انجمن بانیان بهبودی
4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: سنت های دوازده گانه معتادان گمنام (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=106)
+---- انجمن: سنت دومNA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=108)
+----- انجمن: سنت دوم جدید (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=404)
+----- موضوع: 4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید (/showthread.php?tid=3356)



4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید - mehdiast - 2014-01-02

چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید



RE: 4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید - mehdiast - 2014-01-05

+ قبل از پیوستن به انجمن اجازه نمی دادم کسی در تصمیم گیری های من دخالت کند . در واقع هیچ وقت با کسی مشورت نمی کردم چون خودم را عقل کل می دانستم . اگر وظیفه و کاری داشتم می خواستم همیشه خودم انجامش بدهم . در واقع به کسی اعتماد نداشتم و اجازه اشتباه کردن به دیگران را نمی دادم .
+ در مورد مسایل اطرافم بی تفاوت بودم ، مگر آنجا که به رای و نظر من عمل می کردند . من همه چیز را سفید و سیاه می دیدم ... شما یا دشمن من بودید یا دوست من . اگر دوستم بودید حق نداشتید در مورد من هیچ گونه قضاوت و اظهار نظر منفی داشته باشید! باید بدون چون و چرا از همه اعمال من حمایت می کردید . دشمنان هم که تکلیفشان روشن بود! ...



RE: 4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید - NASIB - 2014-01-15

مثلا در مورد تماشای برنامه‌های تلویزیونی به عقاید اطرافیان احترام نمیگذاشتم و فقط کانال تلویزیونی مورد علاقه خودم را تماشا میکردم


RE: 4-چند مثال درمورد زیر پا گذاردن این اصل قبل از پیوستن به انجمن بنویسید - mehdiast - 2014-06-04

+ قبل از پیوستن به انجمن اجازه نمی دادم کسی در تصمیم گیری های من دخالت کند . در واقع هیچ وقت با کسی مشورت نمی کردم چون خودم را عقل کل می دانستم . اگر وظیفه و کاری داشتم می خواستم همیشه خودم انجامش بدهم . در واقع به کسی اعتماد نداشتم و اجازه اشتباه کردن به دیگران را نمی دادم .

+ در مورد مسایل اطرافم بی تفاوت بودم ، مگر آنجا که به رای و نظر من عمل می کردند . من همه چیز را سفید و سیاه می دیدم ... شما یا دشمن من بودید یا دوست من . اگر دوستم بودید حق نداشتید در مورد من هیچ گونه قضاوت و اظهار نظر منفی داشته باشید! باید بدون چون و چرا از همه اعمال من حمایت می کردید . دشمنان هم که تکلیفشان روشن بود! ...