اخطارهای زیر رخ داد: | |||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
19 اردیبهشت - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن الانان(خانواده های الکلی ها) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=61) +--- انجمن: نشریات و پمفلت های الانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=277) +---- انجمن: کتابچه شهامت عوض شدن (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=499) +----- انجمن: اردیبهشت ماه (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=501) +----- موضوع: 19 اردیبهشت (/showthread.php?tid=4514) |
19 اردیبهشت - mehdiast - 2014-01-31 وقتی تراز نامه قدم چهارم را می نوشتم ، شب و روز به همراهم یک دفترچه یاد داشت داشتم نمیخواستم هیچ چیز را فراموش کنم . اولین عیب خود را پیدا کردم "وسواس" هنوز هم یک ربع قبل از شروع گام پنجم مشغول نوشتن بودم . وقتی این گام را برداشتم و نوشته هایم را بلند خواندم ، برخی از الگوهای نوشتاری برای اولین بار برایم روشن شد . رفتار من درست مثل رفتار الکلی بود . تنها تفاوت این بود که من با آگاهی کامل خود را بیمار کردم . با آگاهی کامل فهمیدم که تا به حال چقدر دیگران را بخاطر حوادث زندگیم سرزنش کرده ام . چطور همه چیز را به تنهایی تعبیر میکردم . و چطور عکس العمل من نسبت به فرد الکلی بر پایه ترسم بوده . روز بعد انتظار داشتم احساسم متفاوت شده باشد اما هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه احساس خستگی و شکنندگی میکردم . اما تغییرات شروع شد . با مرور زمان ، وقتی در شرایطی مثل شرایط قدم چهارم قرار می گرفتم . متوجه میشدم که عکس العمل هایم کمی منطقی تر شده ، چیز هایی که من را به شدت ناراحت میکرد دیگر برایم مهم نبود . درست در این زمان بود که تغییرات شروع شد یاد آوری امروز اکنون در طی این 12 گام طبیعت وجود خود را درک کرده ام . اطمینان دارم که هر آنچه را اکنون بایست بدانم ، برایم آشکار شده و بقیه را به آینده سپرده ام . من ارزش دانستن این موضوع را دارم . " وقتی گام پنجم را بر میداریم تصمیم گرفته ایم که عوض شویم |