اخطارهای زیر رخ داد: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
10) آیا اعتقاد دارید چنانچه خودتان به طور عینی و واقعی عمل کننده دستورات دینی باشید، - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن عادتی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=360) +--- انجمن: سه قدم برای ترک عادت های نا سالم (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=364) +---- انجمن: قدم دوم عادتی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=366) +----- انجمن: مرحله اول سوالات قدم دوم (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=369) +----- موضوع: 10) آیا اعتقاد دارید چنانچه خودتان به طور عینی و واقعی عمل کننده دستورات دینی باشید، (/showthread.php?tid=2767) |
10) آیا اعتقاد دارید چنانچه خودتان به طور عینی و واقعی عمل کننده دستورات دینی باشید، - mehdiast - 2013-12-07 10) آیا اعتقاد دارید چنانچه خودتان به طور عینی و واقعی عمل کننده دستورات دینی باشید، در صورت پرهيز از سرزنش و ملامت دیگران (كه يك عادت ناسالم است)، تأثیرگذاری بیشتری خواهيد داشت؟
RE: 10) آیا اعتقاد دارید چنانچه خودتان به طور عینی و واقعی عمل کننده دستورات دینی باشید، - شاپور الف - 2014-09-24 نه چنین نبود، زیرا ریشه شناخت مذهبی من از کودکی بود و مربیان اولیه من کاملاً بی سواد و ناآگاه از دین و مذهب بودند و من در آن سن و سال چنان از خدا و مسائل مذهبی ترسیده بودم و به اصول و فروع دین نظر خوبی نداشتم و خیلی دوست داشتم که کسی و چیزی به من ثابت کند که نه خدا هست و همه این ادیان هم کشک و دوغ هستند. کینه و نفرت من از آنجایی آغتز شد که والدینم سر هر مسئله منو به جهنم و درک واصل میکردند و چنان از طرف خدا حرف میزدند که من همه امیدهایم را برای توبه کردن از دست دادم و یک فرد دین گریز شدم و با اینکه ادای افراد متدین و مذهبی را در می اوردم اما هیچ اعتقادی به آنها نداشتم و دیگر اینکه سیستم بیماری من در آن موقع ناشناخته بود و من فقط خطا میکردم و دیگران و یا خودم خود را ملامت و سرزنش میکردم واز خلقت خودم کاملاً ناراضی بودم و از اینکه به دنیا آمده بودم از والدین و خداوند شدیداً شاکی و ناراحت بودم. من همیشه درحال عذاب کشیدن از افکار و رفتار بیمار خودم بودم و به خودم احساس گناهکار بودن میدادم و احساس میکردم همیشه اشباحی من را دنبال میکنند و حتی در یک اطاق به تنهایی احساس میکردم که ارواح خبیثه ناظر من هستند و منتظر یک دستوری و یا فرصت مناسبی برای دریدن و کشتن من هستند. |