اشعار احمد شاملو - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148) +--- انجمن: شعر نو (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=150) +--- موضوع: اشعار احمد شاملو (/showthread.php?tid=2642) |
اشعار احمد شاملو - abbas - 2013-12-04 [نوروز در زمستان سالی نوروز بیچلچله بیبنفشه میآید، بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه. سالی نوروز بیگندمِ سبز و سفره میآید، بیپیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور بیرقصِ عفیفِ شعله در مردنگی. سالی نوروز همراهِ بهدرکوبی مردانی سنگینی بارِ سالهاشان بر دوش: تا لالهی سوخته به یاد آرد باز نامِ ممنوعاش را و تاقچهی گناه دیگر بار با احساسِ کتابهای ممنوع تقدیس شود. در معبرِ قتلِ عام شمعهای خاطره افروخته خواهد شد. دروازههای بسته بهناگاه فراز خواهد شد دستانِ اشتیاق از دریچهها دراز خواهد شد لبانِ فراموشی به خنده باز خواهد شد و بهار در معبری از غریو تا شهرِ خسته پیشباز خواهد شد. سالی آری بیگاهان نوروز چنین آغاز خواهد شد.color=#FF0000][size=medium] RE: اشعار احمد شاملو - sadaf - 2015-01-24 همدیگر را می آزاریم،بی آنکه بخواهیم. شاید بهتر آن باشد که دست به دست یکدیگر دهیم بی سخنی دستی که گشاده است، می برد می آورد رهنمونت می شود به خانه ای که نور دلچسبش،گرمی بخش است... "شاملو"
RE: اشعار احمد شاملو - Atlas - 2015-01-25 برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی که
دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند RE: اشعار احمد شاملو - Atlas - 2015-01-25 ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش بر شانه های خود بنشانم این خلق بیشمار را، گرد حباب خاک بگردانم تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند RE: اشعار احمد شاملو - Atlas - 2015-01-25 ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادیهایشان حتی با نان خشکشان و کاردهایشان را جز از برایِ قسمت کردن بیرون نیاورند ... RE: اشعار احمد شاملو - Atlas - 2015-01-25 کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد در من زندانی ، ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ... RE: اشعار احمد شاملو - tannaz2015 - 2016-02-03 آه، ای شباهت دور ! ای چشم های مغـرور ! این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم ! بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم ! بگذار در خیال تو باشم ! بگذار ... بگذریم! این روزها خیلی برای گریه دلم تنـگ است... #قیصر_امین_پور برنامه نویسی تحت وب |