انجمن بانیان بهبودی
10-آیا از روی اجبار به وسوسه ایی عمل کرده ام که بعد وانمود کنم که طبق - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=233)
+---- انجمن: قدم اول (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=234)
+---- موضوع: 10-آیا از روی اجبار به وسوسه ایی عمل کرده ام که بعد وانمود کنم که طبق (/showthread.php?tid=471)

صفحه‌ها: 1 2


RE: 10-آیا از روی اجبار به وسوسه ایی عمل کرده ام که بعد وانمود کنم که طبق - ARSAM - 2015-08-30

بله ، خیلی از مواقع است که به خاطر اجبار به وسوسه ایی به آن عمل میکنیم و سپس چنین وانمود میکنیم که خودمان بر اساس منطقی درست آنرا انتخاب کرده ایم ، بطور مثال بگویم ؛

-         مواد مخدر استفاده کنم  بهتر ، تا اینکه پاک باشم و بخواهم به ناموس مردم نگاه کنم .

-         موادمخدراستفاده کنم بهترمیتوانم کار وفعالیت کنم و لذا مصرف کننده که باشم بهتره تا پاک از مواد باشم ولی بیکار باشم

-         اگر به این نقصم عمل کنم و یا شهوترانی کنم  ، بهتر تا اینکه بخواهم مواد مصرف کنم . و . .

                                                        در حقیقت هزاران عمل نادرست را بر اساس اجبار به وسوسه هایمان انجام میدهیم و اینگونه وانمود میکنیم که خیر ما در آن است  ، یعنی با حق انتخاب و بر اساس مصالح خود آنرا انتخاب کرده ایم . در واقع کلمه ( وانمود ) در این سوال مبین انکار در ما میباشد که با خودفریبی سعی در توجیه کردن آن داریم ، بنابراین ، پروسه انکار در چهار بخش همیشه اتفاق می افتد .

پروسه انکار؛

1-    خودفریبی

2-    توجیه

3-    سرزنش

4-    مقایسه

انکار چون از بیماری ما سرچشمه میگرد لذا همیشه دارای دانش منفی  میباشد و لذا گاهی با مطرح کردن پارادوکس های گیج کننده سعی در اختلال نظام فکری ما را دارد و یا با سفسطه گرایی خرد ما را مخدوش میسازد و ما را در نقطه ای قرار میدهد تا سرانجام با خودفریبی و توجیهات غیر منطقی عمل به وسوسه در ما اجباری شود .  در واقع انکار گرایشی است از طرف ما معتادان در جهت تکذیب و یا تخریب وابستگی خود با مصرف مواد مخدر ، بدون اینکه مدرکی در جهت خلاف آن ارائه دهند .

انکار دو نوع است ؛

                                   اول ، انکار درونی  ؛ یعنی ما برای قانع کردن خودمان ، با روی آوردن به انکار و با استفاده از ابزار خود فریبی و توجیهات غیر واقعی بخواهیم مشکلات درونی خود را برای خودمان  توجیه و با خودفریبی آنها را ندیده بگیریم  ، مثلاً بگویم ؛ من هر موقع بخواهم ترک میکنم ! . .  اصلاً میدونی چیه ؟ مشکل من  اعتیاد نیست ، بلکه بدبیاری و بد شانسی من است ،  . . . اصلاً خدا میخواد که من اینطوری زندگی کنم . در واقع اینگونه انکارها توجیهاتی هستند که ما براساس قانع کردن خودمان و با خودفریبی به آن دست میزنیم . بنابراین ، انکار درونی یعنی دلیل تراشی و توجیه برای قانع کردن خودمان .

                                  دوم ، انکار بیرونی ؛ یعنی ما بخواهیم با فرافکنی و ابزار دیگر فریبی  مشکلات خود را برای دیگران توجیه  کنیم و در واقع انبوه مشکلات حاصل از اعتیاد را به گردن دیگران بی اندازیم ، مثلاً بگویم ؛ من اگر در کشور های غربی بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ، و یا اگرخانواده ام میگذاشت من در خانه مشروب بخورم من به مواد پناه نمیبردم و یا ، با مشکلاتی که من دارم  ، اگه شما هم بودید معتاد میشدید و یا هزارن دلیل و منطق های واهی دیگر . بنابراین ، انکار بیرونی یعنی ، ما با دلیل تراشی و توجیهات غیر واقعی بخواهیم دیگران را قانع کنیم .



در حاشیه

    (( بنظر میرسد که در وجود ما هم بجای یکنفر ، حداقل دو نفر زندگی میکردند ))

                                                                                                                   کتاب پایه

خودفریبی چیست ؟

                                                        مدتها بود به این فکر میکردم که چگونه ممکن است آدمی خودش ، خودش را گول بزند .  مطلب برایم گنگ بود  ، این حرف مثل این میمونه که من خودم به خودم پسی بزنم بعد با تعجب بگم کی بود ؟

حقیقتا چرا انسان خود فریبی میکند ؟ و اصولا معنا و مفهوم خودفریبی را چگونه میشود بیان کرد . برای اینکه این معنا را بتوانم برسانم این مختصر فراهم شد . امیدوارم مقبول افتد .

قبل از اینکه به موضوع اصلی یعنی خود فریبی بپردازیم ابتدا لازم است برای رساندن مفهوم آن  مقدمه ایی ذکر شود .

معنی لغوی فریب یعنی  - نیرنگ – حیله – کلک

فریب دو نوع است .

                      1-      دیگرفریبی

                      2-      خودفریبی

                                           اول ؛  دگر فریبی

دگر فریبی چیست ؟ و چه عواملی باعث میشود که کسی ، کس دیگر را فریب دهد و برای این منظور باید چه شرایطی را فراهم سازد .

دگرفریبی یعنی اینکه کسی بخواهد برای رسیدن به منافع و یا تمایلات و یا خواسته های خود  ، که شخص دیگری آنها را دارد ، از ابزار و از راه نیرنگ و یا کلک به آنها دست یابد .

اما همینطور که گفتیم فریبکار نیاز به ابزار و شگردهای خاص خود را دارد که اینها عبارتند از :

1-      دوروغ گفتن : - مهمترین ابزار برای فریبکار است  ، بخصوص فریبکار همیشه ابراز نیت خوب میکند مثل شیطان که اولین فریبکار بود و به آدم و حوا گفت : من خیر شما را میخواهم .

2-      هزینه کردن – همانطور که یک صیاد برای گرفتن صیدش دانه میپاچد فریبکار هم برای اینکه بتواند به امیال و خواسته های خود برسد گاها هزینه های پرداخت می کند .

3-      فریبکار استاد استدلال آوردن است .

4-      فریبکارنقطه ضعف انسانها و درواقع پاشنه آشیل انسانها که همان حرص و آز میباشد را میشناسد و آنرا تحریک میکند

5-      فریبکار بخاطر اهدافش مجبور است علم و دانش و آگاهیش به روز باشد .

اما فقط اینهای که ذکر شد کافی نیست فریبکار برای موفق شدنش به شرایط های مساعدی هم نیازمند است مثل :

1-      جهل و نادانی -  هر چقدر شخص نادان باشد برای فریبکار ایده آلتر است .

2-      باورهای غلط  -  یعنی اینکه شخص معتقد باشد به باورهای واهی ، مثلاً ؛ این کار وتلاش و صداقت  نیست که انسان را موفق میکند بلکه فقط شانس است ، و یا اینکه ره صد سال را یک شبه رفتن ، و بسیاری از این باورهای غلط  دیگر .

3-      نداشتن سلامت عقل – یعنی ممکن است شخص دانش و آگاهی  هم داشته باشد اما در اثر نداشتن فاکتور روشن بینی قوه تمایز و یا تجزیه و تحلیل نداشته باشد .

4-      خودمحوری – یعنی کسی که فکر کند خودش به تنهایی همه چیز را میداند . کسی که خود را محور اصلی میداند و بقیه بدور آن میچرخند . و لذا در باره هیچ مسئله ای با دیگران مشورت نمیکند .

ممکن است از خودتان بپرسید همه اینها که ذکر شدند ، درست  ! . . .، اما چه ربطی به مقوله خود فریبی دارد اگر کمی صبور باشید توضیح میدهم .

خودفریبی

حال میخواهیم در رابطه با خود فریبی مسائل را بررسی کنیم . اما قبل از آن باید ببینیم تعریف فریب چیست .؟

فریب یعنی عمل سوء ی که کسی یا کسانی بخواهند با خدعه و یا نیرنگ و یا حیله کسی یا کسانی را مورد اغفال قرار داده تا به خواسته های خود برسند .

بنا براین فریب مفهومی است که باید حتما دو طرف داشته باشد یعنی هم ( له ) داشته باشد هم ( علیه ) و لذا وجود دو طرف الزامیست در واقع باید هم فاعل یعنی فریبکار و هم مفعول یعنی فریب خورده  طرفین موضوع باشند .

حال با توجه به این مطالب چگونه می شود که یک انسان خود را فریب دهد تا مثلن منافعی را بدست آورد و یا تمایلات آن بر آورده شود  . وقتی بحث ما به این مرحله میرسد ناخودآگاه احساس میکنیم که در وجود ما دو طرف وجود دارد . چرا که گفتیم  تعریف فریب این است که حتما باید دو طرف وجود داشته باشد . بنا براین وقتی در باره خود فریبی صحبت می کنیم یعنی اینکه در وجود ما بطور قطع دو طرف وجود دارد 0

1-      قسمت تاریک و اهریمنی به سرکردگی هواهای نفسانی . ( فریبکار )

2-      قسمت نورانی و روحانی   به  سرکردگی عقل و خرد . ( فریب خورده )

اکنون مطلب تا حدودی برایمان روشن میشود . پس من یک نفر نیستم دو نفر هستم در یک قالب  . در کتاب پایه معتادان گمنام میخواندم که به همین موضوع اشاره میکرد و درجای از این کتاب مقدس می گفت : ( بنظر میرسد که در وجود ما هم بجای یک نفر حداقل دو نفر زندگی میکردند . ) .

بنا براین ، در وجود ما یک قسمت اهریمنی است که دارای هوش و دانش منفی است و یک قسمت الهی است که دارای الهامات و عقل و خرد است که هوش و دانشش بستگی به اکتساب آگاهی های آن دارد . بدیهست اگر قسمت مثبت ما از دانش و اگاهی ها تهی باشد قسمت منفی ما میتواند به سادگی آنرا فریب دهد تا بخواستهای نفسانی خود برسد .

اما چطور ممکن است عقل انسان فریب هوای نفسانی را بخورد ؟! .  . . .  . همانطور که در معتادان گمنام هم می گویند بیماری اعتیاد یک بیماری هوشمند  است  ، لذا قسمت اهریمنی وجود ما هم هوشمند است . چون عقل انسان استدلال پسند است ،  لذا خواسته های نفسانی گاهی با سفسطه بافی و پاردوکس های گمراه کننده عقل را زایل و سپس  فریب میدهد . طبیعی است وقتی آگاهی عقل و خرد کم باشد فریبکار به خواسته خود میرسد . مثلن مسئله های غلط را درست جلوه میدهد بطور مثال :

سه نفر میرن رستوران دونگی غذا بخورن پس از صرف غذا وقتی صندوق دار حساب میکنه میگه سه هزار تومان میشه اونها پولو میدن و از رستوران میان بیرون یعنی سهم هرکدام هزار تومان میشه . اما از طرفی وقتی صندوق دار دوباره غذای آنها را حساب میکنه میبینه اشتباه حساب کرده و مبلغ واقعی غذای آنها میشود 2500 تومان سریع به شاگردش 500 تومان میده و میگه ؛ برو این 5 تا صد تومانی را به اون آقایون که الان غذا خوردن پس بده و بگو که اشتباه شده بود . شاگرد بدنبال آن سه نفر میدود و سرانجام آنها را پیدا میکند و پنج تا صدی را یعنی پانصد تومان را به مادر خرج آنها میدهد و میگوید ؛ اوستام گفت ببخشید این مبلغ را زیادی گرفته . مادر خرج که دید شاگرد زحمت کشیده 200 تومان به او انعام میدهد و شاگرد میرود سپس  بین خودشان هم 300 تومان بقیه را که سهم هر کدام 100 تومان بوده برمیدارن . اما برای آنها مشکل از آنجا شروع شد که اومدن یکبار دیگر حساب کنند یعنی به مادر خرج گفتن ما اول 1000 تومان دادیم که سه نفری شد 3000 تومان بعد تو 100 تومان بما پس دادی یعنی در واقع نفری 900 تومان سهم هر کدام از ما شد ، پس ما در واقع سه تا 900 تومان یعنی (900 × 3 = 2700 تومان ) که میشود 2700 تومان دادیم و 200 تومان هم انعام دادیم مجموع اینها میشود (2700+200 = میشود 2900 تومان ) پس صد تومان دیگر کجاست ؟ بنا براین به مادر خرج سوء ظن پیدا کردن و همین مسئله باعث شد بین اونها مجادله بشود .

در صورتی که اگر آنها کمی سواد و یا کمی دانش ریاضی داشتن میفهمیدن که در ریاضی بعضی وقت ها وقتی عبارتی را برعکس بیان میکنیم نتیجه غلط بدست می آوریم بطور مثال :

                                                                       9 =  3 -  4 × 3  

اما اگر همین عبارت را برعکس  کنیم  نتیجتا جواب  غلط در می آید :

                                                                       3 – 4 × 3 =   3

گفتیم که دانش و آگاهی میتواند مانعی باشد علیه فریبکار اما نباید فقط همین امر را کافی دانست زیرا علم و دانش ما موقعی کاربرد دارد که دست از خود محوری برداریم و فکر نکنیم چون دانشی داریم ، بنا بر این  ، فقط به ذهن و عقل خودمان متکی و مغرور باشیم .همینطور که گفتیم اهریمن وجود ما هوشمند است و گاها حتی میداند با اینکه ما علی الرغم دانشی که داریم چگونه ما را فریب دهد بطور مثال :

مجموع اعداد زیر را همانطور که میخوانید سریع در ذهن خود جمع کنید .

عدد 1000 را فرض کنید چهل را به آن اضافه کنید  ، حاصل را با یکهزار دیگر جمع کنید ، عدد 30 را به جواب اضافه کنید ،  باز یکهزار دیگه جمع کنید ، حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع اضافه کنید ،  بازهم هزارتای دیگه اضافه کنید ، و نهایتا ده تای دیگه به حاصل اضافه کنید  ، حالا بگوید حاصل جمع بالا در مجموع چنده ؟  

احتمالا به عدد پنجهزار رسیدید در حالیکه جواب درست می شود چهارهزارویکصد اگر میگوید نه یکبار دیگه با ماشین حساب آنرا محاسبه کنید . بنا بر این میخواهم بگویم که درکل باید مراقب آن قسمت از وجودمان که تحت تاثیر نیروی اهریمنی ما است و از ابزاری بنام انکار برای خود فریبی استفاده میکند غافل نباشیم و به هوش و دانش خود زیاد متکی نباشیم و هر مسئله ایی که هر چقدر هم منطقی بنظر میرسد باز هم با دیگران مشورت کنیم  همانطور که تاکید شد قسمت اهریمنی ما از  هر ابزاری برای به هدف رسیدنش کمک میگرد همانطور که آن سه خواهر پیر جادوگر به مکبث در جنگل گفتند : زشت زیباست ، و زیبا زشت است . اهریمن وجود ما هم با القات خود گاها جای این دو را در نظر ما جابجا میکند او سعی میکند معادلات منقطی ما را بصورتی که خود میخواهد رقم بزند . زشتها را زیبا جلوه دهد چنانچه گفت : شیاطین تیرهای کژ و آراسته می افکندن .

حال  خود فریبی را از منظر دیگر مورد بررسی قرار می دهیم . در واقع آن قسمتی که وجود اهریمنی ما دارای بیشترین امکانات است  ، جناحی که تمام قدرت وتمرکز خود را در آنجا معطوف کرده و با کمک آنها موفق به فریبکاری می شود . یعنی  ( حس ها و غرایز )

حس ها و غرایز ما تعداشان زیاد است و چون بخودی خود قوه عقل ندارند و فاقد شعورند و همینطور تمایل زیادی به لذت بردن دارند و برای لذت بردن بیشتر افراط میکنند ، بنا براین سلیقه و مذاق آنها تمایل به آن دارند که تابع هوای نفسانی باشند تا تابع عقل وخردمان .

البته درست است که حس ها ابزارهای هستند در دست عقل انسان  که توسط آنها میتواند با جهان خارج ارتباط بر قرار کند و شکی نیست که عقل انسان حاکم بر قلمرو انسان است اما هواهای نفسانی با تحریک و همدست کردن حس ها و غرایز ، سپاهی بوجود می آورد  و حاکم وجود ما را وادر به تسلیم میکند تا دستور غلط صادر کند و به خواستهای نفسانی عمل کند در اینجا است که فرایند خود فریبی در ما اتفاق می افتد و حاکم وجود ما در اثر فشار این خواسته ها علی الرغم اینکه میداند صدور مجوز اشتباه است لذا در اینجا خود فریبی اتفاق می افتد . بگذارید مثالی بزنم :

یک خانه را در نظر بگیریم و فرض کنیم در این خانه ، خانواده ای زندگی میکنند شامل : – پدر - مادر- و چند فرزند . حالا  فرض کنیم که زن ، وبچه ها یک خواسته غیر عقلانی دارند مثلا چیزی را برای خانه میخواهند که لازم نیست و غیر معقول است و از نظر اقتصادی خانواده متضرر می شود اما آنها بر اساس چشم رو چشمی و یا هوای نفس به پدر که حاکم خانواده است فشار می آورند تا آن خواسته غیر معقول مهیا شود ابتدا پدر خانواده پایداری میکند اما اهالی خانه به پدر فشار می آورند و اینفدر زندگی را زهرمار میکنند تا سر انجام پدر تسلیم می شود و دستور غلط صادر میکند  .

حال اگر انسان را خانه  و پدر را عقل و زن را هوای نفسانی  و بچه ها را حس ها و غرایز بدانیم تا حدودی مسائل برایمان توجیه میشود . اساسا خود فریبی لحظه ایی در ما به وقوع می پیوندد که حاکم وجود ما که عقل و خرد ماست در اثر نداشتن آگاهی و دانش و عدم سلامت بدون پایداری فرو میرزد . نقطه ای که این ریزش اتفاق می افتد را خود فریبی میگویم . بنا بر این در ما بیشتر موقعی خودفریبی رخ میدهد که :

اولا سلامت نفس نداشته باشیم – یعنی در بست در اختیار خواسته های نفسانی  خود باشیم که به آن نفس اماره میگویند .

نفس اماره مثل بچه یکی یه دونه ای می مونه که هر سازی که میزند خانوده اش با آن میرقصند ، بدیهیست چنین بچه ای همیشه بی ثبات و از خود راضی میشود .

ثانیا سلامت عقل نداشته باشیم – منظور از نداشتن سلامت عقل ربطی به داشتن صرفا سواد نیست  خیلی ها هستند که با سواد و حتی استاد فلسفه و یا جامعه شناس و یا دانشمند و یا در رشته های خود دارای نبوغ های هم هستند اما بعلت خود فریبی های که میکنند  همیشه زندگیشان آشفته است . خیلی از معتادها را می بینیم که در عرصه های مختلف مثلن نویسندگی و ادبیات و یا علوم ها و هنرها سرآمد هستند  اما مشکل اعتیاد خود را با خود فریبی انکار میکنند و در چنگال مواد مخدر شیرزاه زندگیشان بهم خورده و زندگیشان غیر قابل اداره شده است . منظور از نداشتن سلامت عقل در اینجا یعنی اینکه خردی که تحت تاثیر هوای نفسانی ویروسی شده است و استحکام خود را از دست داده .

پس برای اینکه خودفریبی نکنیم بی شک باید به تربیت دو فرایند در وجودمان اهمیت بدهیم .

1-      سلامت نفس : یعنی به خواسته های نفس فقط در حد نیاز اهمیت بدهیم نه بیشتر .

2-      سلامت عقل : یعنی اضافه بر اینکه جویای ارتقاء آگاهی و دانش هستیم از خود محوری دست برداریم .



راهکارهای برای مقابله با انکار و یا خودفریبی ؛

1-   دانش و آگاهی : - ارتقاء دانش و آگاهی و مطالعه کردن و در این مسیر باید دست از سکون کشیدن و راهی بودن بقول سایه ( آبی که برآسود زمینش بخورد زود           دریا شود ان رود که پیوسته روان است )

2-   معنوی زندگی کردن : یعنی اینکه زندگیم دارای معنا باشد و باری بهرجهت نباشد .  وجود وجهان وهستی را فکر نکنم که بی معناست .  در زندگی باید مقید بود به ارزش ها که خطوط قرمز وحد ومرزها را بیان میکنند . معنوی زندگی کردن یعنی اینکه هر چیز را فقط از روی ظاهر بررسی نکنم بلکه ضمن توجه به ظاهر به کنه و پیامهای نهفته آن نیز توجه کنم . معنوی زندگی کردن یعنی مسائل را از سه بعد نگاه کنم ( طول ،عرض ، ارتفاع  

3-   خود شناسی : - یعنی استفاده از روشی علمی و عملی که می تواند مرا با شناخت از چیستی خودم و نقاط مثبت و منفی خودم آشنا کند . یکی از این روش ها میتواند کارکرد 12 قدم روحانی عدم وابستگی انجمن معتادان گمنام باشد .

4-   روشن بینی : - یعنی مسائل را در گرد و غبار و یا در تاریکی و یا در شرایط های تیره و تار بررسی نکردن . یعنی هرچیز را در فضای روشن دیدن و آنرا از همه زوایا و بدون حب وبغض و مرض بررسی کردن یعنی هر مسئله ای را با صداقت و از بالا نگاه کردن و در یک کلام  ، روشن بینی ؛ یعنی به عواقب چیزی نگاه کردن  

5-   تهذیب نفس  : یعنی تربیت کردن نفس یعنی هنر نه گفتن را ابتدا از نفس خود شروع کنیم .

6-    دعا کردن : یعنی ارتباط قلبی برقرار کردن بطور مرتب با کسی که بعنوان خدا در وجودت آنرا احساس میکنی و از او درخواست کمک میکنی .

7-   مراقبه کردن : منظور از مراقبه اینجا یعنی متمرکز بودن به روی ارزشها ی معنوی بدست آورده شده در واقع یعنی از مهارتهای بهبودی که در زندگی بدست آورده ای مراقبت کن  یعنی ارزش های که بدست آورده ای نگذار ازدستت برود از آنها مراقبت کن .

8-    اقرار : یعنی اینکه به اشتباهات روزانه خود اقرار کردن . اقرار نقطه مقابل خود فریبی و انکار می باشد . اقرار به اشتباه باعث می شود که ما فروتن شویم . فروتنی سر سلسله تمام کمال های انسان است .

                                                     

 خداوندا : ما را در مقابله با اهریمن وجودمان تنها مگذار

                                                                                                          (  آمین )



RE: 10-آیا از روی اجبار به وسوسه ایی عمل کرده ام که بعد وانمود کنم که طبق - amirjavadi - 2020-11-06

10-اجبارووسوسه منو مجبور به هرکاری میکنه وبرای اعمالم توجیه وبهونه میارم ویا میگم خواست خدابودهراجبار به مصرفی وسوسه مربوط به خودشو داره ووسوسه دقیقا روی همون قسمتی که من نقص ویا ضعف ایمان دارم خودشو نشون میده ولذت بردن وتمایل داشتن نسبت به همون نقص منو دچاروسوسه میکنه و وادارم میکنه که اونوانجام بدم واینجاست که انکار که وسیله دفاعی وسوسه است شروع به آوردن دلایل به ظاهر موجه ولی غیر واقعی میکنه.وسوسه منو از زیر چتر عجزخارج میکنه وبمن احساس دانایی وتوانایی میده ومیگه کارتودرسته ونتیجه این احساس دانایی وتوانایی افتادن به دام وسوسه هاست مانند:کشیدن قلیان پرخوری شوخیهای بیجا خشم وعصبانیت دررابطه بودن باتوپ بازی یار بازی وزمین بازی مسایل مالی وشهوترانی چشم چرانی دوستیهای خیابانی دروغگویی دزدی قضاوت وکنترل کردن دیگران تنبلی واز زیر بارمسولیت شونه خالی کردن کار امروز رو به فردا انداختن و...?