اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message



انجمن بانیان بهبودی
18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هست - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=425)
+--- انجمن: سه قدم برای شفای بیماری سرطان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=426)
+---- انجمن: قدم اول سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=427)
+----- انجمن: سوالات قسمت اول قدم اول (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=430)
+----- موضوع: 18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هست (/showthread.php?tid=3421)



18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هست - mehdiast - 2014-01-03

18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هستيد؟



RE: 18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هست - شاپور الف - 2014-12-23

در ابتدا از اینکه من زار و ضعیف و رنجور بودم، دیگران را شاد و خندان تحمل نمیکردم و به هر طریق شده بود، به آنها آسیب میرساندم. من گاهی میدیدم کسی باصدای بلند میخندید و یا قهقهه میزد، بطور وقیحانه و مستقیم به او توهین میکردم و حتی میگفتم، مردم این همه شهید دادند که تو اینطوری قهقهه بزنی و روی دل زخمی مردم نمک باشی. من در اثر دردهایی بیدرمان (برای بیماری و دردم سراغ پزشکان میرفتم وهرگز درمان نشدم، چون من اصلا بیماری قابل شناسایی نداشتم، بیماری من روحی و روانی و عصبی بود) وقتی از سرطان خودم اطلاع پیدا کردم نسبت به همه با حالت واکنشگری برخورد میکردم و با خشم جوابشان را میدادم و منتظر حرکتی از طرف کسی بودم که با او درگیری ایجاد کنم. من بخاطر سرطان به خداوند توهین میکردم مردم را کتک میزدم و خانواده را اسیر کرده بودم و با دوبار خوراندن سم مرگ موش نیت خبیث خودم را نشان دادم و آنقدر ترسیده بودم که از روی ناچاری و نداشتن عقل درست این تصمیم را میگرفتم و در مدت پنج ماه از شش ماه دست به ناصادقی و خلاف و دزدی و کلاهبرداری کردم و باخودم فکر میکردم من که سرطان گرفتم تقصیر این مردم است و با کله خودم بدترین راه و روش و رفتار ناشایست را با مردم بیگناه میکردم...