اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268) +--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269) +---- انجمن: مناسبتی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=273) +---- موضوع: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) (/showthread.php?tid=5882) |
اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-05 معذرت ميخواهم فيثاغورس پدرسخت ترين معادلات ست! معذرت ميخواهم نيوتن،راز جاذبه، مادر است ! معذرت ميخواهم أديسون. اولين چراغهاي زندگي ما، پدر مادر هستند! RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-08 گاهی نیازداری به آغوش بی منت.
کسی که توروفقط به خاطر خودت بخواد...
که تواوج تنهایی باچشاش بهت بگه:"باهاتم تاآخرش"
بی منت ترین آغوش دنیا ، آغوش پدر و مادره ، تا آخر عمر نگران بچه ها شونن ، تا همیشه و همه جا اگر مشکلی براي بچه اشون ( بچه که چه عرض کنم ، شايد آقايي باشد براي خودش يا خانمي ) پیش بیاد اونا هستند که با حضور گرم و مهربونشون حضور غمها رو کمرنگ می کنند ، بی توقعانی که فقط توقع احترام و محبت دارند ، اما گاهی من فرزند چه بیرحم می شوم ، چه فراموشکار می شوم ، انگار نه انگار که وظیفه ای هم من دارم.انگار نه انگار که خودم هم فرزندي دارم که رفتارهای من را می بیند و بازتاب رفتارهایم را در آینده به خودم تحویل می دهد.... خدایا کمکم کن که رفتارهایم هوشیارانه باشد نه از روی احساسات پوچ . RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 وقتی مریض میشدی و پزشک ازت میپرسید : بیماریت چیه ؟؟؟همیشه منتظر مادرت میشدی و جواب دادن رو به اون می سپردی ؛چرا که میدونستی مادرت همون احساسی رو داره که تو داری و حتی از خودت بیشتر دردت رو احساس می کنه !!! RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی و بدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی .... من بدهکار توام ای مادر! RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 پدرم/مادرممیخواهم با اشکهایم گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه و در روز تولدت بر مزارت گذارم …پدرم/مادرمدر این روز آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش ، هنوز باور ندارم که تو رفته ای ؛ هنوز دست احساس تو را حس میکنم چون تو زنده ای …. RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 مادر مثل مدادیست که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه و پدر مثل خودکاریست که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم تغییری در ظاهرش احساس نمیشه چون از درون خالی میشه ، فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه …
RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : نوشته دوست ، عشق ، محبت و چهار حرفیه … اتفاقا دو حرف اولشم دراومده یعنی ب و الف ! یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا ؛ با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه !!! گفت : ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم درمیاد … تو چشام اشک جمع شده بود که گفتم میدونم میشه بابا ولی اینجا نوشته چهار حرفی ولی تو که حرف نداری !
RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 مادرممن هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم ، زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من …
هیچ قهرمان ماراتنی به اندازه پدرم به دنبال نان ندویده است … RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 یادش بخیراوج زمستونکوچه های برفیسردی زمینحس سرمای عجیب انگشتای پاعجله برای رسیدن به خونهولیگرمای خونه و مادری که بهار و زمستون نداشت … RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2014-07-18 چین های روی صورتت اثرات پیری نیست ، جای خالی نوازش دست های من است . . . مادرم ! --------------------------------------------------- دست . . .
همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . . فقط !! مثل « دست پدر » |