انجمن بانیان بهبودی
دلتنگی کودکی ها - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: دلتنگی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=271)
+---- موضوع: دلتنگی کودکی ها (/showthread.php?tid=4329)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5


RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-04-04

خدایا....تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم ، یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده


RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-04-14

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی . . .



RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-05-01

به کود ک درونم گوش می سپارم و برای بازی " اواز " شادی " و استراحت وقت می گذارم.

خیلی خوب از او مراقبت می کنم .و هنگامی که خواسته هایش را بر اورده می سازم....

در عوض انرزی و شاد کامی می یا بم ..دلم برای قدری بچه بودن تنگ است ....



RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-05-09

دلبسته به سکه هاى قللک بودیم
دنبال بهانه هاى کوچک بودیم
رویاى بزرگ شدن خوب نبود
اى کاش تمام عمر کودک بودیم


RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-06-01

باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،

می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه

می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.

می دویدم، می دویدم ، توی جنگل های پوچی ، زیر باران مدیحه ، رو به خورشید ترانه ،

رو به سوی شادکامی .

می دویدم ، می دویدم ، هر چه دیدم غم فزا بود ، غصه ها و گریه ها بود ،

بانگ شادی پس کجا بود؟

این که می بارد به دنیا ، نیست باران ، نیست باران ، گریه ی پروردگار است،

اشک می ریزد برایم.

می پریدم از سر غم ، می دویدم مثل مجنون ، با دو پایی مانده بر ره

از کنار برکه ی خون.

باز باران ، بی کبوتر ، بوف شومی سایه گستر ، باز جادو ، باز وحشت ،

بی ترانه ، بی حقیقت ، کو ترانه؟! کو حقیقت؟!

هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، لیک فهمیدم که شادی

مرده او دیگر به دلها ، مرده در این سوگواری...


RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-06-05

بازگرد ای خاطرات کودکی
برسوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد ان آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر
یاد درس آب وبابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن


RE: دلتنگی کودکی ها - mohammad - 2014-06-08

من کودکیم را می خواهم
به قیمت برخورد لبه تیز توپ پلاستیکی به پیشانیم ...
به قیمت برخورد انگشت شست پایم به زمین ..
به قیمت زخمی شدن آرنج و زانو هایم ....
به قیمت هد کردن تو پ سرشار از لجن ....
به قیمت تهدید کردن همسایه برای پاره کردن توپی که تمام دنیا من بود .



RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-06-23

چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی
...
یکی که بهش اعتماد داری ...
بهت اعتماد داره ...
از دلتنگی هاش برات میگه ...
از دلتنگی هات براش میگی ...
آروم میشه ...
آروم میشی ...
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ...
این حس مثل قطره های باران پاکه...
مثل دوران کودکی بی ریاست


RE: دلتنگی کودکی ها - sadaf - 2014-06-23

آدمای دلتنگ...
وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...
یکم ثابت میشن...
یواش یواش چشماشون پر اشک میشه.
انگار که ياد خيلي چيزا مياد تو ذهنشون ،خيلي وقتها ، خيلي عشقا ، خيلي دوران ، مثل دوران کودکي و حسرت بازنگشتنش


RE: دلتنگی کودکی ها - shakiba - 2014-06-30

دلم برای کودکی تنگ شده
قهر میکردیم تا قیاوت
ودرست لحظه بعد قیامت میشد.
ایکاش حالام که بزر شدیم
دلامون به بزرگی بچگیامون باشه