اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message



انجمن بانیان بهبودی
14. آيا بيماري خودرا از ديگران مي‌پوشانيد و يا بدون ترس از آن حرف مي‌زنيد؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=425)
+--- انجمن: سه قدم برای شفای بیماری سرطان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=426)
+---- انجمن: قدم اول سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=427)
+----- انجمن: سوالات قسمت دوم قدم اول (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=431)
+----- موضوع: 14. آيا بيماري خودرا از ديگران مي‌پوشانيد و يا بدون ترس از آن حرف مي‌زنيد؟ (/showthread.php?tid=3446)



14. آيا بيماري خودرا از ديگران مي‌پوشانيد و يا بدون ترس از آن حرف مي‌زنيد؟ - mehdiast - 2014-01-03

14. آيا بيماري خودرا از ديگران مي‌پوشانيد و يا بدون ترس از آن حرف مي‌زنيد؟



RE: 14. آيا بيماري خودرا از ديگران مي‌پوشانيد و يا بدون ترس از آن حرف مي‌زنيد؟ - شاپور الف - 2014-12-24

قبلاً که طبق سفارش پزشکان و سپس بخاطر مخفی کردن و رازداری این بیماری را کاملاً مخفی میکردم و فقط به همسرم و پس از آمدن به برنامه خودیاری با دونفر دیگر از اعضا که سرطان خون و معده داشتند، رازم را برملا کردم و یکی از آنها حرف خوب و دلنشینی بهم زد و اون اینکه ما برای روحیه گرفتن و تقاضا حاجت دعا و شفا از خالق خود باید در دعاهایمان حتما متذکر شویم که این بیماری را داریم و از حضرت حقش تقاضای کمک و شفا و آرام کردن دردهایمان بکنم و من به او گفتم خوب خود خدا که میداند من سرطان دارم خودش من را مبتلا کردهه است، حالا چه لزومی دارد که هی جار بزنم. گفت بله خودش کاملاً میداند، اما تو توی انکار و غرور کاذب و ناسالم هستی، این توهستی که باید از یک نیروی برتر از خودت تقاضای کمک کنی و به خودت متذکر شوی که یک سرطانی درحال بهبودی هستی و با نیاز خودت از حضور حضرتش تقاضای بهبود وضعیت و کاشتن دردت بکنی، حتی نباید هیچ دارویی مصرف کنی که تو را در حالت کرختی نگهدارد که ندانی چه میخواهی تو باید از خدایت تقاضا کنی که کمکت کند و الان بهترین وقت است. من همان شب زانو زدم و با گریه و حالت معنوی از صاحبم تقاضا کردم که دردم را بکاهد. من از خداوند نخواستم که مرگم را وقفه بیاندازد راستش اصلاً انتظار نداشتم، با اینهمه تخریب و حال زاری زنده بمانم و از آن ببعد اگر یک فرد سرطانی و یا از اعضای خانواده اش راجع به معجراتی که برایم اتفاق افتاده بود، حرف میزدم و حالا هم به همه بدون ترس و شرمساری و خجالت میگویم که من شاپور هستم یک سرطانی درحال بهبودی...