اخطارهای زیر رخ داد: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
12- آیا ميتوانيد ليست چيزهايي كه نميخواهيد به خداوند بسپاريد، را بنويسيد؟ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن قماربازان گمنام (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=538) +--- انجمن: سه قدم برای رهایی از شرط بندی و قمار (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=540) +---- انجمن: قدم سوم قماربازان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=543) +----- انجمن: سری الف سوالات قدم سوم قماربازان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=547) +----- موضوع: 12- آیا ميتوانيد ليست چيزهايي كه نميخواهيد به خداوند بسپاريد، را بنويسيد؟ (/showthread.php?tid=5618) |
12- آیا ميتوانيد ليست چيزهايي كه نميخواهيد به خداوند بسپاريد، را بنويسيد؟ - mehdiast - 2014-04-03 12- آیا ميتوانيد ليست چيزهايي كه نميخواهيد به خداوند بسپاريد، را بنويسيد؟ . RE: 12- آیا ميتوانيد ليست چيزهايي كه نميخواهيد به خداوند بسپاريد، را بنويسيد؟ - شاپور الف - 2014-04-09 در ابتدا لیست بلند بالایی را تهیه کردم و دیدم که واقعاً مانند بچه ای که دوست ندارد داشته هایش را بکسی بسپارد برای من هم چنین بود و من دوست نداشتم چیزی را بخدا بسپارم از خداوند چون ترس داشتم برام مورد اطمینان نبود و من با داستانهایی که شنیده بودم و با آموزشهایی که در کودکی دیده بودم . سپردن در اصل یک نفرین خیلی بدی بود که بیشتر اوقات والدین و نزدیکانم من را با سپردن دست خدا نفرین میکردند و سپردن از همان ابتدا جمله خوبی نبود و در ضمن چون من راه درست را با قرو اطوار میرفتم راه درست و مستیم راه خدا بود و من واقعاً برایم درست و مثل آدم زندگی کردن و آدم بودن دشوار بود و من میدانستم که به پیمان و قرارهایی که با خداوند میگذاشتم پایبند نبودم و خصوصاً کنترل نکردن برایم بسیار سخت و حتی غیر ممکن بود و من از سه راه در مورد کنترل نکردن وا ماندم 1- کنترل ابتدایی من کاملاً محسوس بود و استاد اینکار بودم مجبور شدم این نوع کنترل را کنار بگذارم. 2- با قطع کنترل مستقیم و محسوس بطور خودکار افتادم در عالم کنترل نیمه محسوس با اینکه با خودم و خدای خودم عهد کرده بودم در کار کسی مداخله نکنم اما از طریق دیگر اینکار را میکردم اما ادعا میکردم چنین نیست. 3- کنترل نامحسوس هم یک روش کاملاً نا شناخته و مبهم که من هنوز هم در این عالم هستم و گاهی از این طریق هم کنترل میکردم . مثلا حال دوستی را می پرسیدم و طبق عادت حال اهل و عیالش را هم میپرسیدم در حالی که به من ربطی نداشت و این فضولی و مورد اضافی بود که من به آن عادت داشتم . گاهی بسرم میزد که سراغی از دوستان قماربازم بگیرم و از دوستانی که میدانستم از حال انها خبر دارند می پرسیدم. |