انجمن بانیان بهبودی
38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=233)
+---- انجمن: قدم اول (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=234)
+---- موضوع: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات (/showthread.php?tid=499)



38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - mehdiast - 2013-10-19

آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا اتفاق افتاده که به خاطر اعتیادم قادر به حمایت از خود در برابر خطر نباشم؟(توضیح دهید)



RE: سوال سیزدهم-بخش غیر قابل اداره-قدم اول - meshki - 2013-11-15

من هميشه در برابر خطرهای جدی واکنش بدون فکر از خود نشون مي دادم وروزی رسید که نتوانستم از خود دفاع کنم به خاطر بحران های مادی واجتماعی توانای روبرو شدن با کسی را نداشتم اگر حقم را میخوردند میگفتم واگزار میکنم
به خدا در اعثل چیزی که باعث می شود من به این روز بیفتم بیماری ما حکومت می کرد یا انکار بیماری انکار اشفتگی زندگی انکار عجز خود کم بینی ترس ومعمولا ارزیابی خود اگاهی داشتن از ضعف و نا توانی خودم موجب می شد نتوانم از خود حمایت کتنم واوضاع همچنان بدتر می شد


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - NASIB - 2014-02-27

من انقدر عاجز بودم که دیگر حقی برای انتخاب نداشتم.استفاده از وسایل سایر معتادان پر خطر و رفتن به محیطهای اپاچی ها مشکلات زیادی برایم درست میکرد.قلبا بی تفاوت نبودم اما خوب چون میخواستم به حالت نشیگی برسم هر خطری را به جان میخریدم تا فول شوم


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - mohammad - 2014-03-17


بی خیالی .عاجز نا توانی همراه بی تفاوتی دست در دست هم به جا هایی کشاندن من را که اگر فرد عادی گذرش به آنجا بی افتد.دچار بدترین امراض وبیماری ها می شود.بار ها جهت درمان از والدین پول میگرفتم. اما.سر از خانه فروشنده در می آوردم به جای دکتر .و دارو. بار حقم ضایع شد.چون توان کشیدن با لا دماغم را نداشتم. چه برسد از حقم دفاع کنم.



RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - داود - 2014-08-17

بله بی تفاوتی قسمتی از بیماری من است که وقتی نواقصم شروع به فعالیت میکند در مجموع به بی تفاوتی میرسد.بی تفاوتی همان خطر جدی برای من است که به دلیل داشتن بیماری اعتیاد برایم به وجود می آید و در زندگی شخصی و جامعه ام می تواند برایم مشکل ساز شود. خیلی اوقات به دلیل داشتن برچسب اعتیاد قادر به حمایت از خود نبودم داشتن برچسب اعتیاد باعث شده بود خیلی از تهمت ها به من زده شود ومن قادر نبودم  از خود در برابر آنها حمایت کنم...تصویر: images/smilies/heart.gif
 


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - sepahrad - 2014-08-17

با سلام ارمانم ومعتادم هستم.بله در گذشته به واسطه مصرف مواد و تهيه اون ديگه وقتي براي بروز احساسات يا فکر کردن به مسائل زندگي نداشتم از بس تو عالم انکار و توجيه بودم نميتونستم  مسئوليت پزیر باشم کنترل واراده وقدرت تصميم گيري از دستم خارج رفته بود واينا باعث بي خيال بودن و بي تفاوت بودن در من وزندگي من بود.برام فرقي نميکرد از بس پکو لغت موادو توهين اجتماع وترور شخصيت شدن رو به من زدن که پوستم کلفت بود ونا اميد بودن از زندگي ونداشتن باور  کاري کرده بود که از جون خودمم سير شده بودم.


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - شاپور الف - 2015-02-11

من هميشه در برابر اتفاقات ناگوار و خطرهای جدی، بصورت واکنشی و بدون تفکر کارهای عجیبی از خودم نشان ميدادم. وقتی خبر مرگ پدرم را شنیدم، بدون اطلاع دادن به همسرم او را وادار کردم که وسایل سفر جمع کند و به مشهد برویم، در حالیکه پدرم در آذربایجان فوت شده بود و یک روز دیگری خبر تصادف پسر بزرگم رسید، چند خیابان پایین تر از خانه مان این اتفاق ناگوار افتاده بود و من سوار ماشین شدم و به سمت فیروز کوه فرار میکردم، که نتوانستم ادامه بدهم و وقتی به محل تصادف رسیدم پسرم را به بیمارستان برده بودند. وقتی پسرم را از بیمارستان به خانه آوردیم، به این دلیل بود که معالجات و عملها رویش اثر نگذاشته بود و به خانه آوردیم که در خانه بمیرد. من از شرکتی طلبکار بودم و هروقت میرفتم من را دودر کرده و میپیچاندند، به آنها اعتراض کردم و صدایم را بالا بردم و مدیر شرکت بلند شد و من را با نام معتاد شیره ای خطاب کرد و من نتوانستم از حق خودم دفاع کنم و هرگز سراغشان نرفتم. به خاطر بحرانهای مادی واجتماعی توانای روبرو شدن با واقعیتها و کسی را نداشتم اگر حقم را میخوردند میگفتم وا گذارتان میکنم، به خدا و امامان، در اصل چیزی که باعث شد. من به این روز بیافتم ترس و استرس شدید بیماریم بود، که من را دچار وحشت میکرد.
 


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - a.valijam@gmail.com - 2020-02-27

با سلام علیرضا معتاد من چون مصرف کننده مواد مخدر بودم و هیچ شناختی از اصول انجمن نداشتم و با کله بیمار خودم استفاده میکردم و اصلا اطلاعی نداشتم که در مقابل بیماری اعتیادم عاجز هستم وقتی نواقصم عود میکردند و بیماری اعتیاد به من فتوا میداد در حد 100در صد از اعتیاد فعالم استفاده میکردم و در محیط کارم چنان جنجال بوجود اوردم فقط بخاطر خودمحوری خشم غرور کاذب و اعتیاد فعال که به بدترین نحو اخراج شدم همین بیماری چنان در محیط خانواده باعث کینه و نفرت شد که باعث برهم خوردن زندگیم و پاشیدن خانواده به بدترین و هراران بار بدترین شرایط شد بیماری اعتیاد چنان برمن سوار شد که دوستانی پیدا کردم که مرگ اورترین دوستان دنیا بودند ولی ولی من در انکار بیماریم غوطه ور بودم و اصلا آگاهی نداشتم بیتفاون فقط بخاطر نئشگی و اجبار به مصرف فقط به حرف بیماریم گوش میدادم زندگیم غیر قابل اداره شد الانم من در چرخه بیماری اعتیاد فعال میفتم مثل خودخواهی خشم کینه و رنجش حسادت کنترل تاسف خوردن به حال خود قربانی بودم حقم داره خورده میشه  شان من این نیست بزرگ نمایی کوچک نمایی که هرکدام از اینها وقتی فعال میشه اتش اعتیاد من رو آشفته میکنه اعتید فعال اگر بها بدم اگر ننویسم اگر از راهنما کمک نگیرم اگر بها بدم مثل گذشته زندگیم غیر قابل اداره میشه از خداوند مهربان کمک میخام من خیلی عاجزم همه چیم رو دادم تا به بهبودی رسیدم الانم دوست دارم آدم سازنده ای باشم خدایا کمکم کن


RE: 38-آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفاوت بوده ام یا ات - amirjavadi - 2020-11-06

38-به دلیل داشتن اعتیادواجباربمصرف بیشتراوقات بیدفاع بودم وقادربدفاع ازخودم نبودم سرتاسردوران مصرفم پربودازخطرات جدی مثل انواع بیماریها تصادفات دستگیری زندان ومرگ انواع تهمتهاوزورگویی های دیگران که من معمولانسبت به اونابدلیل اعتیادم وناتوانی مالی وجسمی یابی تفاوت بودم ویااوناروجدی نمیگرفتم ویابخاطرضعف وخودکم بینی وترس وانکارمرض وعجز وناتوانیم قادرنبودم ازخودم حمایت کنم واین باعث خرابی اوضاعم میشدوازهمه بدتربی تفاوتی ام نسبت به سلامتیم بودوزندگیم غیرقابل اداره شده بودترس واحساسی برخوردکردن باخطرات جدی باعث میشه روشن بینیمون ازکاربیفته ونسبت به خطرات جدی بی تفاوت بشیم.امروزه زمانی که درمسیربهبودی هستیم خطرات جدی را میبینیم وباکمک خداوندواستفاده ازاصول ومشورت واستفاده از ابزارهای صحیح توانایی روبروشدن باآنهاراپیدامیکنیم?