انجمن بانیان بهبودی
اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268)
+--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269)
+---- انجمن: مناسبتی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=273)
+---- موضوع: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) (/showthread.php?tid=5882)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6


RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2015-02-05

سلام 
يه درد دل دوستانه 

با شماهام که هنوز پدر دارين 
قدرشو بدونين 
ازش خبر بگيرين 
اگه مريض شده ازش دلجويي کنين 
عصاي دستش بشين 
پاي حرفهاش بشينين ، حتي اگه به علت پير و فرسوده شدن حرفهاي تکراري مي زنه 
حتي اگه غرغرو شده و کم صبر، 
بازم صبوري کنين باهاش ، یه دعاي خيرش مي تونه کل زندگيتونو رونق بده 
من که حسرت اين که بخوام زحمتهايي که برام کشيده بودو جبران کنم به دلم موند 
شماهايي که پدر دارين فرصتو از دست ندين 
" صدف " 



RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - Rzh - 2015-02-09

[تصویر:  060e899c1b619d7df95cef089aca588f_500.jpg]


RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2015-02-11

[تصویر:  743_04.jpg]



RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - Atlas - 2015-02-12

 




    
[تصویر:  212.jpg]

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی

 
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم

 
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن

 
به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم

 
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم

 
وقتی نمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن

 
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر

 
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و عصبانی نشو

 
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده ... همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار

من برداشتی


 
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو ... روزی خود می


فهمی


 
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو

 
یاریم کن، همانگونه که من یاریت کردم

 
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه را به پایان برسانم

 فرزند دلبندم، دوستت دارم
 



RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2015-02-17

هر وقت شک می کنم به وجود خدا؛به عشق،     به خنده،          به مهر،               به گرما،                     حتی به خاک ...!هر وقت گم می کنم؛راهم را،      آسمان را،           حتی خودم را؛                   به مادرم نگاه می کنم ...[تصویر:  Postal-Card-Mother_FarsV-Com-16.jpg]

 


RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - sadaf - 2015-02-26

خوﺍﺏ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ !!!

" ﺗـــــــو"

ﺍﻣﺎ ... 

ﺭﻭﻳـــــﺎﻯ ﺑﻰ ﺍﻧﻘﻀﺎﻯ ﻣﻨﻰ ....

"حتي بعد از يازده سال از رفتنت هنوزم داغ نبودنتو تو دلم دارم . 

تقديم به پدرم ،صدف "


 


RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - Atlas - 2015-05-10

هـیچی تو دنیـا ..

به اندازه بغل محکم و عاشقانه..

کـــسی کــه دوستش داری ..

به آدم آرامــش و امنیت نمیــده !!

مثل پدر ...مثل مادر ..



RE: اولین چراغهای زندگی ( پدرانه ها و مادرانه ها ) - .masoomeh. - 2015-05-10

[تصویر:  zekr-dost-dashtan-Blue-Eyes.jpg]