انجمن بانیان بهبودی
چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: پیامهای بهبودی_NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=89)
+--- موضوع: چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ (/showthread.php?tid=4402)



چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ - sadaf - 2014-01-28

چه جوری پیام جلسه رو گرفتی ؟ برای همدردات تعریف کن .


RE: چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ - NASIB - 2014-01-28

با بابام بودم.خسته و ناامید.اخر خط.جلوی یه اداره.حتی دکترمم قبولم نمیکرد و قید ویزیتشو زد!بابای پیرم گریه میکرد!صحنه بدی بود.اشک بابایی که حتی تو پیریش کسی نتونست مچشو بخوابونه.بابایی که اهل هیچی نبود و تمام جرمش این بود که یه بچه معتاد داره.یه بابایی که اونروز نگام کرد و گفت:بابا من میدونم بر میگردی.من میدونم خدا جوابمو میده.گفتم شاید!گفت خدایا:من مغازه دار بودم و حتی قید سیگار فروختن به مردم و سودشو زدم اما حالا بچم هرویینیه.اشک میریخت و با خدا راز و نیاز میکرد.خدا جوابشو همونجا داذ پایین همون اداره چند تا ادم خوش تیپ اومدن سمتمون و گفتن معتادن!گفتم پس بده جنس قشنگرو.خندیدن گفتن: باید بیای جلسه اونجا جنس میدیم بهت.من فرداش رفتم راست میگفتن ساقی بودن.ساقی عشق بودن و چنان بهم محبت کردن که الان حدودا 12 ساله پاکم و دیگه ولشون نمیکنم......


RE: چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ - mehdiast - 2014-02-05






شرایط زندگی برام سخت شده بود ، می رفت که تمام هستی که جانم بود را نیز از دست بدهم .با هزار آشفتگی ولی همیشه مسئول آشفتگی هام را دیگران میدانستم
خلاصه در حال فریب خود بودم و باز هم می خواستم خودم رو فریب بدم با این افکار سر از جلسه در آوردم و تصمیم داشتم بعد از گذشت یکماه دوباره راه خودم رو ادامه بدم .با گذشت زمان وحضور من در جلسات کم کم تمایل و امید به برگشت زندگی بیشتر شد.

و تا به حال هنوز پایدار ماندم
باتشکر



RE: چه جوری ییام جلسه رو گرفتی ؟ - sepahrad - 2014-09-26

سلام براي اینکه از دست اعتیاد خلاصي یابم به هر دری زدم اولین باری که پیام انجمنو گرفتم تو مطب دکتر بودادرس جلسه بود  باز البته باز بودنش رو متوجه نشدم ادرس رو پرسيدم و منطقه رو پيدا كردم وطبق تاريخ رفتم همه چي مرطب. نشريات توپ وتامن روديد سلام داد ويكي دوتا از پيامهاي بهبودي وادرس جلسات رو بهم داد وچند مجله بهبودي از شوق ميخواستم سنت بدم گفت همش هديه است كلي عشق كردم بعد يك سال جلسه باز واين عشق رفتم جلوتر ديدم دوسه ميز گذاشتند روش پرازسينيهاي پراز كيك انواع واقسام هرميز مسع
ولي داشت كه از الاتين بودند ويك صندوق سنت يعني هركس ميخورد سنتش رو ميداد وهمينطور نوشابه وچاي خلاصه گلكاري كاغذ رنگي انگار مجلس عروسي بود . توپوست خودم نميگنجيدم از بس انرژي گرفته بودم نشستم وبا دو نفر دوست شدم وبا ايما اشاره وتته پته ارتباط گذاشتم خانوم پيري هم كه نيت كرده بودم براي راهنما باهاش صحبت كنم نشسته بود وخيلي راحت من رو شناخت. در جلسات بسته من رو ديده بود فقط يك بار باور كن ارامشي داشت كه اگرتمام غمهاي دنيارو داشتي با نگاه كردن به چهره اش همه رو ازياد ميبردي . جلسه شروع شد يك هم درد رو گرداننده. صدا كرد طرف رفت تجربه داد وبعد از يك خانوم. دعوت شد وبعد از يك خانوم از الانان وبعد يك دكتر كه در مورد معتادين وكمك پزشك به انها صحبت كرد بعد از ان يك متخصص بيماري باز شد با پرژكتور و عكس وبعد معاون شهردار بود سخنراني كرد ودر اخر ده تولد داشتيم كه به صف ايستادند وگل تقديمشان شد نه اعلام پاكي شد ازطرف ديگر اعظا نه سنتي خوانده شد ونه چيز ديگري به ميهمانان هم گل اهدا شد وجلسه تمام شد بعدش هم خودتون خدث بزنيد خوردن ونوشيدن قهوه وشيريني . خيلي حال كردم                         از زبان دوستم بود اين مطلب