاز اين هنر ، توانست اندوخته های بشری را طی تاريخ در اختيار سراسر اين جهان و همة مردمان قرار دهد . 
خط توانست فراتر از زمان و مكان و مرزها و فرهنگ ها ، حاضران را با گذشتگان پيوند و اتصال دهد و انتقال علم و انديشة انسانها را ميسر نموده و تداوم بخشد نگارش و كتابت در طول حيات خود توانسته است افكار ، احساسات ، معلومات و تجربيات گذشتگان را در تاريخ ثبت كند و از دستبرد ، تباهی ، تاراج و زوال محفوظ دارد . تا نسل حاضر از اندوخته های نياكان خود برخوردار و بهره مند شود . 
هنوز از زمان پيدايش و يا اختراع خط ، اطلاع دقيقی در دست نيست . اما آنچه بدون ترديد مشخص است اين است كه خط و يا اختراع علائم نگارش و ترسيمهای قراردادی در بين نوع بشر از مفيدترين و مهم ترين اختراعات و باعث شكوفائی تمدن بشری شده است .
هنر خط ، همانند ديگر دستاوردهای انديشة بشری ، دورانهای مختلفی را طی نموده است و پس از سپری نمودن اعصار و قرون طولانی به مرحلة كنونی خود رسيده است . پيدايش خط در آغاز به صورت تصويری و ترسيمی بوده و هر تصوير نمايندة يك انديشه و يا يك واقعه محسوب می شده است . سپس مرحلة رمزی آن پيش آمده كه هر حرف نشانگر كلمه و تصويری بوده است .
در آن روزگار 24 الفبای قراردادی بوجود آمد كه همگام با بكاربردن آنها ، از علامتهای پيچ در پيچ هيروگليف نيز استفاده می شده است . از آثار آن دوره ؛ اهرام مصر ، كتيبه ها و نوشته های فراوان در كشور مصر است . پس از مصريان ، فنيقيان آن حروف اوليه را به درجة عالی تری رسانده و سپس يونانيان به آن كمال مطلوب را بخشيدند . آنگاه خط آسانتری بنام خط هيراتيكی در حدود 1900 سال قبل از ميلاد مسيح بوجود آمد . پس از آن يك نوع خط مورتيكی جانشين آن گرديد كه اين خطوط را برروی سنگهای نازك و سفيد حك می كردند .
گرچه نوشتن و حك كردن بر روی اينگونه اجسام سفت ، امری بسيار مشكل بود ، لكن اين دشواری مانع از تحرير نمی شد . كتيبه ها و سنگ نوشته های زيادی از كتابخانه های بابل و ايلام بدست آمده است .
بطور خلاصه در ايران در عهد هخامنشی خط ميخی در عهد ساسانی خط پهلوی و از عهد ورود اسلام به ايران خطهای كوفی و نسخ و سپس نستعليق رايج بوده است . 
در مورد زمان پيدايش خط تاريخ ، مشخصی نمی توان قائل شد ، چون امری تدريجی بوده و طی سالها يا قرنها به صورت مشخص تجلی و ظهور پيدا كرده است ، لكن تشخيص اصل و بنياد و ريشة هر خط ، با استناد به آنچه در دست است ، تا حدودی ميسر است .
1ـ كوفی 
2ـ نسخ 
و خطوط ديگر ، از تأثير گذاری نوعی بر نوع ديگر پديدار شده اند . 
پيدايش خط كوفی را چنين آورده اند :
لذا می توان دريافت كه خط كوفی ، نتيجه ای از نظم و ترتيب خط حجازی می باشد . ( لازم به ذكر است كه در آغاز ، خط كوفی در كنار خطوط عِبری و سريانی ، جزو خطوط در امپراطوری بزرگ ايران و روم ، حائز اهميت نبود و وقتی نامدار شد كه خط رسمی دين اسلام گرديد و مورد توجه رسول اكرم ( ص ) و مسلمانان صدر اسلام قرار گرفت . )
خط عربی قبل از اسلام ، منحصر به شبه جزيره عربستان بود و توسعة آن با انتشار دين اسلام انجام پذيرفت و در سرزمينهای فتح شده همپای دين اسلام منتشر شد و مشرق و مغرب را پر نمود و بر زبانهای اصلی ممالك غير عرب ، غلبه كرد .
بعد از آن پيوسته سليقه ها و ذوق های اقوام مختلف كه در شهر كوفه گرد آمده بودند ، دست به كار شدند تا آنكه شيوة كوفی از حجازی فاصله پيدا كرد و صورت خط حجازی تقريباً به حال ابتدائی خود باقی ماند . ولی خط كوفی ، جلوة بهتری پيدا كرد و در نيمة اول قرن اول هجری ، به آخرين صورت مستقل خود ، رسيد و حروف آن از حروف نسخی آن زمان هم از حيث جلوه ، و هم از جهت ، حروف بهتر شد .
همان طور كه عبريان ، خط مربع ، و سريانيان خط سريانی و نسطوريان خط ستر نجيلی را مخصوص كتابهای دينی و علمی خود قرار داده بودند ، مسلمانان نيز ، خط كوفی را كه صورت و هیأتی بهتر يافته ، و مشابه خط ستر نجيلی شده بود ، خاص نوشتن قرآن قرار دادند و بعدها آن را در تزيين مساجد و سكه ها و كتب ، مورد استفاده قرار دادند و به دليل احساس نياز هويت برای معماريهای اسلامی ، مساجد و بناهای اسلامی ، كاربردی در كتيبه ها پيدا كرد كه پس از مصرف و كاربرد در كتابت به روی ديوارها و ستونها و مناره ها خود را بالا كشيد و هم زمان تزئينی تر شد و به دليل اجتناب طراحان از ايجاد نقوش تحريم شده ، نقش و نگاره هايی به آن اضافه شد و فضاهای خالی ، با گردش های قلم ، فرهنگی جديد را در مقاطع مختلف به وجود آورد . خط عربی به تبعيت از دين اسلام ، در ممالك دور و نزديك نفوذ كرد تا جايی كه ناحیة وسيعی از جهان ، يعنی آن قسمت از ميان شط فرات ، از مشرق و سواحل اقيانوس اطلس از مغرب ، و سواحل شمالی مديترانه از شمال و خط استوا از جنوب واقع است ، به اين زبان تكلم كرده و به آن خط كتابت كردند . و بعضی با خط و زبان خود صحبت و به خط عربی كتابت كردند ، مانند ايران .
سلسله فتوحات اسلامی ، از راه آسيای صغير به مصر و به طرف شمال آفريقا و ممالك مغرب ( تونس ، الجزاير ، مراكش ) كشيده شد و تمدن اسلامی و خطوط اسلامی به دنبال آن در اين سرزمينها جايگزين گرديد .
خط در اين نواحی كه احتمالاً از اوايل قرن دوم بايد متداول شده باشد ، نوعی كوفی و مشتق از آن است و به خط مغربی معروف ، و از قديمی ترين خطوط اسلامی است كه در تمام آفريقای شمالی ، به جز مصر و قسمتی از ساير نقاط آفريقای شرقی و مركزی و با جزئی تغيير ، معمول گرديده است .

خط كوفي : 
چون اسلام در ايران انتشار يافت ، خط كوفی جايگزين خط پهلوی ساسانی و دين دبيرة اوستايی شد و ايرانيان تقريباً از اواخر قرن اول و اوايل سدة دوم هجری كم كم در نوشته های خود خط كوفی را معمول داشته و آنرا جايگزين خط پهلوی نمودند .
خط كوفی ابتدا ، بی نقطه و بدون حركات ( ضمه و كسره و فتحه ) و اِعراب بود . اين نقيصه خواندن اين خط را مشكل می ساخت . 
ابوالاسود الدؤلی كه از فضلا و ادبای معروف كوفی بود ، و در خدمت حضرت علی ( ع ) به اكتساب علوم پرداخته و در جنگ صفين ملتزم ركاب بود ، و از آن بزرگوار اخذ نحو كرده بود ، از برای تسهيل امر خوانندگان قرآن ، نقطه را وضع نمود و گمان می رود وی اين طريقه را از خطوط كلدانيان و سريانيان اخذ كرده باشد ، زيرا اين طوايف از همسايگان بين النهرين و بابِل بودند ، و در كتابت آنها نقطه استعمال می شد . به خلاف خطوط ميخی و پهلوی ايرانيان . و هيروگليف مصريان و فنيقيان كه در كتابت آنان نقطه مستعمل نبود .
صاحب الفهرست می نويسد : (( ابوالاسود به كاتب چنين می گفت : نويسنده ، در موقع نوشتن به هوش باش و مرا ببين ، چون به خواندن در آمدم ، نظر به لبان من نما ، اگر به فتحه و گشوده خواندم ، نقطه را بالای حرف بگذار ، و اگر به پيش خواندم ، نقطه را بگذار بين حرف ، و اگر به زير خواندم نقطه را در زير بگذار . )) 
صاحب اللمعه الشهيمه می آورد : (( در صدر اسلام نقطه برای حركات استعمال می شد و واضع او يعقوب رهاوی بود و اين نقاط به جای حركات به كار می رفت . )) خط كوفی در عـصر دولـت عبـاسی ( 132 ـ 656 هـ . ق ) به مرتبة رفيعی از زيبائی در رسم و شكل رسيد ، و انواع خط كوفی از پنجاه نوع متجاوز شد . مشهورترين آنها ، كوفی محرر ، مشجر ، مربع ، مدور و متداخل بود . نكتة مهم در استفاده از خط كوفی در كتيبه نويسی اين است كه تابع قواعد اكيدی نبود ، بلكه عملاً دست هنرمند را در ابداع و اجرای شكلهای تزئينی آن باز می گذاشت . در ابتدا ، حروف به آذين های سادة برگ و گل منتهی می شد . اين خط بنا بر سليقه و توانايی طراح ، به روی اصل آن فرعياتی اضافه می شد ، به اين معنا كه قواعد مفروض به عنوان محور قرار گرفته می شد و دست هنرمند ، نقوش و گل و برگهای منشعب از آن فضاهای خالی را پوشش می داد . شكلهای عمدة اين تزيينات عبارت بودند از : ادامة حروف به صورت برگ ، گل ، بافته ، گره خورده ، به هم تابيده ، در هم پيچيده شده ، شكـل سر انسان ، يا حيوان .
با همه اين تفضيلات خط كوفی از نظر تاريخ نگاران ، به دو دستة بزرگ تقسيم می شود : 
1ـ كوفی مغربی                            2ـ كوفی مشرقی 
كوفي مغربي خود به انواع : قيروانی ، تونسی ، جزايری ، سودانی تقسيم می شد .

 

كوفي مشرقي عبارت است از شيوة عربی و شيوة ايرانی و شيوة مختلط . ( كه شيوة عربی به اقسام مكی ، مدنی ، كوفی ، بصری ، شامی ، مصری ، منقسم می گردد . )

 
خط كوفی ويژگيهای مهمی در هنر ايران دارد . يكی از آن ويژگيها اين است كه هيچ هنری تاكنون به اين حد نه فقط در تزئين معماری آثار مقدس و مهم ، بلكه در اشياء كاربردی زندگی روزمره از خط و تزئينات خطی استفاده نكرده و اصلاً هيچ خطی به اندازة رسم الخط كوفی برای مقاصد تزئينی به اين حد ، مناسب نيست . 
كوفي بنايي (معقلي)
نوعی كاربردی از خط كوفی است كه در بناها و معماری ها جلوه گر شده است ، و به دليل استفادة آن در روی بناها ، خط بنائی لقب گرفت و به صورتهای مختلف پديدار گشته كه به شكل آسان و متوسط و مشكل ، دسته بندی می شود ، ولی می توان نامهای منحصر ، مربعی يا مستطيلی و متداخل تطبيق نمود . خط معقلی در كتابت مستعمل نبود ، اگر چه مولانا سلطانعلی مشهدی ، معتقد است كه به اين خط كتابت نيز می شد . و آنرا جزو خطوط می آورد .
چون اساس اين خط روی خانه بندی خط كشی می شود ، به اين ترتيب كه اول كاغذ مانند صفحة شطرنجی خط كشی و خانه بندی می شود ، و بعد از تقسيم خانه ها ، حروف آن مرتب می شود ، و چون اين خط به ترتيب فوق نوشته می شده ، آنرا با آجر روی عمارات به آسانی می چيدند تا هم عبارتی از آن خوانده شود و هم ديوار عمارت را تزئينی باشد . به اين نسبت آن را خط معماری يا خط بنايی ناميده اند .
معقل در لغت به معنی حصين ( پناهگاه و كوه بلند آمده است ) اين معنی با اين نوع خط بنايی مطابقت دارد و اين نظريه منطقی است كه خط بنايی پس از اينكه به كمال مطلوب رسيد ، معقلی ناميده شده باشد . به نظر می رسد خط معلقی بعد از خط كوفی و از روی آن استخراج شده باشد ، و قطعاً اين خط برای تزئين بناها از روی خط كوفی استخراج شده كه در كوفی يك دانگ دور است و پنج دانگ سطح ، و در خط معلقی دور نيست و همه سطح است و چنانچه فرض كنيم اين خط قبل از اسلام به وجود آمده ، بايد كه از خط سترنجيلی كه مادر خط كوفی است استخراج شده باشد .
بهترين خط معلقی آن است كه سواد و بياض آن ، هر دو خوانده شود ، مانند نمونه زير ، يعنی سياهی آن ، چيزی خوانده شود و سفيدی آن چيزی ديگر ، كه هنر طراحی اين خط در آن است ، والا نوشتن معلقی آسان است .

خط محقق
به نظر می رسد ظهور و شهرت خط محقق در آغاز دولت عباسی بوده و نام اين خط در اوايل آن دولت به ميان آمده است . ابن نديم در كتاب الفهرست گويد : (( تا آغاز دولت عباسی ، مردم به همان شيوة قديم ( يعنی كوفی و قلم جليل ) می نوشتند . همين كه خاندان هاشمی ظاهر گرديد ، نوشتن قرآن به آن خطوط اختصاص يافت و خطی پيدا شد كه به آن عراقی می گفتند ، و اين خط محقق بودكه به آن وراقی نيز گفته می شد . ))
اصل و ريشة خط محقق از كوفی است . واضع آن ابن مقله بيضاوی بود و چون خط كوفی را پنج دانگ و نيم سطح و نيم دانگ دور بود ، در خط محقق يكدانگ از سطح آن كاسته و به دور آن افزود و به اين ترتيب كه در خط محقق چهار دانگ و نيم سطح و يكدانگ ونيم دور معين است . 
خط ريحان تابع قلم محقق است ، هر دو از يك اصل به وجود آمده اند و سطح و دور آن مانند محقق است . جز در حروف (( ی )) كه دور آن در محقق بيشتر است واضع آن اين مقله وزير بيضاوی است . 
 


خط ثلث و نسخ
در صبح الأعشی آمده است :
قلم ثلث ، يا ثلث ( بحذف مضاف ) آن است : كه به آن در ورقی در قطع ثلثين نويسنده ، و كتاب در نسبت ثلث اختلاف كرده اند كه آيا به اعتبار تقوير و بسط ( سطح و دور ) است ، يا به اعتبار 3/1 مساحت قلم طومار و قسط اين قلم محرف است ، زيرا كه در نوشتن آن احتياج به تشعير ( دنباله های تيز و موئين ) است كه جز با نيش قلم حاصل نشود و اين خط به خلاف محقق ، بيشتر مايل به دور اسـت و ترويـس در آن لازم است . در حروف الف مفرد و جيم و طا و كاف و لام مفرد و اول و دندانه های بلندی كه در ابتدای حروف قرار گيرد ، چون (( بسـ ـ بصـ ـ بط ـ مِعـ ـ نمـ ـ بو … )) و گره های صاد و طاء و غين و فا و قاف و ميم و ها و واو و لام و الف محققه ، باز است و در آن گرفتگی به هيچ وجه جايز نيست .
ثلث بر دو نوع است : ثقيل و خفيف 
بعد از رواج خط محقق و ريحان بين مردم ، خط ثلث ريحانی از خط ريحان استخراج شد و برای آن نيز قواعدی قرار داده شد . ( محققان واضع اين اصول را ابن مقله دانسته اند ) در كتاب تاريخ مختصر خط ، از بيان ابن مقله در مورد اصول اقلام سته ( محقق ـ ريحان ـ ثلث ـ نسخ ـ توقيع ـ رقاع ) استفاده كرده ، چنين آورده است :
محقق : 1 دانگ و نيم دور چهار دانگ و نيم سطح 
ثلث : دو دانگ دور ، چهار دانگ سطح 
نسخ : تابع ثلث است 
توقيع : 3 دانگ دور ، 3 دانگ سطح 
رقاع : تابع توقيع است 
شيوه های ثلث و نسخ و ريحان و ساير خطوط در ايران ، به شيوة ياقوت مستعصمی تا آغاز قرن دوازدهم در كمال رواج و رونق بود ، و از آن پس بر اثر حوادث رو به انحطاط گذاشت .
ولی پس از مدتی كوتاه رو به جنبش و حيات تازه گذاشته و خط حروفچينی اين زمان از روزنامه و كتب و نشريات ، برگرفته از خط نسخ می باشد . 
 

خط تعليق و ديواني 
تعليق خطی است تودرتو ، پيچيده شده كه اتصال حروف در آن به منظور سرعت معمول بود . و گاهی حتی چند كلمه به هم متصل و پيوسته می شد . كلمات و حروف يكنواخت ديده نمی شود . يعنی گاهی درشت و فربه ، و گاهی ريز و لاغر نوشته شده است ، و حركات آن نرم و به جز اندكی ، تمام آن دور است و خود ريشه و اساسی برای پيدايش خط نستعليق و شكسته نستعليق فرض می شود .
مؤلف كتاب خط و خطاطان ، ابداع نستعليق را به خواجه ابوالعال نسبت داده است و نيز گفته می شود خواجه ابوالعال خط تعليق را از فروع خط كوفی و پهلوی درآورده است . و برای (( پ )) ، (( چ )) كه تا آن زمان سه نقطه گذاردن معمول نبوده ، سه نقطه وضع نموده است .
ولی عده ای از محققان معتقدند كه خط تعليق از خط نسخ و ثلث و رقاع استخراج شده و در ابتدا فقط برای مكاتبات و مراسلات استفاده می شده ، ولی بعداًَ منشاء خلق آثاری بديع گشته است . آغاز پيدايش خط تعليق ، قرن هفتم و تداوم آن در قرن هشتم می باشد كه در ايران تا سه قرن بعد در نهايت رواج و توسعه بوده و در ممالك عربی از آن اثری در ميان نبوده است . در قرن هشتم ، بنا به احتياجی كه به تندنويسی به سبب كثرت كتابت در دربارها و ديوانها نياز بود ، اين قلم به صورت شكسته تعليق در آمده كه خط خاص منشيان و عـمال ديـوان گرديده ، و گـاهی به آن ترسـل نـيز گفته اند .
پس از انتشار و توسعة خط تعليق عثمانيان و مصريان در آن تصرفاتی كرده ، موافق ذوق و سليقة خود ، به صورت خاص در آورده و نام ديوانی به آن گذاشته اند . اين خط تا قرن دهم در ايران رواج داشته و تا قرن سيزدهم نيز كماكان مورد توجه بوده ، ولی پس از پيدايش خط نستعليق و شكسته نستعليق ، رو به ضعف گذاشته است . 
  •  خط ديواني
     
     خط تعليق 
     
    خط رقعه
رقعه در معنای لغوی ، قسمتی از هر چيز است ، ونيز به معنی نامه آمده است . اين خط كه از تصرف و تغيير در خط نسخ و خط ديوانی به وجود آمده است ، در كشورهای عربی و تركيه ( عثمانی سابق ) برای نوشتن و مكاتبات فوری به كار می رفته است .
رقعی به خطی گفته می شود كه حروفش كوچك و تنگ و مستقيم و فشرده باشد . ابداع اين خط به منظور كوتاه نمودن كلمه های ديوانی بدون حركت بوده است و در آن شكل حروف را ساده و قوسها و تمايل ها را كم نمودند تا سرعت نوشتن زيادتر شود .
خصوصيات مهم خط رقعی ، گردی حروف ( دور ) ، كم و سطح زياد شده ، و مقصد اصلی آن ازدياد سرعت در نوشتن است . استفادة اين خط در پيش نويس ها ونامه های تجارتی ، بيشتر ديده شده است . 

خط نستعليق 
پس از حاكميت اسلام ، به علت رواج رسم الخط عربی ، انقلاب عظيم فرهنگی در ايران به وجود آمد و به واسطة نفوذ فرهنگ اسلام در زبان ايرانی ، رسم الخط عربی رواج يافت . استادان و دانشمندان پس از مدتی چنين احساس كردند كه فارسی و عربی ، دو زبان جدا از هم هستند كه با يك رسم الخط كه عربی باشد نوشته می شوند . در حاليكه قواعد دستوری ( صرف و نحو ) آنها از يكديگر جدا و متمايز است و گذشتة تاريخی هر دو جدا می باشد . به همين سبب بايد در شيوة نوشتن هر دو خط ، تا اندازه ای فرقی موجود باشد . تا آخر سدة هفتم هجری ، خط نسخ و تعليق در ايران موقعيت خاص و مستقلی پيدا كرد . ناگفته نماند كه محققين اين را پذيرفته اند كه خط نستعليق در اصل تركيبی از نسخ و تعليق می باشد .
بنا به مدارك موجود ، مبدع خط نستعليق را ميرعلی تبريزی می دانند . ميرعلی كه در بغداد در دربار سلطان احمد جلاير ( 783 ـ 813 هـ . ق ) بود ، كليات فارسی خواجوی كرمانی را در سنة 798 به خط نستعليق در بغداد نوشت ، و حال آنكه زبان اهل بغداد هميشه عربی بوده است . اين نسخه كليات مصور خواجوی كرمانی در موزة لندن موجود می باشد . 
نسخ تعليق اگر خفی و جلی است واضع الاصل خواجه ، ميرعلی است .
از آن پس خط نستعليق در ايران عموميت يافت و نوشته های فارسی به همان خط نگارش يافت كه نمونه های بيشماری از آنها اكنون موجود می باشد . اگر چه همانطور كه اشاره شد بعضی از دست نبشته ها مربوط به قبل از زمان ميرعلی تبريزی ، جزو خط نسخ تعليق نما به دست آمده است ، ولی ميرعلی از لحاظ فنی آنرا به صورت مستقلی ، عرضه نمود . 

ارزشهاي بصري خط كوفي 
خطوط افقی كه در خط كوفی مسطح و ضخيم می باشد ، نشست و تعادل بيشتری را از نظر ايستايی ايجاد می كـنند ، و از آنجاست كه خط كوفی دارای قاطعيـت و حـالت مذهبـی و تزئيـنی بـه خـود می گيرد .
خط كوفی خطی پرقدرت و غيرقابل انعطاف می باشد . دارای نظم و ترتيب مشخص است و نيز دارای توازن در حروف است كه از ويژگيهای اين خط ، كمال و شيوايی آن را می توان نام برد . 

ارزشهاي بصري خط ثلث و نسخ
خط نسخ و ثلث ، به دليل قرابت فرمی كه دارند ، يكجا مورد بحث قرار می گيرند . با اين تفاوت كه خط نسخ مشخصة خوانا بودن را بيش از ثلث داراست ، و خط ثلث جنبة تزيينی تر دارد . در هر دو قلم ، خصوصيت صلابت و استواری به دليل سطح زياد ، و نيز خطوط عمودی بلند ، كاملاً محسوس است .

ارزشهاي بصري خط نستعليق 
از آنجا كه دور و بر سطح در اين خط غلبه دارد ، خطی است عاطفی و صميمی . و از آنجا كه ريشه در سنت كهنِ فارسی دارد ، اين خط عروس خطوط ايرانی ، لقب گرفته است .
در تمام اجزاء آن ، بنا به قاعدة تشرف ، نزول مشاهده می شود . يعنی جزء آغازين در هر كلمه ، بالاتر از آخرين جزء كلمه ، قرار می گيرد . اگر خواسته باشيم آن را به قالب يكی از اشكال اصلی تشبيه كنيم ، فرم دايره متناسب است ، جز در موارد نادری مثل (( ب )) و (( ك )) و … كه باز سطح همراه دايره كامل می شود ، در بقیة حروف ، دايره جزء اصلی كار را تشكيل می دهد و همين خصوصيت ، باعث گرديده است اين خط تا اين حد عاطفی و صميمی احساس را بيان كند . در ضمن اينكه بر خلاف خط شكسته نستعليق ، كاملاً خوانا است 

ارزشهاي بصري خط شكسته نستعليق
خطی پر تحرك و پرانرژی است ، پيچيدگی ، آزادی ،. پيوستگی حروف ، ظرافت ريتم ، و آهنگ در اين خط وجود دارد . خطی بسيار عاطفی است ، و تا حدودی خواندن آن دشوار است . دارای خطوط منحنی قوسی شكل است ، تا جايی كه حالت موسيقی را تداعی می كند . خطی متنوع و شادی بخش است ، لذا جنبة تزئينی آن بر خوانايی اش غلبه دارد .